borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هفتم»
نکته : فرق میان سحر و معجزه

همان گونه که در بالا اشاره شد بی شک انبیا و پیامبران و همچنین امامان معصوم: خارق عاداتی که از انسان عادی امکان پذیر نیست داشته‌اند؛ یعنی اموری که برخلاف قوانین معمول طبیعت بوده و انجام آن جز با استمداد از یک نیروی مافوق طبیعی ممکن نبوده است؛ مانند زنده کردن مردگان، شفا دادن بیماران غیر قابل علاج، اخبار از امور پنهانی که در قرآن مجید درباره حضرت مسیح7 آمده یا معجزه عصا و ید بیضای حضرت موسی و ناقه صالح و خاموش و سرد شدن آتش نمرود در مورد ابراهیم: و معجزه شقّ القمر و از همه بالاتر اعجاز قرآن از جهات مختلف در مورد پیامبر6.

اکنون این سؤال پیش می‌آید که مردم از کجا تفاوت سحر را از معجزه بفهمند تا بتوانند پیامبران را از ساحران دروغگو بشناسند؟

فرق میان این دو واضح است، زیرا:

اوّلا؛ سحر ساحران چون متّکی به علوم محدود بشری است طبعاً محدود است، و لذا ساحران خارق عادتی را که خود می‌خواهند انجام می‌دهند نه خارق عادتی را که مردم پیشنهاد می‌کنند، زیرا کار آنها متّکی به تجربیات و تمرینات و ریاضت‌‌های قبلی است.

اما در مورد اعجاز، انبیا به سراغ اموری می‌رفتند که مردم پیشنهاد می‌کردند؛ مانند معجزه بالا و معجزه شق القمر و معجزات مختلفی که از موسی بن عمران درخواست کرده‌اند، هر چند بعضی از انبیا در آغاز معجزاتی نیز با خود داشتند؛ مانند معجزه قرآن و معجزه عصا و ید بیضا.

ثانیاً؛ معجزات انبیا توأم با ادّعای نبوّت بود، در حالی که خارق عادات ساحران هرگز با چنین ادعایی همراه نبوده و نیست، زیرا حکمت الهی اجازه نمی‌دهد که کار خارق عادتی بر دست کذّاب و دروغگویی حاصل شود و ادعای نبوت کند و مردم ناآگاه را به گمراهی بکشاند. حکمت الهیه ایجاب می‌کند که این قبیل افراد رسوا شوند، لذا هر وقت ساحری به فکر چنین ادعایی افتاده، رسوا شده است.

ثالثاً از آنجا که سحر امری انحرافی است، افراد منحرف و نادرست به دنبال آن می‌روند؛ افرادی که رفتار و کردارشان گواه بر نادرستی آنان است ولی ساحران از مصداق‌های بارز افراد متقلّب و دروغگو هستند.

بخش بیست و سوم:

وَ إِنِّي لَمِنْ قَوْمٍ لَا تَأْخُذُهُمْ فِي اللَّـهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ، سِيمَاهُمْ سِيمَا الصِّدِّيقِينَ، وَ كَلَامُهُمْ كَلَامُ الْأَبْرَارِ، عُمَّارُ اللَّـيْلِ وَ مَنَارُ النَّهَارِ. مُتَمَسِّكُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ، يُحْيُونَ سُنَنَ اللَّـهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ؛ لَا يَسْتَكْبِرُونَ وَ لَا يَعْلُونَ، وَ لَا يَغُلُّونَ وَ لَا يُفْسِدُونَ. قُلُوبُهُمْ فِي الْجِنَانِ، وَ أَجْسَادُهُمْ فِي الْعَمَل‏. 

ترجمه:

«من از کسانی هستم که در راه خدا از هیچ ملامتی هراس ندارند، از کسانی که سیمایشان سیمای صدیقان و گفتارشان گفتار نیکان است. از کسانی که شب‌ها را با عبادت آباد می‌کنند و (در طریق هدایت مردم) روشنی بخش روزهایند، از کسانی که دست به ریسمان قرآن زده و سنت‌های خدا و رسولش را احیا می‌کنند، تکبّر نمیورزند و برتری جویی ندارند، خیانت نمی‌‌کنند و فساد به راه نمی‌‌اندازند، دل‌هایشان در بهشت و بدن‌هایشان در میدان عمل است.»

من از این گروهم!

سرانجام امام7 در بخش نهایی خطبه به معرّفی خویش می‌پردازد، و آنچه را در سابق برای معرفی خود فرموده بود کامل می‌کند تا از یک سو به آنچه در این خطبه آمده، قوّت و عمق و اتقان بیشتری ببخشد، زیرا ایمان به گوینده و عمق علم و تقوا و بینش و آگاهی او به خواننده پیام می‌دهد که سخنانش را جدّی تر بگیرد. و از سوی دیگر نسل جوانی که در میان یاران او بودند و از سوابق امام آگاهی نداشتند، آگاهی پیدا کنند و از سوی سوم همه بدانند که این بیانات نه به جهت دنیا بوده، نه تقویت پایه‌‌های حکومت، بلکه هدفی جز هدایت امّت به صراط مستقیم در آن نبوده است. حضرت در اینجا دوازده وصف برای خویشتن بیان می‌کند که هر یک فضیلت بزرگی از فضایل انسانی است.

نخست می‌فرماید: «من از کسانی هستم که در راه خدا از هیچ سرزنشی هراس ندارم».

قرآن مجید نیز درباره گروهی از مجاهدان راه خدا این وصف را بیان کرده، می‌فرماید: «﴿يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّـهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّـهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ‏﴾؛ آنها در راه خدا جهاد می‌کنند و از سرزنش هیچ ملامت گری هراسی ندارند، این فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می‌دهد».[1]

در دومین و سومین وصف می‌فرماید: «از کسانی که سیمایشان سیمای صدیقان و گفتارشان گفتار نیکان است».

«صدّیقین» همان راستگویانی هستند که در صف مقدّم تصدیق کنندگان پیامبران درآمده‌اند و اعمالشان گفتارشان را تصدیق می‌کند و در آیه 69 سوره نساء هم ردیف پیامبران ذکر شده‌اند؛ آنجا که می‌فرماید: ﴿فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ... ﴾.

«ابرار»؛ کسانی هستند که در سوره «هل اتی» هیجده وصف برای آنها بیان شده است، اوصافی که دارنده آن را به بالاترین مقام قرب خدا می‌رساند و می‌دانیم این اوصاف درباره پنج تن، (علی7 و فاطمه زهرا و حسن و حسین: وارد شده است.

سپس در چهارمین و پنجمین وصف می‌فرماید: «از کسانی که شب‌ها را با عبادت آباد می‌کنند و (در طریق هدایت مردم) روشنی بخش روزهایند».

در بیان ششمین و هفتمین وصف می‌فرماید: «از کسانی که دست به ریسمان قرآن زده و سنت‌های خدا و رسولش را احیا می‌کنند».

منظور از تمسّک به «حبل قرآن» یا این است که به آن توسّل جسته شود تا انسان از چاه طبیعت و هوای نفس بیرون آید و به اوج قرب خدا صعود کند و یا اینکه به وسیله آن، آب حیات، از درون زمین وجود انسانی بیرون کشیده شود و یا در گذرگاه‌‌های خطرناک دنیا با تمسّک به حبل قرآن از سقوط در دره گمراهی نجات حاصل گردد.

در روایتی از پیامبر اکرم6 می‌خوانیم که به هنگام ایراد حدیث ثقلین، در توضیح اهمیّت قرآن فرمود: «کتاب خدا ریسمانی است کشیده شده از آسمان به زمین (که عالم مُلک با ملکوت را پیوند می‌دهد و وسیله ارتقا را فراهم می‌سازد).[2]

«احیای سنّت خدا و سنّت پیامبر» عمل کردن به واجبات الهی که در قرآن آمده و فرایضی است که پیامبر فرض نموده است؛ نه فقط عمل کردن، بلکه دعوت عامه مردم به سوی آن نیز لازم است.

در هشتمین، نهمین، دهمین و یازدهمین وصف می‌فرماید: «از کسانی که تکبّر نمی‌ورزند و برتری جویی ندارند و خیانت نمی‌‌کنند و فساد به راه نمی‌‌اندازند».[3]

این چهار وصف در واقع به یکدیگر مرتبط‌اند؛ مستکبران دائماً به سوی برتری جویی می‌روند و برای رسیدن به اهداف نامشروع خود دست به خیانت و فساد می‌زنند، قرآن مجید می‌گوید: «شاهان جبّار هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند، آنجا را به فساد می‌کشند»[4]، و نیز می‌فرماید: «این سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار می‌دهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند».[5]

با توجه به اینکه خیانت و فساد در اینجا به صورت مطلق آمده، خیانت و فساد در عقاید و اخلاق و اموال و تمام شؤون زندگی را شامل می‌شود.

سرانجام، در دوازدهمین وصف که جامعیّت فوق العاده‌ای دارد، می‌فرماید: «ما از کسانی هستیم که دل‌هایشان در بهشت و بدن‌هایشان در میدان عمل است».

اشاره به اینکه هدف آنها بسیار والاست و جز به رضای خدا و بهشت جاویدان او نمی‌‌اندیشند و به همین دلیل بدن‌هایشان پیوسته در مسیر طاعت حق و عمل به وظایف الهی و انسانی است.

به راستی قوم و جمعیت یا افرادی که واجد این اوصاف دوازده گانه باشند، برترین انسان‌ها هستند؛ وجودشان در دنیا پربها و در آخرت مایه افتخار و نجات برای پیروانشان است.

 


[1] . سوره مائده، آیه 54.

[2] . مجمع البیان، ذیل آیه 103 سوره آل عمران: ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَميعاً﴾.

[3] . «یغلّون» از «غلل» بر وزن «اجل» یا «غلول» بر وزن «غروب» به معنای خیانت گرفته شده؛ یعنی آنها خیانت نمی‌‌کنند.

[4] . سوره نمل، آیه 34.

[5] . سوره قصص، آیه 83.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: