. انتقام
اما حکمت وضع قوانین جزایی یا کیفری چیست؟ آیا این قوانین، قوانین ثابتیاند؟ این قوانین تا چه اندازه باید سختگیرانه و تا چه اندازه باید انعطافپذیر باشند؟
اینها مسائلی است که به فلسفه حقوق جزا مربوط میشوند. یکی از نظریات در باب فلسفه حقوق جزا این است که فلسفه قوانین جزایی انتقام گرفتن از متخلف است؛ یعنی وقتی جامعهای قوانینی را پذیرفت تخلف از آن قوانین در واقع دهنکجی به جامعه، واضعین آن قانون، متصدیان امر و مصالح امت است و این باعث خشم سایر مردم میشود. بنابراین کسانی که این قانون به نفع آنهاست در صدد انتقام از متخلفان برمیآیند. پس فلسفه حقوق جزا انتقام از متخلف است.
2. فقط بازدارندگی
نظریه دیگر این است که فلسفه حقوق جزا عمدتاً بازدارندگی است؛ یعنی وقتی کسی تخلف میکند او را مجازات میکنند تا دیگران پند بگیرند، و از شیوع فساد جلوگیری شود. پس اصل قانون جزا برای جلوگیری از شیوع تخلف است. مثلاً وقتی اسلام میگوید: دست دزد را ببرید برای این است که وقتی افراد جامعه، دستِ بریده او را ببینند دیگر رغبت به دزدی پیدا نکنند.
این مبانی و مبانی دیگری که مطرح شده به دنبال خود لوازمی دارد که امروزه در دانشگاهها، حتی در همین دانشکدههای حقوق کشور جمهوری اسلامی انقلابی ما هم مطرح میشود و کسانی بر اساس آنها نسبت به احکام اسلام بیتوجهی و گاهی حتی اظهار مخالفت میکنند. به عنوان نمونه یکی از آنها مقالهای نوشته است و در آن تصریح میکند که:
«اصل در قوانین جزا بازدارندگی است. بنابراین در هر زمانی باید ببنیم با چه روشی بهتر میتوان جلوی گناه را گرفت. در زمان پیغمبر6 بهترین راه برای پیشگیری از دزدی، بریدن دست دزد بود. اما امروز شرایط جامعه ما تغییر کرده است و ممکن است از راه دیگری بتوان جلوی دزدی را گرفت؛ یعنی میتوان فلسفه این قانون را از راهی دیگر تأمین کرد. ما باید به فکر راههایی باشیم که با فرهنگ و شرایط اجتماعی ما مناسبتر باشد!»
این مسأله خیلی جدی است و از اوایل انقلاب گروههایی از جمله گروهک منافقین رسماً و صریحاً چنین نظراتی را ابراز میکردند.