borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هفتم»
از تعصب و تفرقه بپرهیزید

به دنبال بحثی که در فرازهای گذشته درباره بنی اسرائیل و ضعف آنها قبل از قیام موسی7، سپس قدرت و قوّت آنان در سایه این قیام وحدت ساز و آن گاه ضعف و ذلّت مجدّد به جهت پشت کردن به آیین موسی بیان فرمود، همین مراحل سه گانه را درباره مسلمانان یادآور می‌شود: مرحله اوّل که مربوط به عصر جاهلیت بود و مرحله دوم که ارتباط با عصر قیام پیامبر اکرم6 و آن همه موفقیّت‌ها و پیروزی‌ها داشت، در بخش‌های سابق این خطبه گذشت. اکنون امام در این بخش به بیان مرحله سوم که دوران عقب گرد مسلمانان از وحدت و پیروزی پیشینه است، پرداخته چنین می‌فرماید: «آگاه باشید شما دست از ریسمان اطاعت خدا کشیدید و با احیای احکام جاهلیّت دژ محکم الهی را که گرداگرد شما بود درهم شکستید».

سپس به شرح این سخن پرداخته، می‌افزاید: «چنان که خداوند سبحان بر این امّت منّت نهاده و پیوند الفت و اتحاد را میان آنان برقرار ساخته، الفتی که در سایه آن (در امنیّت) رفت و آمد کنند و در کنف حمایت آن قرار گیرند؛ نعمتی که هیچ کس از مردم نمی‌‌تواند بهایی برای آن بشناسد، زیرا از هر بهایی برتر و از هر چیز با ارزشی پرارزش تر است».

این تعبیرات بلند و بالا، همه درباره اهمیّت اتحاد و الفت است، همان چیزی که قرآن بارها بر آن تأکید کرده از جمله می‌فرماید: «و همگی به ریسمان خدا (= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت) چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دل‌های شما، الفت ایجاد کرد و به برکت نعمتش، برادر شدید».[1] و[2]

در ادامه این سخن با صراحت بیشتری می‌فرماید: «بدانید شما بعد از هجرت (به سوی اسلام) به خوی اعراب بادیه نشین (قبل از اسلام) بازگشتید و بعد از دوستی و محبّت (رشته الفت را گسستید و) به صورت گروه‌های پراکنده درآمدید. از اسلام تنها به نامش قناعت کرده‌اید و از ایمان جز صورتی نمی‌‌شناسید».

امام در این چند جمله نگرانی شدید خود را از وضع مسلمانان آن زمان ابراز می‌دارد که چگونه تعصّبات قبیلگی در میان آنها به شدت آشکار شده بود، همان چیزی که پیامبر اسلام آن را در سایه تعلیمات عالی اسلامی محو کرد و این تعصّبات سرچشمه درگیری و خونریزی شد، لذا امام7 به آنها می‌فرماید:

«شما دم از اسلام و ایمان می‌زنید؛ ولی تنها از اسلام نامی برخود نهاده اید و از ایمان به تشریفاتی بسنده کرده اید. آری! شما شهادتین را بر زبان جاری می‌کنید و نماز و روزه‌ای در ظاهر انجام می‌دهید؛ ولی از اصول تعلیمات اسلام بی خبرید».

سپس امام به شرح این جمله سربسته پرداخته، می‌فرماید: «شما می‌گویید: «النّارَ وَ لاَ الْعارَ» (آتش دوزخ آری! اما ننگ و عار نه!) گویا می‌خواهید با این شعارتان اسلام را واژگون کنید و حرمت آن را بشکنید و پیمان الهی را که خداوند آن را حرمی برای شما در زمین قرار داده و وسیله امنیّت خلقش شمرده، نقض کنید».

جمله شعارگونه «اَلنّارَ وَ لاَ الْعارَ» که به گفته بعضی از شارحان نهج البلاغه اوّلین بار از زبان «اوس بن حارثه»[3] شنیده شد و مفهومش این است که «ما از آتش استقبال می‌کنیم ولی ننگ را نمی‌‌پذیریم» در واقع از شعارهای متعصّبین دور از اسلام است؛ آنها می‌گفتند: «حاضریم به دوزخ برویم؛ اما حاضر نیستیم مثلا فلان قبیله بر ما پیشی گیرد یا خونی از ما بریزد و انتقامش را دو چندان نگیریم». امام می‌فرماید: «مفهوم این سخن پشت کردن به اسلام و نقض پیمان‌های الهی است».

