borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هفتم»
محو وصیت پیامبر

درهمین لحظات کسی برای ابوبکر و عمر خبر آورد که انصار به ‏گردهمایی پرداخته‏اند تا فردی را از میان خود به زمامداری ‏برگزینند. وی و ابوبکر چون از برپایی چنین انجمنی آگاه شدند پیکر مطهر پیامبر را که برای غسل آماده می‌شد ترک کردند و بی‏ آن که به ‏کسی چیزی گویند به انجمن انصار در سقیفه پیوستند. آن دو درمیان راه به یار دیرین خود ابوعبیده بن جراح رسیدند و هر سه‏ راهی سقیفه شدند.

در آنجا سعد بن عباده، پیشوای خزرجیان، با حال بیماری و تب، میان گروهی از انصار (اوس و خزرج) نشسته بود و سخن‌گویی از سوی ‏او در فضایل انصار و اولویت آنان بر مهاجران در خلافت ‏سخن ‏می‏گفت. البته نمی‏توان پذیرفت که انگیزه اقدام سعد و اجتماع ‏انصار در سقیفه، بدون مقدمه و ناشی از ریاست ‏طلبی آنان بوده، یا بر اثر اطلاعات جسته و گریخته و علائمی که دلالت ‏بر برخی پیش بینی‌ها و مقدمه ‏چینی‌های سران مهاجران داشته است. آنچه منطقی ‏تر می‏نماید این است که طرح چنان سخنانی از سوی‏ انصار در آن ساعات، واکنشی در مقابله با اقدامات مهاجران‏ باشد، نه موضع ‏گیری در برابر وصایای پیامبر خدا6. اما هر چه ‏بود تاریخ آنان را نخستین گروهی می‏شناسد که به طور رسمی برخلاف خواسته رسول خدا6 اقدام به برپایی جلسه مشورتی برای ‏تعیین جانشین پیامبرکردند. شاید هم اگر دیگران سال‌ها پیشتراز ایشان مرموزانه در پی همین هدف بوده‏اند، چون زیرکانه ‏تر مقاصد خود را دنبال می‌کردند کمتر کسی توانسته است از کرده‏ ایشان رد پایی بر این منظور بیابد.

در هر صورت تردید نیست که مهاجران به مراتب نسبت‏ به انصار از اطلاعات و تجارب اجتماعی و سیاسی بیشتری برخوردار بوده‏اند. به‏ همین سبب در آن نشست، انصار از مهاجران شکست ‏خوردند. غیراز این که به موجب همان اقدام علنی بر خلاف فرموده رسول خدا6 برای همیشه از رسیدن به خلافت محروم ماندند.

با این همه ‏نمی‏توان انکار کرد که حرکات مرموزانه برخی مهاجران عامل مهمی ‏در اقدام انصار بوده است. آن حرکات تا آنجا که از نگاه تاریخ ‏مخفی نمانده به قرار زیر است:

1ـ تخلف بعضی از مهاجران از همراهی با لشکر اسامه به رغم‏ تاکید پیامبر بر اعزام هر چه سریعتر آن.[1]

2 ـ جلوگیری ازنوشتن وصیت پیامبر.

3 ـ انکار وفات پیامبر از سوی عمر.[2]

ـ پیشگویی‌های پیامبر درباره محروم گشتن انصار از حقوق اجتماعی ‏خود و روی آوردن سیاهی آشوب‌ها در آینده نزدیک.[3]

این امورانصار را وا داشت تا نسنجیده برای حفظ موقعیت و منافع خود، به ‏دست ‏خویش زمینه ‏ساز شکل ‏گیری بزرگ‌ترین فتنه در سراسر تاریخ ‏اسلام گردند و شکافی در اجتماع مسلمانان پدید آورند که هرگز به دست نیامد.

 


[1] . الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 2، ص 242، 245.

[2] . سیره ابن هشام، ج 4، ص 305؛ ابن ابی الحدید، «زمانی که‏ عمر از مرگ رسول خدا مطلع گردید از شورش و انقلاب مردم در مساله امامت‏ به هراس افتاد. او می‏ترسید انصار یا دیگران رشته‏ حکومت را به دست گیرند. به ناچار مصلحت را در این دید که مردم را به هر نحوی که ممکن است‏ ساکت و آرام کند، به خاطر همین بود که ‏گفت آنچه را گفت، و مردم را در شک و تردید نگاه داشت تا حریم‏ دین و دولت محفوظ ماند. همه این‌ها بود تا زمانی که ابوبکر رسید.» (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 129).

[3] . صحیح بخاری، ج 8، ص 86 به بعد؛ المغازی واقدی، ج 2، ص‏113؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 130.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: