رسول خدا6 با آن که در تب شدیدی به سر میبرد، با حالت خشم به مسجد آمد و ضمن نکوهش عاملان کارشکنی، متخلفان از حرکت سریع سپاه را ملعون خواند.[1]
برای پیامبر جای تردید نبود که جمعی درانتظار مرگ او و اندیشه قبض حکومتاند و برای این هدف در پی نقشه و توطئهاند. از همین رو با آگاهی از حوادثی که به انتظار مرگ حضرتش کمین کرده بود و با شناختی که از برخی اطرافیان خود داشت برای آخرین بار فرصت را غنیمت شمرد و بر آن شد تا مهمترین پیام دوران رسالت را ساده و روشن بیان و مسیر آینده حرکت اسلامی را ترسیم نماید.
عمر بن خطاب ماجرای رحلت پیامبر را برای ابن عباس چنین نقل میکند: «... ما نزد پیامبر حضور داشتیم. بین ما و زنان ـ که فاطمه نیز در میانشان بود ـ پردهای آویخته شده بود. رسول خدا به سخن درآمده، فرمود: نوشت افزار بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که با وجود آن هرگز گمراه نشوید. زنان پیامبر6 از پس پرده گفتند: خواسته پیامبر را برآورید. من گفتم: ساکت باشید.»[2]
بخاری در صحیح خود بی آن که نامی از عمر ببرد مینویسد: یکی از حاضران در مجلس، سخن حضرت را در حضورش رد کرد و گفت درد بر او غلبه کرده و نمیداند چه میگوید... و رو به حاضران گفت: قرآن نزد شماست و همان ما را کفایت میکند.
در میان حاضران اختلاف شد و به یکدیگر پرخاش کردند. برخی سخن او را تایید میکردند و برخی سخن رسول خدا را. و بدین ترتیب از نوشتن نامه جلوگیری شد.[3] به خوبی معلوم بود که موضوع آن نوشته چه بود؛ گفتاری صریح در تعیین جانشین پیامبر.
بدین ترتیب چیزی نمانده بود که اصل نبوت حضرتش مورد تردید قرار گیرد و قرآن کلام غیر الهی پنداشته شود. زیرا قرآن، فرموده آن بزرگوار را درهرحال، برگرفته از وحی یاد کرده بود.[4] و این گروه سخن و فرمان پیامبر را هذیان ناشی از تب برشمردند.
راستی آیا پیامبراسلام6 حق تعیین جانشین پس از خود را نداشت؟ و آیا کسی را برای این مقام برنگزید؟ چگونه است که دیگران حق انتخاب داشتند و پیامبرنداشت؟ آیا عاقلانه است که رسول خدا با تعیین نکردن جانشین، امت را به حال خود رها سازد تا هر که توانست بر جان و نوامیس مسلمانان تسلط یابد؟
آیا اصولا جانشینی پیامبرامرالهی است که تنها با تعیین پروردگار صورت میپذیرد یا آن که بر عهده بعضی ازمردم است، تا هر کسی را بر مسلمانان فرمانروا سازند؟ آیا این دیدگاه که از سوی برخی ابراز شده صحیح است که پیروی از بیانات پیامبر6 در مسائل سیاسی و اجتماعی بر اصحاب وی واجب نبوده است؟ پاسخ این پرسشها را باید در علم کلام جستجو کرد.
[1] . شرح ابن ابیالحدید، ج 2، ص 20؛ المراجعات، ص 275 و 276؛ ملل و نحل شهرستانی، مقدمه چهارم، ص 29.
[2] . الطبقات الکبری، ج 2، ص 243 و 244، چاپ بیروت.
[3] . صحیح بخاری، ج 8، ص 9، و ج 4، ص 85؛ مسند احمد، ج 1، ص 425؛ الطبقات الکبری، ج 2، ص 244.
[4] . سوره نجم، آیه 3 و 4.