borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هفتم»
تعصب شیطان از دیدگاه امیرالمومنینﹸ

  • بخش اول

امیرالمؤمنین7 در نهج البلاغه می‌فرماید[1]:

الْـحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُون خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُمَا حِمًى وَ حَرَماً عَلَى غَيْرِهِ وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلَالِه. وَ جَعَلَ اللَّـعْنَةَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِيهِمَا مِنْ عِبَادِهِ ثُمَّ اخْتَبَرَ بِذَلِكَ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ لِيَمِيزَ الْمُتَوَاضِعِينَ مِنْهُمْ مِنَ الْمُسْتَكْبِرِينَ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ هُوَ الْعَالِمُ بِمُضْمَرَاتِ الْقُلُوبِ وَ مَحْجُوبَاتِ الْغُيُوبِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِيسَ اعْتَرَضَتْهُ الْحَمِيَّةُ فَافْتَخَرَ عَلَى آدَمَ بِخَلْقِهِ وَ تَعَصَّبَ عَلَيْهِ لِأَصْلِهِ فَعَدُوُّ اللَّـهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِينَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِينَ الَّذِي وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِيَّةِ وَ نَازَعَ اللَّـهَ رِدَاءَ الْجَبْرِيَّةِ وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ  

أَ لَا [يَرَوْنَ تَرَوْنَ كَيْفَ صَغَّرَهُ اللَّـهُ بِتَكَبُّرِهِ وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ فَجَعَلَهُ فِي الدُّنْيَا مَدْحُوراً وَ أَعَدَّ لَهُ فِي الْآخِرَةِ سَعِيراً؟!

  • ترجمه

«حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که از آثار عظمت و جلال کبریاییش آن قدر آشکار ساخته که دیده عقول را از شگفتی‌‌های قدرتش در حیرت فرو برده، و اندیشه‌‌های بلند انسان‌ها را از شناخت کنه صفاتش باز داشته است، و گواهی می‌دهم که معبودی جز خداوند یکتا نیست؛ گواهی برگرفته از ایمان و یقین و اخلاص و اذعان. و گواهی می‌دهم که محمد6 بنده و فرستاده اوست. هنگامی او را فرستاد که نشانه‌‌های هدایت کهنه و فرسوده و جادّه‌‌های دین محو شده بود. او حق را آشکار ساخت و برای مردم دلسوزی و خیرخواهی کرد و آنان به سوی کمال، هدایت نمود و به عدل و داد، امر فرمود. رحمت و سلام خدا بر او و خاندانش باد.»

  • شیطان بنیانگذار اساس تعصب

همان گونه که در شأن ورود خطبه اشاره شد، هدف اصلی از بیان این خطبه طولانی و مملو از اندرزهای عالی و انسان ساز، مبارزه با کبر و غرور و تعصب‌های جاهلی و طائفی بوده که در عصر آن حضرت، سرچشمه نزاع‌های خونین قبایل و افراد شده است. بدین جهت امام7 خطبه را با حمد و سپاس الهی، همان خدایی که عظمت و کبریا مخصوص ذات اوست آغاز می‌کند و می‌فرماید:

«حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که لباس عزت و عظمت را بر خود پوشانده و این دو را ویژه خویش ـ نه مخلوقش ـ برگزیده است و آن را حد و مرز و حرم میان خود و دیگران قرار داده، و برای جلال خویش برگزیده، و لعن و نفرین را بر بندگانی که با او در این دو صفت به منازعه و ستیز بر می‌خیزند قرار داده (و آنها را از رحمتش دور ساخته است)».[2]

بی‌شک عزّت (شکست ناپذیری) و عظمت (بزرگی)مخصوص ذات پاک خداوند است، زیرا غیر او در برابرش موجوداتی ضعیف و ناتوانند، افزون بر اینکه هر چه دارند از او دارند، هر زمان اراده کند به آنها می‌بخشد و هر لحظه اراده کند از آنان می‌گیرد.

جمله‌‌های پنجگانه‌ای که در عبارت بالا آمده که می‌فرماید: لباس عزت و عظمت برازنده غیر او نیست و این دو صفت را مخصوص خود قرار داده و گاه از آن تعبیر به حمی و حرم (منطقه ممنوعه‌ای که غیر، حق ورود در آن را ندارد) و گاه تعبیر به گزینش برای ذات پاک خود می‌کند و گاه لعنت را نثار کسانی که راه کبر و برتری جویی را در پیش می‌گیرند، عبارات مختلفی است که یک حقیقت را دنبال می‌کند و همه این عبارات می‌گوید: بندگان خدا جز تواضع و فروتنی در برابر خداوند و نسبت به یکدیگر، راهی ندارند.

حقیقت این است که خداوند نه نیازی به بزرگ نمایی دارد، نه احتیاجی که او را به بزرگی بستایند؛ ذات مقدّس او از هر نظر دارای بزرگی و عظمت است؛ ولی از آنجا که تکبّر و خود برتربینی در بندگان، سرچشمه اکثر نابسامانی‌ها و بدبختی‌ها و ظلم و ستم انسان‌ها به یکدیگر است در جمله‌‌های بالا آنها را از این موضوع بر حذر داشته و همگان را به تواضع و فروتنی دعوت می‌کند.

به همین دلیل در ادامه این سخن درباره نخستین آزمون تواضع به هنگام آفرینش آدم اشاره کرده، می‌فرماید: «سپس بدین وسیله فرشتگان مقرّب خود را در بوته آزمایش قرار داد تا متواضعان آنها را از متکبران جدا سازد و با اینکه از تمام آنچه در دل‌هاست با خبر و از اسرار نهان آگاه است به آنها فرمود: «من بشری از گل می‌آفرینم آن گاه که آفرینش او را کامل کردم و از روح خود در او دمیدم همگی برای او سجده کنید، فرشتگان همه بدون استثنا سجده کردند جز ابلیس».

به یقین، آزمون خدا با آزمون بندگان متفاوت است؛ ما هنگامی که چیزی یا کسی را می‌آزماییم می‌خواهیم جهل خود را درباره آن تبدیل به علم کنیم، لذا از آن تعبیر به اختبار (خبر گرفتن و خبردار شدن) می‌کنیم؛ ولی خداوند که طبق جمله‌‌های بالا عالِم به اسرار مخفی دل‌ها است هرگز نمی‌‌خواهد با آزمایش‌های خود چیزی بر علمش بیفزاید، بلکه آزمایش او برای این است که نیات باطنی و خلقیات درونی و اسرار مخفی بندگانش در لباس افعال ظاهر گردد تا مستحقّ جزا شوند، زیرا نیّت به تنهایی برای این معنا کافی نیست، آنچه برای ثواب و عقاب لازم است انجام اعمال است.

این همان چیزی است که امام7 در جایی دیگر می‌فرماید: «خداوند انسان‌ها را با اموال و فرزندانشان می‌آزماید تا آن کس که از روزی خود ناخشنود است از آن کس که خرسند است شناخته شود هر چند خداوند به احوالشان از خودشان آگاهتر است (آری! او بندگان خود را می‌آزماید) تا افعالی که سبب استحقاق پاداش یا کیفر است آشکار گردد».[3]

سپس به شرح حال ابلیس پرداخته و دلیل مخالفت او را با فرمان قطعی خداوند چنین بیان می‌کند: «تعصب و تکبر او را فرا گرفت و به جهت خلقتش (از آتش) بر آدم افتخار کرد و به سبب اصل و ریشه‌اش نسبت به آدم تعصب ورزید، از این رو این دشمن خدا، پیشوای متعصبان و سر سلسله مستکبران شد که اساس تعصب را بنا نهاد و با خداوند در ردای جبروتیش به ستیز برخاست و لباس بزرگی و تکبّر بر تن نمود، و پوشش تواضع و فروتنی را در آورد».[4]

در واقع سبب اصلی مخالفت آشکار ابلیس نسبت به فرمان قطعی خداوند همان تعصّب و غرور بود که از یک محاسبه غلط سرچشمه گرفته از خودبینی و خودخواهی ناشی شده بود او تنها از آفرینش آدم جنبه خاکی او را می‌دید و لذا اصل خود را که از آتش است از او برتر می‌دانست: ﴿خَلَقْتَنِی مِنْ نَّار وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِین﴾[5] و بخش مهم وجود آدم را که همان روح الهی بود ﴿وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ‏﴾[6] به کلّی نادیده می‌گرفت.

آری! خودبینی و خودخواهی بدترین حجاب است که انسان را از درک واضح‌ترین حقایق باز می‌دارد. ابلیس حتی در برتری آتش بر خاک نیز گرفتار خطا و اشتباه شد، زیرا خاک منبع اصلی حیات، نمو گیاهان، پرورش گل‌ها و میوه‌ها و انواع برکات است در حالی که آتش موجود خطرناکی است که تنها در بخشی از زندگی انسان به کار می‌آید.

به هر حال تعبیر امام درباره ابلیس به «عدوّ الله» اشاره به این است که او تنها دشمن آدم نبود، بلکه دشمن خالق آدم و معترض به فرمان او بود. او سنگ نخستین تعصب را بنا نهاد و آیین استکبار و تکبّر را آغاز کرد؛ کاری که در واقع جنگ با خدا محسوب می‌شود.

زیرا عزّت و بزرگی تنها شایسته ذات پاک اوست و زیبنده بندگان تنها
تواضع و فروتنی است و به گفته بزرگان علمای اخلاق تکبّر و غرور، در همه رذیلت‌ها است.

در حدیثی از امام صادق7 می‌خوانیم که یکی از یارانش می‌گوید: از آن حضرت سؤال کردم کم‌ترین مرحله الحاد و کفر چیست؟ فرمود: «إنَّ الْکِبْرَ أَدْناهُ؛ تکبّر نخستین مرحله آن است».[7]

در حدیث دیگر از امام باقر7 و امام صادق7 می‌خوانیم: «کسی که به اندازه ذره‌ای تکبر در قلبش باشد وارد بهشت نخواهد شد».[8]

آن گاه امام روی سخن را به مخاطبین کرده و از سرنوشت شوم شیطان برای هشدار به آنان بهره برداری کرده می‌فرماید: «آیا نمی‌‌بینید چگونه خداوند او را به سبب تکبّرش تحقیر کرد و کوچک شمرد و بر اثر خود برتر بینی اش وی را پست و خوار گردانید و به همین جهت او را در دنیا طرد کرد و آتش فروزان دوزخ را در آخرت برایش آماده ساخت؟».[9]

این تعبیرها اشاره به آیات قرآن مجید است، در یکجا می‌فرماید: «از بهشت بیرون رو! که تو رانده شده درگاه مایی و لعنت من بر تو تا روز قیامت باد».[10]

در جایی دیگر می‌فرماید: «فرمود به حق سوگند! و حق می‌گویم که جهنم را از تو و پیروان تو پر خواهم کرد».[11]

  • بخش دوم

وَ لَوْ أَرَادَ اللَّـهُ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُورٍ يَخْطَفُ الْأَبْصَارَ ضِيَاؤُهُ وَ يَبْهَرُ الْعُقُولَ رُوَاؤُهُ وَ طِيبٍ يَأْخُذُ الْأَنْفَاسَ عَرْفُهُ لَفَعَلَ وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الْأَعْنَاقُ خَاضِعَةً وَ لَخَفَّتِ الْبَلْوَى فِيهِ عَلَى الْمَلَائِكَة 

وَ لَكِنَّ اللَّـهَ سُبْحَانَهُ يَبْتَلِي خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا يَجْهَلُونَ أَصْلَهُ تَمْيِيزاً بِالاخْتِبَارِ لَهُمْ وَ نَفْياً لِلِاسْتِكْبَارِ عَنْهُمْ وَ إِبْعَاداً لِلْخُيَلَاءِ مِنْهُمْ‏.  

فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّـهِ بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّـهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَى اللَّـهِ بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ كَلَّا مَا كَانَ اللَّـهُ سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَكاً إِنَّ حُكْمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ وَ مَا بَيْنَ اللَّـهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إِبَاحَةِ حِمًى حَرَّمَهُ عَلَى الْعَالَمِين.

  • ترجمه:

«اگر خدا می‌خواست می‌توانست آدم را از نوری بیافریند که روشنایی‌اش دیده‌ها را برباید و زیبایی و جمالش عقول را مبهوت کند و عطرش شامّه‌ها را مسخر سازد و اگر چنین می‌کرد گردن‌ها در برابر آدم خاضع می‌شد و آزمایش برای فرشتگان بسیار آسان بود؛ ولی خداوند سبحان خلق خود را با اموری می‌آزماید که از فلسفه آن آگاهی ندارند تا (مطیعان از عاصیان) ممتاز گردند و تکبّر را از آنان بزداید و آنها را از کبر و غرور دور سازد، بنابراین، از کاری که خداوند با ابلیس کرد عبرت بگیرید، زیرا اعمال طولانی و کوشش‌های بسیارش را بر باد داد در حالی که خدا را شش هزار سال عبادت کرده بود، سال‌هایی که معلوم نیست از سال‌های دنیا بود یا آخرت (آری) همه آنها را به سبب ساعتی تکبّر نابود ساخت. چگونه ممکن است کسی بعد از ابلیس همان نافرمانی او را انجام دهد ولی در برابر (خشم) خدا سالم بماند؟ نه، هرگز چنین نخواهد بود هیچ گاه خدا انسانی را با داشتن صفتی وارد بهشت نمی‌کند که بر اثر همان صفت فرشته‌ای را از بهشت بیرون کرده است. حکم او درباره اهل آسمان و زمین یکسان است و خدا با هیچ یک از خلق خود دوستی خاصی ندارد تا به سبب آن چیزی را که بر همه جهانیان تحریم کرده است بر وی مباح سازد.»

  • از سرنوشت ابلیس عبرت بگیرید!

امام7 در این بخش از خطبه در ادامه آزمایش ابلیس که در بخش قبل گذشت به نکته مهمی اشاره می‌کند و آن اینکه خداوند بندگانش را با اموری آزمایش می‌کند که فلسفه آن بر آنها پوشیده است و گاه تحمل آن بر آنها سخت و سنگین است می‌فرماید:

«اگر خدا می‌خواست می‌توانست آدم را از نوری بیافریند که روشنایی‌اش دیده‌ها را برباید و زیبایی و جمالش عقل‌ها را مبهوت کند و عطرش شامّه‌ها را مسخر سازد و اگر چنین می‌کرد گردن‌ها در برابر آدم خاضع می‌شد و آزمایش برای فرشتگان بسیار آسان بود».[12]

اشاره به اینکه اگر امتحانات الهی هماهنگ با خواسته دل افراد باشد، امتحان عملا بی اثر خواهد شد، زیرا همه بر طبق آن عمل می‌کنند؛ هم خداپرستان و هم هواپرستان و چنین امتحانی بی نتیجه خواهد بود؛ ولی اگر بر خلاف میل افراد بود صفوف مؤمنان خداپرست و مخلص، از خود خواهان هواپرست و غیر مخلص جدا خواهد شد.

امتحان مغروران و متکبّران باید با اموری باشد که غرور و تکبّر را بشکند همان گونه که در امتحان فرشتگان و ابلیس واقع شد.

به همین دلیل امام در ادامه این سخن می‌افزاید: «اما خداوند سبحان خلق خود را با اموری می‌آزماید که از فلسفه آن آگاهی ندارند تا (مطیعان از عاصیان) ممتاز گردند و تکبّر را از آنان بزداید و آنها را از کبر و غرور دور سازد».[13]

از اینجا روشن می‌شود چرا فلسفه همه احکام شرع، آشکار نیست. درست است که فلسفه بسیاری از آنها، به حکم عقل، یا به توضیح آیات و روایات، بر ما آشکار شده ولی قسمت قابل ملاحظه‌ای از آن همچنان در پرده ابهام باقی مانده، این برای آن است که مطیعان مخلص از متمردان و گردنکشان شناخته شوند. البتّه مخفی بودن اسرار این احکام غیر از آنچه گفته شد دلایل دیگری نیز می‌تواند داشته باشد.

سپس امام7 عاقبت کار ابلیس مستکبر و گردنکش را به منظور این که درس عبرتی برای همگان باشد مطرح می‌کند و به آنها هشدار می‌دهد، که راه ابلیس را نپویند تا به سرنوشت او گرفتار نشوند. می‌فرماید:

«از کاری که خداوند با ابلیس کرد عبرت بگیرید، زیرا اعمال طولانی و کوشش‌های بسیارش را بر باد داد در حالی که خدا را شش هزار سال عبادت کرده بود سال‌هایی که معلوم نیست از سال‌های دنیا بود یا آخرت (آری) همه آنها را به سبب ساعتی تکبّر نابود ساخت».[14]

در اینجا این سؤال پیش می‌آید که چگونه ممکن است شش هزار سال عبادت با تکبّر یک ساعت از میان برود؟پاسخ آن روشن است، چون سازندگی کاری است پیچیده و طولانی؛ ولی تخریب کاری ساده و سریع است؛ یک خانه بزرگ را ممکن است سال‌ها صرف ساختن آن کنند ولی در یک آتش سوزی چند ساعته نابود شود؛ یک سد عظیم را سال‌ها می‌سازند ولی با چند دینامیت و مواد منفجره در مدتی بسیار کوتاه متلاشی می‌شود.

مسئله «حبط اعمال» بر اثر پاره‌ای از گناهان مطلب مهمی است که در پایان همین بخش در نکته‌ها خواهد آمد.

آن‌گاه امام در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که متکبّران از انسان‌ها نیز سرنوشتی همچون ابلیس دارند، می‌فرماید: «چگونه ممکن است کسی بعد از ابلیس همان نافرمانی او را انجام دهد ولی در برابر (خشم) خدا سالم بماند، نه، هرگز چنین نخواهد بود هیچ گاه خدا انسانی را با داشتن صفتی وارد بهشت نمی‌کند که بر اثر همان صفت فرشته‌ای را از بهشت بیرون کرده است».

