آیاتی که درباره کشتن انسان در قرآن وارد شده است چند دسته است:
1. آیاتی که بر اصل حرمت آدم کشی و قتل نفس محترم دلالت دارد. در سوره انعام آمده است: «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّـهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ»؛[1] یعنی «نفسی را که خدا کشتن او را حرام کرده است نکشید». که نهی وارد در آن ظهور بر حرمت دارد و کسی را که جان و خون وی محترم است جز بر اساس حق ـ مانند اجرای حد الهی ـ نمیتوان کشت.
2. آیاتی که علاوه بر حرمت قتل نفس، بر شدت آن دلالت میکند مانند کشتن انسان بی گناهی که نه کسی را کشته و نه در زمین فسادی کرده است، مانند کشتن همه انسانهای بی گناه است. گناه این قاتل چنان است که با اخلال در نظم اجتماع، دیگران در پی این قتل به دشمنی با او برمی خیزند و نیز ممکن است در جامعه آشفتگی و ناامنی و سدشکنی کند به گونه ای که بهانه ای برای ریختن خون دیگران باشد.
نفس محترم چنان عزیز و قتل آن چنان با اهمیت است که رسول اکرم6 با مشاهده کشته ای که قاتل آن ناشناخته بود، فرمود: اگر اهل آسمان و زمین در قتل یک نفر مسلمان شریک و به آن راضی شوند، خدای سبحان همه آنان را به آتش دوزخ میافکند[2]
3. آیاتی که دلالت دارد، کشتن عمدی مؤمن سبب خلود در جهنم و آتش دوزخ است: ﴿وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّـهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً﴾؛[3] یعنی «اگر کسی مؤمنی را عمداً بکشد، کیفر او جهنم و ماندن همیشه در آن است و خدا بر او خشم گرفته و او را از رحمتش دور نگه داشته و برای او عذاب بزرگی آماده کرده است».
تعلیق حکم بر وصف، مشعر به علیت است یعنی؛ کشتن مؤمن به خاطر ایمان وی نه برای انگیزه ای دیگر، جزای او ورود به جهنم و خلود در آن و استحقاق غضب الهی، استحقاق لعن الهی و استحقاق عذاب عظیم است.
4. آیاتی که افزون بر منع اصل قتل، حکم هر یک اعم از عمدی یا خطایی بودن قتل، کیفر قصاص و دیه و کفاره را نیز برای آن بیان میکند: ﴿وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّـهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً﴾؛[4] یعنی «کسی را که خدا نفس او را محترم داشته است جز به حق نکشید و کسی که با ظلم و تجاوز کشته شود ما برای ولی او قدرت و حق قصاص قرار داده ایم. در قتل نباید اسراف و زیاده روی شود، زیرا آن انسان مورد نصرت است».
در جاهلیت، افراد و قبایل مقتدرتر، اگر از آنان کسی کشته میشد، چند برابر کیفر میدادند و قصاص میگرفتند. اسلام در قصاص قاتل، اصل عدل و مساوات را برقرار کرد، که اگر چه ولی دم بر قاتل مسلط است اما نباید در قصاص اسراف کند و بیش از حق خود انتقام بگیرد. از این جهت است که در آیه مورد بحث فرمود: آزاد، در برابر آزاد و برده، در برابر برده و زن، در برابر زن قصاص میشود.
5. آیاتی که چگونگی انتقام قتل نفس و نقص عضو را بیان میکند: ﴿وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّـهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾؛[5]
«و بر آنها در آن کتاب الهی مقرر داشتیم که جان در مقابل جان و چشم در مقابل چشم و بینی در برابر بینی و گوش در مقابل گوش و دندان در برابر دندان باشد و هر زخمی قصاص دارد و اگر کسی آن را ببخشد و از قصاص صرف نظر کند کفاره گناهان او محسوب میشود و هر که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند ستمگر است».
از این آیه استفاده میشود که قصاص هر فرد یا عضوی از اعضای انسان، در صورت عمدی بودن باید برابر باشد. و این در برابر نوع اعمالی بود که در جاهلیت عمل میشد و تساوی جرم یا کیفر را رعایت نمیکردند. چنان که در سبب نزول آیه آمده است؛ شخصی یکی از اشراف عرب را کشت. بستگان قاتل به پدر مقتول گفتند: شما چه تصمیمی داری؟ گفت: یکی از سه مطلب را یا فرزند مرا زنده کنید یا خانه مرا پر از ستاره آسمان کنید یا همه قوم خود را به من تسلیم کنید تا همه آنها را بکشم. آنگاه رأی خود را که نگرفتن عوض است اعلام میدارم. آیه قصاص در برابر چنین منطقی نازل شده است.
[1] . انعام، 151.
[2] . وسایل الشیعه، ج29، صص17و 18.
[3] . سوره ن ، آیه 93.
[4] . سوره اسراء، آیه 33.
[5] . سوره مائده، آیه 45.