صادعا بالنذارهٔ: کلمه صدع در قرآن مکرر آمده، مانند: «فاصدع بما تؤمر» ای پیامبر! نقشهها و توطئههای مشرکان را با قاطعیت بشکاف. راغب در مفردات گوید: صدع، شکافتن اجسام سخت است. پس مفهوم کلمهی «صدع»، شکافتن ساده نیست، بلکه در جسم سخت و به هم فشرده است، و در آیهی شریفه؛ یعنی، شکافتن صفوف کاملا به هم پیوستهی مشرکان است. ترجمهی جملهی «صادعا بالنذارة»، چنین میشود: بنیانگذار نهضت الهی با دادن بیم، صفهای مشرکان را میشکافت... .
یکی از ویژگی دعوت پیامبر را همراه بودن با بیم و انذار میفرماید؛ زیرا در مقابل افراد سخت ابتدا انذار، سپس وارد عمل شدن، بیشتر موجب تأثیر شکاف در صفهای آنان میشود؛ از این روست که در قرآن، تمام پیامبران و بالخصوص پیامبر ما به وصف «نذیر» خیلی بیشتر از «بشیر» آمده است.
حال ببینیم چرا در دعوت پیامبر، جهت بیم دادن موجب تفرقه و شکاف در صفهای دشمن قرار داده شده، در حالی که دعوت انبیا مشتمل بر امید و بشارت نیز هست؟ ﴿وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلينَ إِلاَّ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ...﴾.[1]
توضیح این نکته که چرا جنبهی بیم دادن بیشتر است، در این است که اگر ما در عمل عاقلان دقت کنیم، میبینیم در مرحلهی نخست خود را از ورطهی هلاکت نجات میدهند و عمدهی نظر آنان رهایی از خطری است که تهدیدشان میکند، و بر همین اساس است که عاقلان در مواقع تحریک برای نیل به کمالی، ابتدا به بیان آفت و گرفتاریها که در پی آن است میپردازند، مثلا برای وادار ساختن به مشورت میگویند: ترک مشورت ندامتآور است، و یا بدون دوراندیشی مبادرت به کاری موجب گرفتاری است. جهت آن شاید این باشد: هر چند هوا و هوس جزء سرشت آدمی است، اما با این همه اصل سعادت بر نعمت و سعادت است و آفتها عارضی و به جهت مراعات نمودن مقررات طبیعی کارهاست.
آدم و همسرش در بهشت متنعم بودند و اندک تذکر کافی بود که بفرماید: ﴿كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما﴾ با وسعت و فراخی از نعمتهای بهشت به هر نحو که میخواهید استفاده کنید.. .؛ ولی عمده بیم آفت بود که ممکن است در اثر عدم رعایت مقررات، دامنگیر آنان بشود، بدین جهت در آن طرف؛ یعنی، بیم دادن بیشتر سعی شده لذا قرآن میفرماید:
«به راستی این شیطان دشمن تو و همسرت هست، پس مواظب باشید شما را از بهشت بیرون نکند که دچار رنج و مشقت میشوید، و بر تو است که در این جا نه گرسنگی و نه تشنگی و نه برهنگی و نه آفتابزدگی بکشید.»[2]
در این آیهی شریفه ابتدا با بیم دادن و معرفی دشمن، به منافع ماندن در بهشت اشاره میفرماید. پس بدین سان میبینیم عاقلان بر حسب فطرت عقلی، نجات از آفتها را اهمیت بیشتر میدهند، چه اینکه نجات از آفتها همراه با نعمتهاست.
اما اگر ضرر و خطر به صورت دیگری ظاهر بشود، به این طریق که بزرگی فرمان بدهد، عقل به ملاحظهی جهت مولویت (سرپرستی) حکم میکند که پس از صدور و ابلاغ فرمان، اگر تخلف و سرپیچی به عمل آمد، در این صورت مؤاخذه و عقوبت متخلف بر خلاف عدالت نخواهد بود، و همین «احتمال ضرر و عقوبت مولوی در آخرت» است که انبیا جامعه بشری را به آن بیم دادهاند و اساس تبلیغ انبیا را تشکیل میدهد. و خلاصه دعوتشان چنین است که ما از سوی پروردگار برای دعوت شما جامعهی بشری مأموریت داریم و گواه دعوت، این معجزهها و نشانههایی است که حاکی از صداقت ماست، و چنانچه از دعوت ما که از طرف باری تعالی است سرپیچی کنید، خطر بسیار بزرگی در انتظار شماست.
در این نقطهی حساس است که انسان بیش از دو راه در پیش خود نمیبیند: یا دعوتکنندگان الهی دروغ میگویند، و یا در ادعا صادق هستند. به طور مسلم هر منصفی نمیتواند آنان را به دروغ متهم نماید؛ ناچار راه دومی در مقابل عقل انسان است که بر اساس حکم عقل باید انسان مصونیت از این خطر را برای خود تأمین کند.
بر همین اساس است که میبینیم پیامبر گرامی6 بر حسب نقل قرآن مأمور میشود که خود را چنین معرفی نماید: «﴿وَ قُلْ إِنِّي أَنَا النَّذيرُ الْـمُبينُ﴾؛[3] بگو ای پیامبر! من بیم دهندهی آشکار هستم. «یا در جای دیگر میفرماید: «﴿وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ﴾؛[4] به من این قرآن وحی شده تا با آن شما و هر کسی که قرآن به او رسیده بیم دهم.»
یادگار نبوت، فاطمه اطهر هم بر اساس الهام از قرآن میفرماید؛ یکی از ویژگیهای پیامبر6 ابلاغ کوبنده و شکنندهی همراه با بیم و انذار بوده است.[5]
[1] . سوره انعام، آیه 48.
[2] . سوره طه، آیات 117 تا 119.
[3] . سوره حجر، آیه 89 .
[4] . سوره انعام، آیه19 .
[5] . برداشت از شرح خطبه فدکیه آیهٔ الله زنجانی با مقداری تصرف.