سپس در تأکید بر این معنا می‌فرماید: «حکم او درباره اهل آسمان و زمین یکسان است و خدا با هیچ یک از خلق خود دوستی خاصی ندارد تا به سبب آن چیزی را که بر همه جهانیان تحریم کرده است بر وی مباح سازد!».

اشاره به اینکه همه مکلفان در برابر خداوند یکسانند و هیچ کس را بر دیگری امتیاز نیست، خداوند با کسی خویشاوندی ندارد، گناه برای همه گناه و طاعت برای همه طاعت است. مبادا بعضی تصور کنند مجازات سنگین ابلیس در برابر تکبرش از ویژگی‌های او بوده و دامان دیگران را نخواهد گرفت.

  • بخش سوم

فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللَّـهِ عَدُوَّ اللَّـهِ أَنْ يُعْدِيَكُمْ بِدَائِهِ وَ أَنْ يَسْتَفِزَّكُمْ بِنِدَائِهِ وَ أَنْ يُجْلِبَ عَلَيْكُمْ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ [رَجْلِهِ فَلَعَمْرِي لَقَدْ فَوَّقَ لَكُمْ سَهْمَ الْوَعِيدِ وَ أَغْرَقَ إِلَيْكُمْ بِالنَّزْعِ الشَّدِيدِ وَ رَمَاكُمْ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ فَقَالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ قَذْفاً بِغَيْبٍ بَعِيدٍ وَ رَجْماً بِظَنٍّ غَيْرِ مُصِيبٍ صَدَّقَهُ بِهِ أَبْنَاءُ الْحَمِيَّةِ وَ إِخْوَانُ الْعَصَبِيَّةِ وَ فُرْسَانُ الْكِبْرِ وَ الْجَاهِلِيَّةِ حَتَّى إِذَا انْقَادَتْ لَهُ الْجَامِحَةُ مِنْكُمْ وَ اسْتَحْكَمَتِ الطَّمَاعِيَّةُ مِنْهُ فِيكُمْ فَنَجَمَتْ فِيهِ الْحَالُ مِنَ السِّرِّ الْخَفِيِّ إِلَى الْأَمْرِ الْجَلِيِّ اسْتَفْحَلَ سُلْطَانُهُ عَلَيْكُمْ وَ دَلَفَ بِجُنُودِهِ نَحْوَكُمْ فَأَقْحَمُوكُمْ وَلَجَاتِ الذُّلِّ وَ أَحَلُّوكُمْ وَرَطَاتِ الْقَتْلِ وَ أَوْطَئُوكُمْ إِثْخَانَ الْجِرَاحَةِ طَعْناً فِي عُيُونِكُمْ وَ حَزّاً فِي حُلُوقِكُمْ وَ دَقّاً لِمَنَاخِرِكُمْ وَ قَصْداً لِمَقَاتِلِكُمْ وَ سَوْقاً بِخَزَائِمِ الْقَهْرِ إِلَى النَّارِ الْمُعَدَّةِ لَكُمْ فَأَصْبَحَ أَعْظَمَ فِي دِينِكُمْ حَرْجاً وَ أَوْرَى فِي دُنْيَاكُمْ قَدْحاً مِنَ الَّذِينَ أَصْبَحْتُمْ لَهُمْ مُنَاصِبِينَ وَ عَلَيْهِمْ مُتَأَلِّبِينَ فَاجْعَلُوا عَلَيْهِ حَدَّكُمْ وَ لَهُ جِدَّكُمْ  

  • ترجمه:

