جز دلایل و قراینی که پیشتر برشمردیم شواهدی نشان میدهد که آن تصمیم با توطئه قبلی صورت گرفته است و گرنه برای گروهی اندک چگونه زمینه و امکان کودتایی این چنین وجود داشته است؟! برخی شواهد نشان از توطئه بودن آن غایله است که به قرار زیر است:
الف ـ در آیهای از قرآن در هشدار الهی به پیامبر6 چنین میخوانیم: ﴿... وَ مِنْ أَهْلِ الْـمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ... ﴾[1] یعنی؛ «هم اینک در شهر مدینه از کسانی که به ظاهر اسلام آوردهاند هستند کسانی که بر نفاق خویش باقیاند ـ آنان که بر نفاق خو گرفتهاند و دمی از روی حقیقت به تو ایمان نیاوردهاند ـ غیر از آن که نفاق ایشان چنان زیرکانه است که اگر ما آنها را به تو معرفی نکنیم هیچ گاه آنان را باز نشناسی!»
ب ـ تلاش عمر و ابوبکر برای تصدی امامت نماز به جای پیامبر6 در ایام بیماری آن حضرت.[2]
ج ـ گفتار امام علی7 به عمر؛ که «شتر خلافت را بدوش که برای تو نیز نصیبی خواهد بود. امروز زمام آن را محکم برای ابوبکردر دست گیر، تا فردا در اختیار تو باشد.»[3]
د ـ نامه معاویه به محمد بن ابی بکر و اشاره به همدستی ابوبکرو عمر بر ضد علی7 و غصب خلافت.[4]
هـ ـ واگذاری خلافت از طرف ابوبکر به عمر، و سخن عمر پس ازمضروب شدن به دست ابولؤلؤ، که اگر ابو عبیده زنده بود، او را به جانشینی برمیگزیدم.[5] در برخی از روایات نیز به این زمینه چینی که ریشه در گذشته (زمان رسول اکرم6) داشته تصریح شده است.[6]
حوادث بعد آشکار نمود که انتخاب خلفا در عهد هر سه خلیفه براساس آن بود که خلافت در خاندانهای قریش، به جز خاندان بنیهاشم، به گردش درآید. و در اجرای این سیاست، قریشیان، اول «ابوبکر» را از تیره تیْم، و سپس «عمر» را از تیره عُدی، و پس از او «عثمان» را از تیره بنی امیه، برای خلافت انتخاب کردند. خلفا بر پایه همین مقصد و سیاست، انصار و بنی هاشم را از صحنه سیاست دورنگاه داشتند و به هیچ وجه ریاست ارتش در فتوحات و حکومت شهرهای اسلامی را به آنان واگذار نکردند.[7]
[1] . سوره توبه، آیه 101.
[2] . مسند احمد، ج 1/ تاریخ طبری، ج 3، ص 190.
[3] . ابن ابیالحدید، ج 6، ص 11.
[4] . مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 21 و 22.
[5] . ابنسعد، ج 3، ص 413.
[6] . مسند احمد، ج 1، ص 110.
[7] . یوسف بوشهری.