نخست از یک نویسنده و شاعر و ادیب مسیحی به نام «سلیمان کتانی» که دارای تألیفات مشهور و موفقی در چهرهنگاری شخصیتهای اسلامی است، مطلب را آغاز میکنیم.
برای آشنایی با وی لازم به تذکر است که؛ چند سال قبل، کتابخانهی عربی اسلامی در نجف اشرف، مسابقهای در میان عموم نویسندگان عرب ترتیب داد، تا دربارهی شخصیت والا و ممتاز مولای متقیان علی بن ابیطالب7 قلمفرسایی کنند. در آن مسابقه، نویسندهی چیرهدست لبنانی، و ادیب و شاعر صاحب انصاف نصرانی، آقای سلیمان کتانی، با نوشتن کتابی تحت عنوان «الإمام علی نبراس و متراس» شرکت جست. پس از بررسی تمام کتب و آثار شرکت داده شده در مسابقه، کتاب سلیمان کتانی مقام نخست را به دست آورد و نویسنده مزبور برندهی جایزهی اول شد.
بار دوم، همان کتابخانه، نگارش کتابی را در مورد شخصیت درخشان بانوی بزرگ اسلام، فاطمه زهرا3 به مسابقه گذاشت و نویسندگان و محققان و شخصیتهای علمی و ادبی متعددی در این مسابقه شرکت جستند. این بار نیز نویسندهی مسیحی نامبرده با نوشتن کتابی تحت عنوان «فاطمة الزهرا، وترٌ فی غمدٍ» (فاطمه زهرا، زهی در نیام) مقام نخست را به خود اختصاص داد و برندهی جایزه شد.
گرچه در این گزینشها، در مرحلهی اول احتمال تشویق کردن یک فرد مسیحی که در عالم مسایل اسلامی به تحقیق و نگارش پرداخته است بیوجه نیست. و باز گرچه همین امر، در صورتی که نوشتههای شرکتکنندگان در مسابقه در سطح مساوی و برابر قرار داشته باشند، خود میتواند مجوز برنده شدن یک فرد مسیحی در مسابقه باشد، ولی با مطالعهی کتاب مزبور روشن میشود که این حد اطلاعات و آگاهی و این شور و حماسه قابل تحسین است، که یک فرد بیگانه و خارج از اسلام، آن چنان از غنای فرهنگی و ادبی و احساسی و عاطفی سرشار باشد که در مورد یک شخصیت اسلامی کتاب بنویسد، و در جمع نویسندگان مسلمان شرکت جوید و عرض وجود کند و تا حدود زیادی هم به حقیقت مطلب برسد.
لذا اگر کتاب او حائز مقام اول و برندهی جایزه میگردد، جای حرفی و بحثی نیست، چرا که شخصیت زهرای اطهر3 یک شخصیت جهانی و الهی است که عموم مردم در مورد او حق اظهار نظر و قلمفرسایی دارند، و سخن دوست را، از هر زبان و قلمی که انسان بشنود و بخواند، زیبا و پسندیده است و مصداق «الفضل ما شهدت به الأعداء» خواهد بود.
امروزه که شخصیت افرادی چون؛ جمیله بوپاشا، ایندیرا گاندی، فلورانس، الیزابت و بنتالهدی و نظایر آن در سطح وسیعی از جهان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد، آیا جا ندارد که شخصیت فوقالعاده والای این بانوی بزرگ اسلامی در عرصهی جهانی مورد معرفی و شناسایی قرار گیرد؟
نویسندهی مورد بحث، دربارهی شخصیت زهرا، شعر و حماسه به کار میبرد، سمفونی احساساتش اوج میگیرد و بهترین شورها و عواطف شاعرانه را نثار او میکند…
او در آغاز کتابش مینویسد: «فاطمهی زهرا3 مقامی والاتر از آن دارد که سندهای تاریخی و روایتی به سوی او اشاره کنند، و گرامیتر از آن است که شرح حال گونهها به جانب وی راهنما باشند. فاطمه3 را همین چهارچوب کافی است که: وی دختر محمد6 و همسر علی7 و مادر حسن و حسین8 و بزرگ بانوی جهان است».[1]
و در پایان کتابش میگوید: «فاطمه، ای دخت مصطفی! ای روشنترین چهرهای که زمین را بر روی دو کتف خود بلند کرد، تو جز دو نوبت برای زمین لبخند نزدی: یک بار در سیمای پدر، آن دم که در بستر آرمیده بود و تو را مژدهی قرب وصل میداد لبخند زدی. و لبخندی دیگر، بدان هنگام گرداگرد لبان تو میگردید که جان بر لب داشتی و واپسین دم خویش را فروفرستادی… تو همیشه با محبت زیست کردی، تو با پاکی و پاکدامنی زیستی، برای پاکیزهترین مادری که دو ریحانه زادی و پروردی و بر قامت آن دو جامهای از خز بخشندگی پوشاندی… تو زمین را همراه با لبخندی استهزاآمیز رها کردی و به ابدیت پیوستی، ای دختر پیامبر! ای همسر علی! ای مادر حسن و حسین، و ای بزرگ بانوی بانوان همه جهانها و اعصار»[2]
و باز در جای دیگر مینویسد: «قهرمانی نیرویی نیست که مستند به تن و بازو باشد، یا مستند به تاج و تخت، بلکه قهرمانی چیزی است که منطق عقل، رشد و فهم را به کار گیرد، آنگاه هدفها را تعیین کند و برنامه را ترسیم نماید. و قهرمانی زهرا، چیزی جز این معنی بزرگ نبود. از این رو از هر چه عامل روشنایی دیگران میشد بهره گرفت، بی آنکه بازوان ناتوان و نزار، و پهلوهای لاغر و نحیف وی در این خواست او مؤثر باشد».[3]
[1] . کتاب «فاطمة الزهراء وترٌ فی غمد»، پیشگفتار، ص ۳.
[2] . ص ۲۰۵ ترجمهی همان کتاب.
[3] . ص ۲۱۱ همان ترجمه. (فاطمهٔ الزهرا، وَتَر فی غمد)