«ای بندگان خدا! از این دشمن خدا (ابلیس) بر حذر باشید. نکند شما را به بیماری خویش (کبر و غرور و تعصّب) مبتلا سازد و با ندای خود شما را تحریک کند و لشکریان سواره و پیاده‌اش را فریاد زند و بر ضد شما برانگیزد. به جانم سو گند! او تیر خطرناک را برای شما آماده نموده، در کمان گذارده و با قدرت تا آخرین حدّ کشیده و از مکانی نزدیک به سوی شما پرتاب نموده است و گفته است: پروردگارا! بدین جهت که مرا اغوا کردی (و از رحمت خود محروم ساختی) زرق و برق زندگی دنیا را در چشم آنها جلوه می‌دهم و همه را اغوا می‌کنم (و از رحمتت محروم می‌سازم) او در این سخن تیری در تاریکی به سوی هدفی دور دست انداخت و گمانی نادرست داشت (زیرا خواسته‌اش درباره همه انسان‌ها صورت نپذیرفت، ولی) فرزندان تکبّر و برادران تعصب و سواران بر مرکب غرور و جهل، او را عملا تصدیق کردند و این وضع همچنان ادامه یافت تا افراد سرکش و سست ایمان لذت را در برابر خود تسلیم کرد و طمع خویش را بر شما مستحکم نمود و اسرار پنهانی آشکار شد. در این هنگام سلطه‌اش بر شما قوت گرفت و با سپاه خویش به شما حمله‌ور شد. تا شما را به پناهگاه ذلت کشاندند و در مهلکه‌‌های قتل وارد کردند، و زخم خوردگان شما را در زیر پاها له کردند، نیزه‌‌های خود را در چشمان شما فرو بردند، گلوی شما را بریدند، بینی شما را کوبیدند، و قصد هلاکت شما کردند و (سرانجام) شما را با قهر و غلبه به سوی آتش (غضب الهی) که برایتان آماده شده بود، کشاندند. بنابراین ابلیس بزرگ‌ترین مشکل برای دین شما و آتش افروزترین دشمن برای دنیای شماست و خطرناک تر از همه انسان‌هایی است که با آنها دشمنی می‌ورزید و برای در هم شکستن آنان عدّه و عُدّه گرد می‌آورید، از این رو قوت و قدرت خود را در برابر او به کار گیرید و پیوند خویش را با او قطع کنید.»

  • او خطرناک‌ترین دشمن شماست

امام7 در این بخش از خطبه به نتیجه گیری از داستان گمراهی و طرد شیطان بر اثر تکبّر و عصیان می‌پردازد و به همگان هشدار می‌دهد که گرفتار سرنوشت او نشوند. می‌فرماید: «ای بندگان خدا! از این دشمن خدا (ابلیس) بر حذر باشید. نکند شما را به بیماری خویش (کبر و غرور و تعصّب) مبتلا سازد و با ندای خود شما را تحریک کند و لشکریان سواره و پیاده‌اش را فریاد زند و بر ضد شما گردآورد».

این گفتار مولا برگرفته از آیه قرآن است که می‌فرماید: «هر کدام از آنها را می‌توانی با صدایت تحریک کن و لشکر سواره و پیاده ات بر آنها گسیل دار».[15]

البتّه صفات رذیله و عوامل گناه و مراکز فساد و تبلیغات و گمراه کننده و ابزار گناه نیز به نوعی لشکر پیاده و سواره شیطانند که امام بندگان خدا را از همه این امور بر حذر می‌دارد.

سپس برای تأکید این سخن به جان خود سوگند می‌خورد و می‌فرماید: «به جانم سوگند! او تیر خطرناک را برای شما آماده نموده، در کمان گذارده، و با قدرت تا آخرین حدّ کشیده و از مکانی نزدیک به سوی شما پرتاب نموده است».

آن گاه شاهد این سخن را از کلام خود ابلیس (طبق آیه‌‌های قرآن) چنین بیان می‌کند: «شیطان گفته است پروردگارا! بدین جهت که مرا اغوا کردی (و از رحمت خود محروم ساختی) زرق و برق زندگی دنیا را در چشم آنها جلوه می‌دهم و همه را اغوا می‌کنم (از رحمتت محروم می‌سازم)».

اینکه امام به جان خود سوگند می‌خورد نشان می‌دهد که مطلب فوق العاده جدّی است؛ چه چیز شریف تر از جان امام است و اینکه می‌فرماید: «شیطان تیر تهدید را در چلّه کمان گذارده و آن را تا به آخر کشیده و از مکانی نزدیک شما را نشانه گرفته است» اشاره به این است که خطر شیطان در شدیدترین صورت که کمتر خطا می‌کند متوجّه شماست و راه نفوذ خویش را این بدبخت بی نوا نیز نشان داده است و آن آرایش مظاهر مادّی دنیا و زیبا سازی زرق و برق مواهب مادّی و غرق ساختن در گرداب شهوات است.

تعبیر امام7 به اینکه شیطان تمام قوا و نیروهای خود را برای حمله به شما آماده ساخته و از مکان نزدیکی شما را نشان گرفته و از هر نظر در تیر رس او قرار دارید اشاره به این است که عوامل وسوسه‌‌های شیطانی در درون و برون انسان فراوان است، هوای نفس از یک طرف و عوامل بیرونی گناه از سوی دیگر جمله ﴿لاَُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ که با «لام» قسم شروع شده و با «نون» تأکید ثقیله و تصریح به واژه «اجمعین» پایان گرفته، شاهد بر این است که او در اهداف شوم خود بسیار جدّی است و به همین دلیل انسان‌ها باید کاملا بیدار و هوشیار باشند تا در دام‌های رنگارنگ او نیفتند.

لازم به ذکر است که جمله «رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني‏‏...؛ پروردگارا به سبب آنکه مرا گمراه ساختی...» از دروغ‌ها و افتراهای شیطان به ساحت قدس پروردگار است و نشان می‌دهد که او تا چه حد جسور و بی پرواست که چنین دروغ بزرگی را به خدا می‌بندد، خداوندی که هدایتگر همگان است و اسباب هدایت را در اختیار آنها گذارده و چون سخن شیطان از اسا باطل است، قرآن اشاره‌ای به بطلان آن نمی‌‌کند. خداوند کدام عامل گمراهی برای شیطان فراهم ساخت آیا به او و فرشتگان نفرمود: ﴿فَإِذا نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ﴾ شرافت آدم به جهت روح ویژه الهی اوست؛ ولی شیطان حسود و خودخواه آن را نادیده گرفت و به مسئله آفرینش او از طین (گل) بسنده کرد! آیا سبب گمراهی از ناحیه خود او نبود؟!

سپس امام در ادامه این سخن می‌فرماید: «او در این سخن (همه را گمراه می‌کنم) تیری در تاریکی به سوی هدفی دور انداخت و گمانی نادرست داشت زیرا خواسته‌اش درباره همه انسان‌ها صورت نپذیرفت».

جمله «رَجْماً بِظَنٍّ غَيْرِ مُصِيبٍ‏‏» به همین صورت در بسیاری از نسخه‌‌های نهج البلاغه آمده است و گاه تصور می‌شود که با آیه شریفه «به یقین ابلیس گمان خود را درباره آنها محقّق یافت، همگی از او پیروی کردند مگر گروهی از مؤمنان»[16] سازگار نیست، در حالی که این آیه درباره قوم سبأ است نه درباره همه انسان‌ها وگرنه مؤمنان در میان امت پیامبران تعدادشان کم نیست.

جمعی از شارحان نهج البلاغه، نسخه دیگری را که بدون کلمه «غیر» و به صورت «رَجْماً بِظَنِّ مُصِیب» است ترجیح داده‌اند، زیرا گمان شیطان را درباره انسان‌ها مطابق واقع دانسته‌اند، چون فقط اندکی از انسان‌ها از وساوس او برکنار مانده‌اند آن گونه که قرآن مجید می‌گوید: ﴿وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ﴾[17].

افزون بر این با جمله بعد همین خطبه نیز سازگارتر است که می‌فرماید: «فرزندان تکبّر و برادران تعصب و سواران بر مرکب غرور و جهل او را عملا تصدیق کردند».

سپس می‌افزاید: «این وضع همچنان ادامه یافت تا افراد سرکش و سست ایمان از شما را در برابر خدا تسلیم کرد و طمع خویش را بر شما مستحکم نمود و اسرار پنهانی آشکار شد. در این هنگام سلطه‌اش بر شما قوت گرفت و با سپاه خویش سوی به شما حمله‌ور شد».[18]

اشاره به اینکه ابلیس نخست می‌کوشد افرادی را که در برابر او سرکشی می‌کنند تسلیم خود گرداند و پایگاه خویش را در میان آنان محکم کند، آن گاه سلطه خود را بر آنان گسترش می‌دهد و با لشکر خویش به آنان حمله‌ور می‌شود، در حالی که قدرت دفاع از خود را ندارند و بدترین صورت گرفتار انواع مصائب مادی و معنوی می‌شوند، همان گونه که در ادامه این سخن در هشت جمله کوتاه و پر معنا آثار حمله گسترده لشکر شیطان را برشمرده می‌فرماید:

«آنها شما را به پناهگاه ذلت کشانند و در مهلکه‌‌های قتل وارد کردند، و زخم خوردگان شما را در زیر پاها له کردند، نیزه‌‌های خود را در چشمان شما فرو بردند، گلوی شما را بریدند، بینی شما را کوبیدند، و قصد هلاکت شما کردند و (سرانجام) شما را با قهر و غلبه به سوی آتش (غضب الهی) که برایتان آماده شده کشاندند».

این تعبیرات بسیار دقیق و حساب شده که با بلاغت فوق‌‌العاده‌ای همراه است، نهایت بدبختی شکست خوردگان در برابر شیطان را مجسّم می‌کند: «اگر از برابر لشکرش بگریزید و به پناهگاهی پناهنده شوند جز پناهگاه ذلت نخواهد بود و اگر مقاومت کنند جز مرگ و نابودی سرنوشتی نخواهند داشت. مرگ آنها نیز ساده نخواهد بود، مرگی است آمیخته با لگدمال شدن مجروحان و فرو رفتن نیزه‌ها در چشم‌ها؛ بریده شدن گلوها و خرد شدن بینی‌ها و سرانجام همچون شتری که ریسمان در سوراخ بینی او کرده باشند به سوی آتش قهر و غضب الهی کشیده می‌شوند.»

آن گاه امام در یک نتیجه گیری قاطع می‌فرماید: «بدین ترتیب ابلیس بزرگ‌ترین مشکل برای دین شما و آتش افروزترین دشمن برای دنیای شماست خطرناک‌تر از همه انسان‌هایی است که با آنها دشمنی می‌‌‌ورزید و برای در هم شکستن آنان عدّه و عُدّه گردآوری می‌کنید، بنابراین قوّت و قدرت خود را در برابر او به کار گیرید و پیوند خویش را با او قطع کنید».

اشاره به اینکه با توجه به آنچه در بخش‌های قبل این خطبه گفته شد ابلیس بزرگ‌ترین دشمن دین و دنیای شماست؛ و از هر دشمنی خطرناک‌تر است؛ باید تمام نیروهای خود را برای دفع او بسیج کنید.



[1]. خطبه 192.

[2] . «حمی» به معنای منطقه ممنوعه است از ریشه حمایت به معنای ممانعت و دفاع کردن از چیزی، گرفته شده و به همین جهت به پرهیز کردن بیمار از آنچه برای او ضرر دارد «حمیهٔ» بر وزن «جزیه» گفته می‌شود.

[3] . نهج البلاغه، کلمات قصار، 93.

[4] . «ادرع» از «درع» بر وزن «فکر» به معنای پیراهن گرفته شده و گاه به معنای جامه در تن کردن نیز به کار می‌رود. «تعزّز» به معنای به خود بالیدن و خود را بزرگ و عزیز شمردن است.

[5] . ص، آیه 76.

[6] . ص، آیه 76.

[7] . الکافی، جلد 2، صفحه 309، حدیث 1، از باب کبر.

[8] . همان، صفحه 310.

[9] . «مدحور» به معنای رانده شده از ریشه «دحر» بر وزن «دهر» به معنای راندن گرفته شده است.

[10] . حجر، آیات 34 و 35.

[11] . ص، آیات 84 و 85.

[12] . «یخطف» از «خطف» بر وزن «عطف» به معنای ربودن با سرعت گرفته شده است. «یبهر» از ریشه «بهر» بر وزن «بحر» به معنای حیرت و مبهوت ساختن گرفته شده است. «رواء» به معنای ظاهر زیباست. «عرف» به معنای بوی خوش است.

[13] . «خُیَلاء» به معنای تکبّر است.

[14] . «جهد»، بر وزن «مهد» و «جُهد» بر وزن «کفر» هر دو به معنای سعی و تلاش خسته کننده است و «جهید» فعیل از همین ریشه است که برای تأکید ذکر می‌شود، بنابراین «جهد و جهید» به معنای آخرین مرتبه تلاش و کوشش است. «سنی» دراصل سنین بوده که به هنگام اضافه نون آن حذف شده و سنین جمع سنه به معنای سال بوده است.

[15] . سوره اسراء، آیه 64.

[16] . سوره سبأ، آیه 20.

[17] . سوره سبأ، آیه 13.

[18] . «جامحه» به معنای حیوان سرکش است. از «جموح» بر وزن «فتوح» گرفته شده است. «الطماعیه»، «طماعیه» و «طمع» به یک معناست. «نجمت» از «نجوم» به معنای نمایان شدن گرفته شده و ستاره را نجم می‌گویند چون در آسمان ظاهر می‌شود. گاه به گیاهان بدون ساقه نیز نجم گفته می‌شود، زیرا از زمین بیرون می‌آید. «استفحل» از ریشه «استفحال» و از فَحْل، بر وزن «نخل» به معنای عظیم و برجسته گرفته شده و «استفحال» به معنای سنگینی کردن و طاقت فرسا شدن است. «دلف» از «دلوف» به معنای آهسته راه رفتن و گام‌های کوتاه برداشتن گرفته شده است و در اینجا اشاره به پیشروی تدریجی لشکر شیطان به سوی انسان‌هاست.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: