در مروري که بر خطبه داشتيم به اينجا رسيديم که حضرت با لحني شديد حاضرين در مسجد را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: «هنوز جنازه پدرم دفن نشده بود که شما مبتلا به غفلت شديد. شيطان سرش را از لاک خود بيرون آورد تا شرايط را بررسي کند و ببيند آيا زمينه گمراه کردن شما فراهم شده است يا نه؟ ديد زمينه خيلي آماده است و شما خيلي راحت به سمتي که او ميخواهد حرکت ميکنيد. لذا تصميم گرفت نقشهاش را به وسيله شما اجرا کند. شما در اثر وسوسه شيطان گمان کرديد که براي جلوگيري از اختلاف بين مسلمانان تا هنوز پيغمبر دفن نشده بايد جانشيني براي او تعيين کنيد! اما متوجه نبوديد که اين کار شما خود ايجاد فتنه بود»؛ ﴿أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِين﴾.
از اين تعبيرات مشخص ميشود که نگرش حضرت زهرا با نگرش ساير مسلمانان صدر اسلام و بسياري از مسلمانان امروز فرق ميکند. قضيهاي که اتفاق افتاد اين بود که مسلمانان صدر اسلام به بهانه جلوگيري از آشفتگي و اختلاف در جامعه اسلامي جمع شدند و خليفهاي تعيين کردند.
آنان به خلافت پيغمبر فقط به عنوان يک رياست و يک حکومت مينگريستند و تلقيشان اين بود که؛ «ما رئيسي داشتيم که از دنيا رفت. حالا بايد سعي کنيم از گروه و قبيله خودمان رئيس تعيين شود!» اين يک نگرش سطحي بود.
اما نگرش حضرت زهرا بسيار متفاوت با اين نگاه ساده بود. ظاهراً اين نگرش که حاکم و رئيس بايد از ما باشد، مسأله کفرآوري نيست. بلاتشبيه اگر رئيسجمهوري از دنيا برود و حزب و گروهي بگويد: «ما بايد رئيس جمهور تعيين کنيم» کسي نميگويد: «اينها کافر شدهاند!» نهايت حرفي که ميزنند اين است که: «اينها طالب دنيا هستند» و اين اشکالي اخلاقي است.
اما حضرت زهرا ميفرمايند: «اين روشي که شما در پيش گرفتهايد شما را به کفر ميکشاند، بلکه همين الان جهنم بر شما احاطه دارد!» اين نگرش بسيار متفاوت با نگرشهاي سطحي ساير مسلمانان بود.
حضرت با لحني تندتر خطبه را ادامه ميدهند و ميفرمايند: «فَهَيْهَاتَ مِنْكُمْ وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ؛ گويا فرياد ميزنند: آهاي! شما را به کجا ميبرند؟! انتهاي اين مسير جهنم است!» دختر پيغمبر بعد از چند روز که از وفات پيغمبر گذشته آمدهاند براي مردم سخنراني ميکنند. خانمي که اهل سخنراني در ميان مردها نبوده اکنون اينگونه فرياد ميزند: «أَنَّى تُؤْفَكُونَ وَ كِتَابُ اللَّـهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ؛ ميفهميد شما را در چه راهي ميبرند؟! در حالي که قرآن در دست شماست، دارند شما را از حق جدا ميکنند!» آنها فکر نميکردند براي اين کارشان بايد به کلام خدا استناد کنند.
آيا در زمان ما براي تعيين رئيس جمهور کسي به اين ميانديشد که برويم ببينيم براي اين موضوع، قرآن چه گفته است؟ در صدر اسلام با قضيه خلافت يک چنين برخوردي کردند. در آن مقطع زماني چند گروه بودند که هر يک ميخواست رئيس جامعه. از گروه آنها باشد. يک گروه چند نفري هم بودند که در مقابل اين حرکت ايستادند و آن را نپذيرفتند. مقصود ما از اين سخن بررسي کيفيت برخورد افراد است.