borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هفتم»
پیامبر مامور به ابلاغ «ولایت» و جانشینی امیرالمؤمنین است

از اینجا و از همه آنچه تا کنون گفته شد به خوبی استفاده می‌شود که در آیه شریفه رسول اللَّه6 مامور به تبلیغ حکمی شده که تبلیغ و اجرای آن مردم را به این شبهه دچار می‌کند که نکند رسول اللَّه6 این حرف را به نفع خود می‌زند، چون جای چنین توهمی بوده که رسول اللَّه6 از اظهار آن اندیشناک بوده، از همین جهت بوده که خداوند، امر اکید فرمود، که بدون هیچ ترسی آن را تبلیغ کند، و او را وعده داد که اگر مخالفین در صدد مخالفت بر آیند، خدا او را حفظ می‌کند.

و این مطلب روایاتی را که هم از طرق عامه و هم از طرق امامیه وارد شده است تایید می‌کند، چون مضمون آن روایات این است که آیه شریفه در باره ولایت علی7 نازل شده، و خداوند رسول اللَّه6 را مامور به تبلیغ آن نموده، و آن جناب از این عمل بیمناک بوده که مبادا مردم خیال کنند وی از پیش خود پسر عمّ خود را جانشین خود قرار داده اسث، و به همین ملاحظه، انجام آن امر را به انتظارِ موقعِ مناسب، تاخیر انداخت تا اینکه این آیه نازل شد، ناچار در غدیر خم، آن را عملی کرد و در آنجا فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» یعنی هر که من مولای اویم، این ـ علی بن ابی طالب ـ نیز مولای اوست.[1]

اما «ولایت»: باید دانست همان طوری که در زمان رسول اللَّه امور امت، و رتق و فتق آن، به دست آن جناب اداره می‌شده به طور مسلم و بدون هیچ ابهامی پس از در گذشت وی نیز لازم است که امر مهم شخصی «ولایت» را عهده‌دار باشد، و قطعا هیچ عاقلی به خود اجازه نمی‌‌دهد که توهم کند؛ دینی چنین وسیع و عالمگیر، دینی که از طرف خدای متعال، جهانی و ابدی اعلام و معرفی شده است، دینی که وسعت معارفش جمیع مسائل اعتقادی و همه اصول اخلاقی و احکام فرعی است، احتیاج به حافظ و نگهبان ندارد، و یا توهم کند که مجتمع اسلامی استثناء و بر خلاف همه مجتمعات انسانی بی‌نیاز از والی و حاکمی است که امور آن را تدبیر و اداره نماید، کیست که چنین توهمی بکند؟! و اگر توهم کند، جواب کسی را که از سیره رسول اللَّه6 می‌پرسد چه می‌گوید؟!

زیرا رسول اللَّه6 سیره‌اش بر این بود که هر وقت به عزم جنگ از شهر بیرون می‌رفتند کسی را به جانشینی خود و به منظور اداره امور اجتماعی مسلمین جای خود می‌گذاشتند، کما اینکه علی بن ابی طالب7 را در جنگ تبوک جانشین خود در مدینه قرار دادند، علی7 هم که عشق مفرطی به شهادت در راه خدا داشت عرض کرد: آیا مرا خلیفه و جانشین خود در مدینه قرار می‌دهی؟ با اینکه در شهر جز زنان و کودکان کسی باقی نمانده؟! بیامبر فرمود: آیا راضی نیستی که نسبت تو، به من نسبت هارون باشد به موسی، با این تفاوت که بعد از موسی7 پیغمبرانی آمدند و پس از من پیغمبری نخواهد آمد؟!.

و همچنین آن حضرت در سایر شهرهایی که آن روز به دست مسلمین فتح شده بود مانند مکه و طائف و یمن و امثال آنها جانشینان و حکامی نصب می‌فرمود، و نیز بر لشکرها چه کوچک و چه بزرگ که به اطراف می‌فرستادند امرا و پرچمدارانی می‌گماردند. رفتار رسول اللَّه6 در ایام حیات خود، اینگونه بوده است و چون فرقی بین آن زمان و زمان پس از رحلت آن جناب نیست، از این رو باید برای زمان غیبت خود هم فکری بکند، و شخصی را برای اداره امور امت تعیین بفرماید، بلکه احتیاج مردم به والی در زمان غیبت آن جناب بیشتر است از زمان حضورش. و با این حال چگونه می‌توان تصور کرد که آن جناب برای آن روز مردم هیچ فکری نکرده است؟!.

 


[1] . مجمع البیان ج 3 ص 223.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: