متأسفانه انگیزه فاطمهزهرا3 برای بیان این فرمایشات، در میان دوستانشان هم درست شناخته شده نیست. انگیزه حضرت زهرا3 برای بیان این فرمایشات همان انگیزه پیغمبر اکرم6 در ابلاغ رسالتش بود؛ دل پیغمبر اکرم برای تکتک مردم میسوخت و ناراحت بود که چرا آنان گمراه میشوند و به سعادت نمیرسند؟! چرا راه حق را تشخیص نمیدهند؟! چرا بیجهت به کجراههای میروند که آنها را به عذاب ابدی مبتلا میکند؟! چنان دل حضرت میسوخت که خداوند خطاب به ایشان فرمود: «﴿فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً﴾؛[1] «گویی میخواهی به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند.»
خداوند با این سخن پیغمبرش را تسلی میدهد. پیغمبر مظهر رحمت خداست؛ آن قدر دلسوزی میکند که خدا میگوید: «ما دوست داریم دلسوزی کنی؛ اما نه تا این اندازه. مگر میخواهی جان دهی که چرا اینان ایمان نمیآورند؟!» پیامبر با چنین انگیزهای مردم را به اسلام دعوت میکرد.
فاطمه زهرا3 در آغاز سخنشان این ویژگیهای پیغمبر را ذکر میکنند تا به همه بگویند که: «من دختر همان پیغمبرم؛ اگر من برای شما حرف میزنم دلم برای شما میسوزد، میخواهم شما گمراه نشوید، میخواهم حق را پیدا کنید و به سعادت دنیا و آخرت برسید.» به همین مناسبت این آیه شریف را تلاوت میفرمایند: ﴿لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ﴾.[2] یکی از آداب اسلامی این است که در هر سخنرانی مقداری از قرآن تلاوت شود؛ اما چرا حضرت این آیه را انتخاب کردند؟ حضرت زهرا3 برای اینکه به مردم یادآوری کنند، که چه کسی را از دست دادهاند و به آنان بفهمانند که من تنها یادگار او هستم، که بیش از هر کسی به راه او ایمان دارد، و میخواهد هدف او را دنبال کند، این آیه را تلاوت کردند. این نکته، نکته قابل توجهی است. این آیه میخواهد ما را متوجه این مطلب کند که خدا چه نعمتی به ما ارزانی فرموده که در سرنوشت ما بسیار مؤثر است. بسیاری از کجرویها و انحرافات در اثر فراموشی و ناسپاسی نعمتهای الهی است.
ما از همین نکات باید درس بگیریم و فکر کنیم ببینیم امروز خدا چه نعمتهایی به ما داده و بعضی از مردمِ ناسپاس چگونه این نعمتها را نشناخته، ندیده و ندانسته تلقی میکنند و در مقام شکرش برنمیآیند.
به هر حال آیه میفرماید: مردم! توجه داشته باشید که پیامبری به سوی شما آمد که این اوصاف را دارد: پیامبری است از خود شما و نه بیگانهای که با شما آشنایی ندارد و شما را درک نمیکند. هر رنجی به شما برسد برای او بسیار سخت است.
ما باید بدانیم در میان این امت اسلامی ـ چه در زمان پیغمبر اکرم، چه امروز و چه در آینده تا روز قیامت ـ به هر مسلمانی هر سختی و رنجی برسد پیغمبر اکرم6 چنان متأثر میشود که هر پدری از مصیبت فرزندش متأثر میشود بلکه صدها برابر. حتی پیامبر برای مشرکان هم دلسوزی میکرد؛ همانها که با او ناجوانمردانه دشمنی میکردند و هیچ یک از اصول اخلاقی و انسانی را در حق او رعایت نمیکردند. چه دلی میتواند این همه رنج را تحمل کند و این همه سختی را به جان بخرد؟
ما نمیتوانیم درک کنیم که پیغمبر چه رنجی میکشید. خدا میفرماید: «مگر میخواهی خودت را بکشی؟!» او میفهمد که پیغمبر چه رنجی میکشد. لذا مکرر در قرآن به پیغمبر تسلی و دلداری میدهد. حضرت زهرا3 میفرماید: این اولین صفتی است که پدر من داشت.
ویژگی دوم پیامبر؛ این بود که برای هدایت شما عجیب حرصی داشت (حریص علیکم). برخی افراد وقتی کاری به عهده ایشان گذاشته میشود فقط در حدی که وظیفه دارند آن را انجام میدهند و دیگر رهایش میکنند. اما پیامبر اینگونه نبود. وظیفه پیامآور این است که پیامش را گویا، رسا، روشن و هر چه بهتر به مستمع برساند. خدا به وسیله پیامبر پیامی را برای همه مردم فرستاده است؛ اما پیامبر تمام عمرش را صرف کرد تا این پیام در مردم اثر کند. حریص بود به اینکه این دستورات الهی اجرا شود و مردم بهشتی شوند و از جهنم نجات پیدا کنند.
صفت سوم پدر زهرا8 مهربانی فراوان او به مؤمنان بود. بعد از اینکه کسانی ایمان میآوردند و دعوتش را اجابت میکردند نسبت به آنها محبت خاصی پیدا میکرد و هر چه میتوانست به آنها کمک میکرد.
[1] . سوره کهف، آیه 6.
[2] . سوره توبه، آیه 128.