آن‌گاه امام به عاقبت شوم این روش اشاره کرده، می‌فرماید: «شما اگر به غیر اسلام پناه برید کافران با شما نبرد خواهند کرد و در آن هنگام نه جبرئیل و میکائیل به یاری شما می‌آیند و نه مهاجرین و انصار، و راهی جز پیکار با شمشیر نخواهید داشت تا خداوند میان شما حکم کند (و شکست و زبونی شما فرا رسد)».

آن‌گاه امام7 به آنها هشدار می‌دهد که در سرگذشت دردناک متمرّدان پیشین بیندیشید و حال خود را با آنها قیاس کنید، می‌فرماید: «(در قرآن مجید) نمونه‌هایی از کیفرهای الهی و عذاب‌های کوبنده او و روزهایی که مجازات وی دامن گنهکاران را گرفت و وقایعی که در این زمینه اتفاق افتاد در دسترس شماست».

«ایّام الله» در اینجا اشاره به روزهای سخت و وحشتناک امت‌های پیشین است. در قرآن مجید درباره قوم عاد آمده است: «مانند باد وحشتناک و سردی را در یک روز شوم طولانی بر آنان فرستادیم».[4] و به دنبال آن می‌فرماید: «که مردم را همچون تنه‌‌های نخل ریشه کن شده از جایشان بر می‌کند».[5] و آیات فراوان دیگری که درباره قوم فرعون و قوم نوح و مانند آنها آمده است.

سپس امام به دنبال آن می‌افزاید: «بنابراین تهدیدهای الهی را به جهت جهل نسبت به آن و سبک شمردن خشم پروردگار و ایمنی از کیفر او دور نشمرید».

اشاره به اینکه اگر چند روز یا چند ماهی مجازات عاصیان و گردنکشان به تأخیر افتد آن را دلیل بر عدم نگیرید، زیرا تاریخ نشان داده این امر «گرچه دیر آید بیاید» و اصولا این گونه فاصله‌‌های زمانی در مقیاس عمر جهان فاصله‌ای محسوب نمی‌شود.

آن گاه امام به ذکر دلیل برای این موضوع (همگونی سرنوشت‌ها) پرداخته و انگشت بر یکی از مهم‌ترین خطاهای آنان گذارده، می‌فرماید: «خداوند سبحان مردم قرون پیشین را از رحمت خود دور نساخت جز به این سبب که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند، لذا افراد سفیه و نادان را به سبب گناه و دانایان را به علت ترک نهی از منکر از رحمت خود دور ساخت».

این سخن اشاره به آیات شریفه قرآن مجید است، آنجا که می‌فرماید: «کافران بنی‌اسرائیل از زبان داود و عیسی بن مریم لعن و نفرین شدند.

این به جهت آن بود که گناه کردند و تجاوز نمی‌‌نمودند؛ آنها از اعمال زشتی که انجام می‌دادند یکدیگر را نهی نمی‌‌کردند، چه بدکاری انجام می‌دادند».[6]

البتّه در بخش آینده خطبه، به عوامل دیگر سقوط آنها اشاره شده؛ ولی تعبیر امام نشان می‌دهد که مهم‌ترین خطای آنها ترک امر به معروف و نهی از منکر بود، زیرا اجرای همه احکام الهی وابسته به زنده نگه داشتن این دو وظیفه الهی است و هر گاه این دو فریضه برپا داشته شود همه فرایض برپا خواهد بود و اگر رها شود فرایض دیگر نیز دستخوش فنا و نابودی خواهد شد، لذا در حدیث امام باقر7 می‌‌خوانیم: «أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ... فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ».[7]

سپس امام7 سخنش را در این فراز از خطبه با این جمله پایان می‌دهد، می‌فرماید: «به هوش باشید شما رشته اسلام را قطع کردید، حدود آن را تعطیل نمودید و احکامش را به نابودی کشاندید».

اشاره به اینکه که تنها نام اسلام، یا تشریفات ظاهریش سبب نجات کسی نیست، بلکه باید احکامش اجرا شود، حدودش برقرار گردد و پیوند با اسلام در همه زمینه‌ها محکم باشد و شما چنین نیستید. نام اسلام را یدک می‌کشید و از افکار و رفتار جاهلی پیروی می‌کنید و باز هم انتظار دارید سربلند و عزیز و مقتدر باشید.

در بخش بیستم می‌فرماید:

أَ لَا وَ قَدْ أَمَرَنِيَ اللَّـهُ بِقِتَالِ أَهْلِ الْبَغْيِ وَ النَّكْثِ وَ الْفَسَادِ فِي الْأَرْض‏، فَأَمَّا النَّاكِثُونَ فَقَدْ قَاتَلْتُ، وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَقَدْ جَاهَدْتُ، وَ أَمَّا الْمَارِقَةُ فَقَدْ دَوَّخْتُ، وَ أَمَّا شَيْطَانُ الرَّدْهَةِ فَقَدْ كُفِيتُهُ بِصَعْقَةٍ سُمِعَتْ لَهَا وَجْبَةُ قَلْبِهِ وَ رَجَّةُ صَدْرِهِ، وَ بَقِيَتْ بَقِيَّةٌ مِنْ أَهْلِ الْبَغْيِ. وَ لَئِنْ أَذِنَ اللَّـهُ فِي الْكَرَّةِ عَلَيْهِمْ لَأُدِيلَنَّ مِنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَشَذَّرُ فِي أَطْرَافِ الْبِلَادِ تَشَذُّرا. 

ترجمه

«آگاه باشید! خداوند مرا به نبرد با ستمگران، پیمان شکنان و مفسدان در ارض امر فرموده است، با ناکثین و پیمان شکنان (اشاره به اصحاب جمل) نبرد کردم (و آنها را در هم شکستم) و با قاسطین (ستمگران شام و اصحاب معاویه) جهاد نمودم (و ضعف و زبونی آنها را نشان دادم) و مارقین (خوارج نهروان) را بر خاک مذلت نشاندم؛ اما شیطان ردهه (ذوالثدیه رییس خوارج) با صاعقه‌ای که بر او فرود آمد به گونه که تپش قلب و لرزش سینه‌اش شنیده شد، شرّ او از من دفع گردید ولی گروه دیگری از ستمگران باقی مانده‌اند که اگر خداوند به من اجازه حمله دیگری به آنها دهد (و مرا باقی بگذارد) آنها را از میان برداشته و دولت حق را به جای آنها قرار می‌دهم، جز افراد قلیلی از آنان که (ممکن است از دست ما بگریزند و) در اطراف بلاد پراکنده می‌شوند.»

 


[1] . ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً﴾؛ سوره آل عمران، آیه 103.

[2] . نمونه‌‌های عینی این فرمان قرآنی و تعلیمات امام7 را در این خطبه با چشم خود در ایّام مشاهده کردیم. دشمنان اسلام و استعمارگران غرب نقشه‌‌های خطرناکی برای کشورهای اسلامی لبنان کشیده بودند که آن را به وسیله عمّال نفوذی خود تحت سیطره قرار دهند؛ هم فکر اسرائیل را از این ناحیه آسوده کنند و هم سکویی باشد برای دست انداختن به سایر کشورهای اسلامی؛ ولی ملّت لبنان در یک روز تاریخی (روز 26 محرم الحرام 1426) دست اتحاد به هم دادند و گردهمایی عظیم میلیونی به راه انداختند و با یک زبان، بیزاری خود را از دشمنان ابراز داشتند و نقشه‌‌های آنها را نقش بر آب کردند: ﴿وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّـهُ وَ اللَّـهُ خَيْرُ الْماكِرين‏ََ﴾.

[3] . او مردی بود که در عصر جاهلیّت می‌زیست؛ ولی مطابق نقل نوه او «حمید بن منهب» جدّش اوس بن حارثه با هفتاد نفر از قبیله «طی» خدمت پیامبر رسید و با آن حضرت بیعت کرد. (اسد الغابهٔ، ج 1، ص 141)

[4] . سوره قمر، آیه 19.

[5] . سوره قمر، آیه 20.

[6] . سوره مائده، آیه 78 ـ 79.

[7] . الکافی، جلد 5، صفحه 56.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: