borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هفتم»
داستان یوم الانذار

یكی مربوط به داستان یوم الانذار است كه در اوائل بعثت پیغمبر اكرم6 آیه آمد:

﴿وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ اَلْأَقْرَبِینَ﴾[1] خویشاوندان نزدیكت را انذار و اعلام خطر كن. هنوز پیغمبر اكرم اعلام دعوت عمومی به آن معنا نكرده بودند. می‌دانیم در آن هنگام علی7 بچه‌ای بوده در خانه‌ی پیغمبر.

رسول اكرم6 به علی7 فرمود غذایی ترتیب بده و بنی هاشم و بنی عبد المطّلب را دعوت كن. علی7 هم غذایی از گوشت درست كرد و مقداری شیر نیز تهیه كرد كه آنها بعد از غذا خوردند.

پیغمبر اكرم6 اعلام دعوت كرد و فرمود من پیغمبر خدا هستم و از جانب خدا مبعوثم. من مأمورم كه ابتدا شما را دعوت كنم و اگر سخن مرا بپذیرید سعادت دنیا و آخرت نصیب شما خواهد شد. ابو لهب كه عموی پیغمبر بود تا این جمله را شنید عصبانی و ناراحت شد و گفت تو ما را دعوت كردی برای اینكه چنین مزخرفی را به ما بگویی؟! جار و جنجال راه انداخت و جلسه را به هم زد.

پیغمبر اكرم6 برای بار دوم به علی7 دستور تشكیل جلسه را داد. خود امیرالمؤمنین7 می‌فرماید؛ كه اینها حدود چهل نفر بودند. در دفعه‌ی دوم پیغمبر اكرم6 به آنها فرمود هر كسی از شما كه اول دعوت مرا بپذیرد، وصیّ، وزیر و جانشین من خواهد بود. غیر از علی7 احدی جواب مثبت نداد و هر چند بار كه پیغمبر اعلام كرد، علی7 از جا بلند شد. در آخر پیغمبر6 فرمود: بعد از من تو وصیّ و وزیر و خلیفه من خواهی بود.[2]

 


[1] . سوره شعراء، آیه 214.

[2] . مجموعه آثار شهید مرتضی مطهری ، ج 4 ص 713 به بعد.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: