borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد ششم»
کارآمدترین وسیله‌ها

امام7 در این بخش از خطبه از بهترین چیزی که رهروان راه حق و سالکان طریق بندگی خدا می‌توانند به آن متوسّل شوند و به قرب پروردگار راه یابند سخن می‌گوید و به دَه موضوع مهم اشاره می‌فرماید. نخست می‌گوید: «برترین وسیله‌ای که متوسّلان به خدا، به آن توسّل می‌جویند ایمان به خدا و پیامبر اوست».

این تعبیر گویی اشاره به آیه شریفه ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ﴾.[1] و شرح و تفسیر آن می‌باشد؛ زیرا خداوند در این آیه، نخست دستور به تقوا می‌دهد و سپس دستور به انتخاب وسیله برای حركت به سوی خداوند. و به این ترتیب، منظور از وسیله، ایمان و جهاد و سایر اموری است که در این خطبه آمده است.

این سخن منافات با تفسیر دیگر آیه؛ که وسیله را شفاعت اولیاء الله می‌شمرد، ندارد؛ زیرا همه این وسایل می‌تواند در مفهوم آیه شریفه جمع باشد:

1- به هر حال نخستین وسیله ایمان ذکر شده، ایمان به خدا و پیامبر. زیرا، ریشه اصلی تمام حرکت‌های سازنده و مثبت، ایمان است.

2- سپس به دومین واجب پرداخته می‌فرماید: «و جهاد در راه او، چرا که جهاد قلّه رفیع اسلام است».[2]

«جهاد» در اینجا معنای وسیعی دارد که علاوه بر جهاد نظامی و مقابله مسلّحانه با دشمن، شامل جهاد علمی و تبلیغی و امر به معروف و نهی از منکر و هرگونه تلاش و کوشش مفید و سازنده برای پیشبرد اهداف اسلامی و حتّی جهاد با نفس می‌شود و تعبیر به «قلّه رفیع اسلام» اشاره به این است که تا جهاد همه جانبه نباشد، کاری از پیش نخواهد رفت.

امام7 در تعبیر دیگری که در اواخر نهج البلاغه آمده است و ناظر به بیان فلسفه احکام است، درباره جهاد می‌فرماید: «وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَام‏ِ؛ خداوند جهاد را برای عزّت و سربلندی اسلام و مسلمین قرار داده است».[3]

گر چه دشمنان اسلام سعی دارند با سوء استفاده و سوء تفسیر از واژه جهاد، اسلام را به خشونت متّهم سازند؛ ولی از این نکته غافلند که جهاد یعنی: «تلاش برای زنده ماندن در مقابل عوامل مزاحم» كه در نهاد و طبیعت هر موجود زنده‌ای افتاده است.

در درون وجود ما اگر نیروهای جهاد گر، که کارشان دفاع از سلامت انسان در مقابل هزاران هزار میکروب مزاحم، که شب و روز از طرق مختلف وارد بدن انسان می‌شود، نبودند؛ زندگی کردن حتّی یک روز برای ما مشکل بود. بیماری «ایذر» که امروز خطرناک‌ترین بیماری شمرده می‌شود، چیزی جز از کار افتادن نیروی دفاعی بدن نیست.

جامعه‌ای که جهاد را از دست بدهد شبیه کسی است که به این بیماری مبتلا شده و مورد تهاجم انواع مشکلات قرار می‌گیرد.

حقیقت این است آنها که جهاد اسلامی را نشانه گرفته‌اند، به خوبی می‌دانند تا این اصل در میان مسلمانان زنده است، سلطه بر آنان ممکن نیست و اگر جهاد تحت عنوان «خشونت» حذف شود، مشکلی در برابر سلطه گران وجود نخواهد داشت. به همین دلیل، یکی از ویژگی‌های بعضی از مذاهب ساختگی، حذف جهاد از برنامه آنهاست.

به هر حال، اگر در بیان امام7، نخستین واجب از واجبات بعد از ایمان به خدا و پیامبر، جهاد شمرده شده، دلیلش همین است که بدون جهاد، حیات مکتب تضمین نمی‌شود.

در حدیثی از علی7 می‌خوانیم: «به خدا سوگند! دنیا و دین، بدون جهاد سامان نمی‌‌گیرد».[4]

3- در بیان سومین واجب می‌فرماید: «همچنین کلمه اخلاص (و شهادت به یگانگی خدا) که هم آهنگ با فطرت انسانی است».

منظور از «کلمه اخلاص» همان شهادت «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّـهُ‏ِ‏ِ» است که عبودیّت و الوهیّت را مخصوص ذات پاک پروردگار می‌کند و هرگونه شرک و بت پرستی را نفی می‌نماید.

از بعضی از روایات استفاده می‌شود، که اخلاص جنبه عملی هم دارد و آن اینکه تنها به آستان حق روی آورد و از غیر او در عمل چشم بپوشد و از ارتکاب گناهان خودداری نماید. در حدیثی از امام صادق7 می‌خوانیم: «کسی که «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّـهُ‏ِ‏ِ» را با اخلاص بگوید وارد بهشت می‌شود و اخلاصش آن است که «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّـهُ‏ِ» او را از آنچه خدا بر او حرام کرده است، باز دارد».[5]

روشن است کسی که به سراغ گناهان می‌رود، یا تسلیم شیطان شده، یا هوای نفس و هر کدام از این دو باشد نوعی شرک در عمل محسوب می‌شود و با حقیقت اخلاص سازگار نیست.

4- در بیان چهارمین واجب می‌فرماید: «و بر پا داشتن نماز که حقیقت دین و ملت (آیین) است».

«ملّت» در اینجا به معنای دین و آیین است و اینکه نماز را به عنوان جزء دین نشمرده، بلکه کلّ دین معرفی کرده، به خاطر آن است که نماز پایه اصلی دین است؛ همانگونه که در حدیث معروف پیامبر اسلام6 آمده است: «نماز ستون دین است کسی که عمداً آن را ترک کند، دین خود را ویران کرده است».[6]

و در حدیث دیگری از پیامبر6 آمده است: «نماز همچون ستون خیمه است هنگامی که ستون خیمه برقرار باشد، طناب‌ها و میخ‌ها و پوشش خیمه برقرار و مفید است و هنگامی که ستون بشکند نه طناب‌ها به درد می‌خورد و نه میخ‌ها و پوشش».[7]

5- در بیان پنجمین واجب می‌فرماید: «و ادای زکات که فریضه‌ای واجب است».

به هر حال، مسأله زکات بعد از نماز، از مهم‌ترین ارکان اسلام است. در حدیثی از امام باقر7 می‌خوانیم: «هنگامی که پیامبر اکرم 6 در مسجد بود، پنج نفر را صدا زد و فرمود برخیزید و از مسجد ما بیرون روید! «شما که زکات نمی‌‌دهید، در مسجد ما نماز نخوانید».[8]

6- در بیان ششمین رکن از ارکان اسلام، به سراغ روزه می‌رود و می‌فرماید: «و روزه ماه رمضان که سپری در برابر عقاب است».

تعبیر به «جُنَّهٔ» (سپر) درباره روزه ماه رمضان که یک وسیله مهم دفاعی در میدان مبارزه است، به خاطر آن است که سرچشمه اصلی گناهان وسوسه‌‌های شیطان و ابزار شیطان، هوای نفس است. هنگامی که به وسیله روزه، شهوات در کنترل عقل در آیند انسان با این وسیله دفاعی، از حملات شیطان محفوظ می‌ماند.

در اینجا تعبیر «جُنَّـةٌ مِنَ الْعِقَابِ» آمده، در حالی که در حدیث معروف دیگری «جُنَّـةٌ مِنَ النَّارِ»[9] ذکر شده که هر دو به یک معنا باز می‌گردد.

