حضرت زهرا3 در ادامه خطبه میفرماید:
* فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّـهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ ظَهَرَ فِيكُمْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ
پس هنگامی که خداوند برای پیامبرش منزلگاه انبیاء و محل اصفیاء را برگزید، حسکۀ نفاق در شما ظاهر شد. حسکه را دو جور میشود معنا کرد، یکی اینکه منظور دشمنی باشد یعنی دشمنی نفاق در شما ظاهر شد. دوّم اینکه منظور خار سه شاخه باشد یعنی خار سه شاخه که استعاره از نفاق است در شما پدیدار شد یعنی خار نفاق که مثل تیری بر اهل حق فرود آمد.
* وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ
و لباس دین بین شما کهنه شد. جِلْبٰابْ پوشش سراسری است. یعنی تا پیغمبر اکرم زنده بود سراسر جامعه را مثل جامۀ نو پوشانده بود امّا همین که پیامبر وفات کرد شما لباس دین را مثل لباسی که کهنه شده درآوردید و کنار گذاشتید.
* ِ وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ
و در نتیجه آن گمراهان که ساکت بودند زبان درآوردند و ناطق شدند، یعنی بیتفاوتها و فرصتطلبانی مثل ابوسفیان که تا پیامبر6 زنده بود ساکت بودند به سخن درآمدند و همهکاره و میداندار دین شدند و در مقابلِ علی7، سلمان فارسی و ابیذر که بیشترین زحمات را برای دین میکشیدند عرض اندام کردند و آنها را خانهنشین کردند.
* وَ نَبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّينَ
و افراد فرومایۀ گمنام در صحنه ظاهر شدند. حضرت زهرا3 در واقع به یک اصل تاریخی اشاره میکنند که در تاریخ همواره پس از یک تحوّل، معمولاً افراد بیلیاقت خود را وسط معرکه میاندازند و فرصتطلبی میکنند و بیشترین لطمه را به حق و عدالت میزنند. همان کسانی که چیزی از خود ندارند. این دسته پس از رحلت پیغمبر اکرم6 از فرصت استفاده کردند و به صحنه بازگشتند.
* وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْمُبْطِلِينََ
و یک نوع افراد بیباک از گروه باطل به صدا درآمدهاند. یعنی همان کفّار و مشرکینی که در زمان حیات پیغمبر6 ساکت شده بودند و تا پیامبر زنده بود جرأت حرف زدن نداشتند حالا به سخن درآمدهاند.
* فَخَطَر فِي عَرَصَاتِكُمَْ
و همینها در جمع شما مشغول تحرکاند، یعنی همینها دمشان را میجنبانند. اشاره به کسانی مثل ابوسفیان که مسلمین او را به حساب نمیآوردند امّا حالا در جامعه تصمیمگیر شدهاند.
* وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِكُمْ
و شیطان هم سرش را از مخفیگاه بیرون کشید و شما را صدا زد. یعنی این حرکات شما حرکات شیطانی است. شیطان را به لاکپشت مثال میزنند که همواره سرش زیر لاک است امّا همین که احساس امنیت کند سرش را بیرون میآورد. شیطان هم تا پیغمبر زنده بود سرش زیر لاک بود امّا همین که پیغمبر وفات کرد سرش را از لاک درآورد و آن مردم را به سوی خود دعوت کرد. حضرت به عمل شتابزدۀ اهل سقیفه اشاره میکند که عملی شیطانی بوده است و کسانی که تا پیغمبر اکرم6 زنده بود، جرأت خودنمایی نداشتند حال بیرون آمده و صدا میزنند که بیایید دستهجمعی خلیفه درست کنیم.
* فَأَلْفَاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِينََ
پس شما را دید که دعوت او را اجابت میکنید. شیطان همین که دید طرحهای شما شیطانی است و در دلهایتان این میگذرد که مسیر امامت و اسلام را منحرف کنید دریافت که شما جوابگوی دعوت او هستید. در حقیقت عمل اصحاب سقیفه پاسخی بود به ندای شیطان و اجرای طرح شیطانی.
* وَ لِلْعِزَّةِ فِيهِ مُلَاحِظِينََ
و برای اینکه شما برای رسیدن به پست و مقام دنیوی به او نگاه میکنید.[1] و اگر لِلْعزّهٔ باشد یعنی چون خواستید پُست و مقامی به دست بیاورید به شیطان نظر کردید. یعنی تا پیامبر6 زنده بود معیار مسئولیتها ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّـهِ أَتْقاكُمَْ﴾[2] بود امّا پس از وفات وی شما به فکر مناصب و مقامات افتادید.
* ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفَافاًَ
و آنگاه شیطان از شما خواست برخیزید پس دریافت کرد که شما آدمهای سبکی هستید. یعنی از آدمهایی هستید که از نظر تفکری و تعقلی توخالی و بیشخصیتاند و اسیر شهوت و غضب اند. در اینجا اشاره به دو نکته است، اوّل: کسانی که بخواهند دنبالهرو برای خود دست و پا کنند ابتدا آنها را میآزمایند اگر دیدند سبکمغز و بیشخصیت و فاقد قدرت تفکراند آنها را دور خود جمع میکنند دوّم: اگر دیدند تفکر و تعقّلی در آنها وجود دارد ابتدا قدرت تفکر و تعقّل را از آنها میگیرند تا آنها دنبالهرو شوند. دنبالهروهای شیطانصفتان کسانیاند که خِفافاند یعنی توخالیاند پس شیاطین برای اینکه کسی را به دنبال خود بکشند اوّل توخالیاش میکنند یعنی تخلیهاش میکنند. در قرآن هم در مورد فرعون و قومش آمده است:
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهَُ[3]
یعنی فرعون ابتدا آنها را توخالی یعنی خفیف و سبک کرد یا آنها را توخالی یافت، بعد آنها مثل گوسفند دنبال او رفتند و مطیعش شدند.
حضرت زهرا3 میفرماید شیطان وقتی دریافت شما تو خالی و سبک هستید از شما درخواست کرد برخیزید و دنبالش بروید.
انسان تا قدرت تفکر و تعقّل دارد که همان تشکیلدهندۀ شخصیت انسانی اوست شیطان و شیطانصفتان نمیتوانند بر او مسلّط شوند.
* وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفَاكُمْ غِضَاباًَ
و شیطان شما را تحریک کرد پس دید شما غضبناک شدید. یعنی شیطان وقتی توخالی بودن شما را دید فهمید که حالا دیگر مطیع او هستید. پس میتواند هر خیانت و جنایتی را به شما تحمیل کند. یعنی شیطان دانست که شما در دل دشمنی با علی7 داشتید و قصد انتقام دارید و این کینه نسل به نسل در دلهای خبیث شما منتقل شده بود و شما را در چنین پایگاهی قرار داد و تحریکتان کرد.
* فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إِبِلِكُمَْ
پس شما مشغول داغ کردن غیر شترهای خودتان شدید. در عرب رسم بود که روی شترهایشان با داغ کردن به وسیله فلزی گداخته علامت میگذاشتند. حضرت میفرماید شما به امری متعرّض شدید که اصلاً به شما ربط نداشت، کنایه از اینکه از حریم خودتان تجاوز کردید و به حریم دیگران وارد شدید.
* وَ وَرَدْتُمْ غَيْرَ مَشْرَبِكُمَْ
و در محلی برای آب خوردن وارد شدید که جای آب خوردن شما نبود. حضرت3 میخواهد بگوید امر تعیین خلیفه مسلمین کاری نبود که در شأن شما باشد که در آن وارد شوید. کار شما نیست که خلیفه و امام تعیین کنید، اینها پا را از گلیم خود دراز کردن است. رسالت و امامت امر الهی است و نصب الهی لازم دارد و به شما ربطی نداشت که بروید و در جایی بنشینید و خلیفه تعیین کنید. این کار شما پاسخ به دعوت شیطان بود و شما به دلیل کینههایتان و توخالی بودنتان مطیع او شدید.
* هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِيبٌ
و این در حالی بود که هنوز عهد و پیمان شما به پیغمبر نزدیک است. حضرت اشاره به غدیرخم دارد و میفرماید هنوز خیلی وقت نگذشته از آن روز که پدرم به شما گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» هنوز خیلی از سفارشهایی که نسبت به عترتش کرد نگذشته است. گویی حضرت میگوید عهدشکنان و سست پیمانان، شما خود بعد از غدیرخم به علی7 تبریک گفتید و این نصب الهی را پذیرفتید.[4]
[1] . در برخی نسخهها لِلْغرّهٔ دارد که البته آن هم اشکالی ندارد و معنا این طور میشود که دید شما را که گول شیطان را خوردهاید. و به او نظر کردهاید و جواب مثبت به او دادید.
[2] . سوره حجرات، آیه 13.
[3] . سوره زخرف، آیه 54.
[4] . برگرفته از پایگاه تخصصی منبرها www.menbarha.ir