و به هر حال، در فضیلت روزه همین بس که انسان را از جهان بهیمیّت به سوی جهان فرشتگان می‌برد و بر بساط قرب خداوند جای می‌دهد.

7- در بیان هفتمین رکن از ارکان اسلام، می‌فرماید: «و حج وعمره خانه خدا که نابود کننده فقر و شستشو دهنده گناه است».[10]

بی‌شک، زیارت خانه خدا، هم برکات مادی دارد و هم برکات معنوی و روحانی.

اما تأثیر آن در شستشوی گناه از این نظر است که حج و عمره تحوّلی در روح و جان انسان ایجاد می‌کند و حتّی قلوب سنگدلان را نرم می‌سازد و به بازنگری اعمال پیشین و توبه از گناهان وا می‌دارد. همان گونه که در حدیثی وارد شده است که: مانند روزی که از مادر متولّد شده از گناهان خود پاک می‌شود.[11]

و اما تأثیر آن در زدودن آثار فقر و تنگدستی ـ علاوه بر برکات الهی حج در نفی فقر ـ از این نظر است که مسلمانان می‌توانند در کنار مراسم حج، بازارهای خوبی جهت مبادلات اقتصادی به وجود آورند و نوعی تجارت جهانی در میان خود دائر سازند؛ آن گونه که در اَعصار نخستین به صورت محدودتری در میان قبایل عرب وجود داشت و اگر مسلمین امروز از این فرصت برای تقویت بنیه‌‌های اقتصادی کشورهای اسلامی استفاده کنند، به یقین موفقیت‌‌های خوبی از جهت فقر زدایی نصیب آنان خواهد گشت.

در حدیثی از امام صادق7 می‌خوانیم: «چیزی را سریع تر در جلب بی نیازی و نفی فقر از تداوم حج، ندیدم».[12]

8- در بیان هشتمین رکن، می‌فرماید: «و صله رحم که سبب فزونی مال و تأخیر اجل (طول عمر) است».[13]

تأثیر صله رحم در فزونی مال ـ علاوه بر الطاف الهی که در جنبه‌‌های مادّی شامل حال این دسته از نیکوکاران می‌شود ـ این است که پیوندهای خانوادگی غالباً سبب همکاری‌‌های دسته جمعی اقتصادی می‌شود و معمولا کارهای گروهی در مسایل اقتصادی سودآورتر است.

و تأثیر آن در طول عمر ممکن است از این جهت باشد که ارحام به یکدیگر دعا می‌کنند و همین دعا سبب طول عمر آنها می‌شود؛ به علاوه، هنگامی که روابط خوبی با هم داشته باشند، در مشکلات و از جمله بیماری‌ها به یاری هم می‌شتابند و همین امر باعث طول عمر آنها می‌شود. اضافه بر این، صله رحم، غم و اندوه را کم می‌کند و نشاط و شادابی ـ که از عوامل طول عمر است ـ می‌آفریند.

در حدیثی از امام صادق7 می‌خوانیم: «صله رحم، اعمال را پاک می‌کند و اموال را رشد و نموّ می‌دهد و بلا را دفع، و حساب را آسان، و أجل را به تأخیر می‌اندازد».[14]

پر واضح است که تحلیل‌های منطقی که ما برای رابطه عبادات و کارهای نیک با آثار مادّی داریم، به این مفهوم نیست که ارتباطات معنوی و الهی آنها را که از چشم ما پوشیده است، نادیده بگیریم.

9- در بیان نهمین رکن از ارکان اسلام، می‌فرماید: «و صدقه پنهانی که کفّاره گناهان است و صدقه آشکار که از مرگ‌‌های بد پیشگیری می‌کند».

منظور از «صدقه سرّ» کمک‌هایی است که انسان به افرادِ نیازمند و آبرومند می‌کند که هم خلوص نیّت بیشتری و هم حفظ آبروی افراد نیازمند در آن است و به همین دلیل، برکات فراوانی دارد و این تعبیر هم شامل صدقات واجبه مانند کفّارات و نذورات می‌شود و هم صدقات مستحبّه و انفاقات.

و منظور از «صدقه عَلانیه» کمک‌هایی است که آشکارا انجام می‌شود و یکی از آثار و برکات آن تشویق دیگران به کار خیر و دعای مردم در حق صدقه دهنده است. این سخن در واقع برگرفته از آیه شریفه قرآن است؛ «آنان که اموال خود را در شب روز، پنهان و آشکار انفاق می‌کنند، پاداششان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می‌شوند».[15]

در روایات متعدّدی که در منابع معروف اهل سنّت و شیعه وارد شده، آمده است[16] که: این آیه هنگامی نازل شد که علی7 چهار درهم داشت یکی را در شب و یکی را در روز، یکی را آشکار و یکی را پنهان، در راه خدا انفاق کرد.

البتّه «صدقه» در فقه اسلامی معمولا در مورد کمک به نیازمندان که با قصد قربت انجام می‌شود اطلاق می‌گردد؛ ولی صدقه مفهوم وسیع تری دارد که شامل هرکار خیر اجتماعی مانند بنای مساجد و مدارس و جادّه‌ها و بیمارستان‌ها و کارهای فرهنگی می‌گردد و لذا در روایتی از امام کاظم7 وارد شده: «کمک کردن تو به ضعیفان از بالاترین صدقات است».[17]

و بی شک بنای بیمارستان‌ها و مدارس و مانند آن مصداق «عَوْنُ الضّعیف» است.

در حدیث دیگری از پیامبر اکرم6 می‌خوانیم: «كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ‏ِ؛ هر کار نیکی صدقه محسوب می‌شود».[18]

و نیز در حدیث دیگری از همان بزرگوار می‌خوانیم: «هر سخن پاکیزه‌ای صدقه است».[19]

و امام صادق7 می‌فرماید: «رساندن مطلب بدون اظهار ناراحتی به گوش افرادی که شنوایی آنها ضعیف است، صدقه گوارایی است».[20]

این سخن را با حدیث دیگری از رسول خدا6 پایان می‌دهیم. روزی آن حضرت فرمود: «بر هر مسلمانی لازم است که در هر روز صدقه‌ای بدهد». کسی عرض کرد: «همه، توانایی این کار را ندارند». پیامبر6 فرمود: «کنار زدن موانع از سر راه و جادّه‌ها صدقه است؛ راهنمایی افراد به مقصد مورد نظر آنها صدقه است؛ عیادت مریض صدقه است؛ امر به معروف صدقه است؛ نهی از منکر صدقه است و جواب سلام نیز صدقه است».[21]

10- در بیان دهمین و آخرین رکن از ارکان اسلام می‌افزاید: «و کارهای خوب (مخصوصاً خدمت به خلق) که از لغزش‌ها و شکست‌‌های خفّت بار جلوگیری می‌کند».[22]

شکست به جهت از دست دادن امکانات، آبرو و حیثیّت. زیرا همه شکست‌ها توأم با خفّت و ذلّت نیست. به همین دلیل، بعضی از آنها قابل تحمّل است؛ ولی شکست آمیخته با خفّت و ذلّت بسیار دردناک است و کارهای خیر ـ مخصوصاً خدمت به نیازمندان، خواه خدمات فردی باشد یا اجتماعی ـ سبب پیشگیری از این گونه شکست‌ها می‌شود.

در روایات متعدّدی که از معصومین: نقل شده، روی مسئله «صنایع معروف» (کارهای خیر) تأکید فراوانی دیده می‌شود. از جمله در حدیثی از امام صادق7 می‌‌خوانیم که فرمود: «نخستین کسانی که وارد بهشت می‌شوند کسانی هستند که اهل کارهای خیر و خدمت به خلق هستند».[23]

و در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی7 می‌خوانیم: «بر شما باد! به کارهای نیک و خدمت به خلق که بهترین زاد و توشه برای معاد است».[24]

در حدیث دیگری از امام صادق7 آمده است که اصحاب و یاران خود را تشویق به معروف و کارهای خیر کرد؛ سپس فرمود: «بهشت دری دارد به نام «معروف» تنها کسانی از آن در وارد می‌شوند که در دنیا «صنایع معروف» (کارهای خیر) داشته اند»[25] و در پایان می‌افزاید: «بنده‌ای که در طریق برآوردن حاجت برادر مؤمنش گام بر می‌دارد خداوند دو فرشته را مأمور می‌کند: یکی از طرف چپ با او می‌روند و پیوسته برای او استغفار می‌کنند و بر آوردن حاجات او را از خدا می‌خواهند».[26]

 


[1] . سوره مائده، آیه 35.

[2] . «ذروه» (بر وزن قبله، و بر وزن قدوه) به معنای قسمت بالای هر چیزی است و به کوهان شتر و قلّه کوه‌ها اطلاق می‌شود.

[3] . نهج البلاغه، حکمت 252.

[4] . وسائل الشیعه، جلد 1، صفحه 9.

[5] . بحار الانوار، جلد 8، صفحه 359.

[6] . جامع الاخبار (طبق نقل بحار الانوار، جلد 79، صفحه 202).

[7] . منهاج البراعه، جلد 7، صفحه 398. و بحار الانوار، جلد 79، صفحه 218.

[8] . شرح نهج البلاغه مرحوم شوشتری، جلد 13، صفحه 102.

[9] . کافی، جلد 4، صفحه 62، حدیث 1.

[10] . «یرحضان» از مادّه «رحض» (بر وزن محض) به معنای شستن است. اشاره به اینکه حج و عمره آثار گناه را از صحنه عمل، یا از صحنه دل می‌شوید.

[11] . بحار الانوار، جلد 96، صفحه 26.

[12] . بحار الانوار، جلد 66، صفحه 406.

[13] . «مثراهٔ» از ماده «ثری»، و «ثروت» به معنای فزونی یافتن است. لذا مال فراوان را «ثروت» می‌گویند و «مثرات» مصدر میمی به معنای اسم فاعل است، یعنی: «سبب فزونی». «مَنسأهٔ» از مادّه «نسأ» (بر وزن نسخ) به معنای تأخیر انداختن است و «منسأهٔ» مصدر میمی به معنای اسم فاعل، یعنی «سبب تأخیر» می‌باشد و به عصا «مِنْسَأَهٔ» می‌گویند، زیرا با نوک آن، اشیای مزاحم به کنار رانده می‌شود.

[14] . کافی، جلد 2، صفحه 150.

[15] . سوره بقره، آیه 274.

[16] . به احقاق الحق، جلد 3، صفحه 246 تا 251 مراجعه شود.

[17] . تحف العقول، کلمات قصار امام کاظم7 .

[18] . خصال، جلد 1، صفحه 134.

[19] . بحار الانوار، جلد 80، صفحه 369.

[20] . بحار الانوار، جلد 71، صفحه 388.

[21] . بحار الانوار، جلد 72، صفحه 50، حدیث 4.

[22] . «صنایع» از مادّه «صنع» (بر وزن قفل) به معنای ساختن و ابداع چیزی است و در لغت عرب به کارهای خوب و نیکوکاری «صنایع» جمع «صنیعه» گفته می‌شود. (نقل از المعجم الوسیط). «مصارع» جمع «مَصْرع» به معنای محل افکندن و زمین افتادن است و به قتلگاه، «مَصرع» گفته می‌شود و به کشتی گرفتن «مصارعه» می‌گویند، چون هر یک از دو طرف می‌خواهد دیگری را به زمین بیفکند.

[23] . میزان الحکمه، جلد 3، صفحه 1931، شماره 12611.

[24] . غرر الحکم، شماره 6166.

[25] . کافی، جلد 2، صفحه 195، حدیث 10.

[26] . همان.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: