حضرت زهرا3 فرياد ميزند: «بايد سراغ قرآن برويد ببينيد قرآن چه ميگويد. «بينش حضرت زهرا3 اين بود که هفتاد روز قبل از وفات پيغمبر براي بعد از وفات پيغمبر فکر شده است؛ نه مردم، بلکه خدا تکليف اين مسأله را مشخص کرده است: ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾[1]
گويا فراموش کرده بودند که هفتاد روز قبل پيغمبر وسط ظهر در هواي گرم مردم را در بيابان نگه داشتند و از آنها براي علي7 بيعت گرفتند. عجيب اين است که نقل نشده؛ که حتي يک نفر سخن رسول خدا را يادآور شده باشد.
وقتي زمينه براي شيطان فراهم باشد اينگونه مردم را از اصل قضيه غافل ميکند. در داستان فتنه سال 1388 هم چنين چيزي اتفاق افتاد. کساني فکر ميکردند اين داستان، اختلافي بين کانديداهاست. اما پشت صحنه را نميديدند که چه دستي اين ماجرا را کارگرداني ميکند و چه قصدي دارد. اين افراد سطحينگر دقت نميکردند که چرا در شعارها به اسلام حمله ميشود؟ چرا به عزاداران سيدالشهدا حمله ميشود؟ چرا به جاي جمهوري اسلامي، شعار جمهوري ايراني سر ميدهند؟ چرا آمريکا با ولع از اينها حمايت ميکند؟ چرا اينقدر اسرائيل دوستانه با اينها برخورد ميکند؟ اين سادهانديشان در جواب اين پرسشها ميگفتند: «انتخابات است ديگر؛ از اين حرفها هم در آن هست!»
در صدر اسلام عينا همين ديدگاه حاکم بود. عدهاي ميگفتند: «جانشين پيامبر بايد از گروه ما باشد!» و عدهاي ديگر ميگفتند: «ما شايستهتريم و بايد جانشين از گروه ما باشد!» مهاجرين هم گفتند: «ما چون از خويشان پيغمبريم از ديگران اولي هستيم!» البته همان روز که آمدند علي7 را براي بيعت گرفتن به زور ببرند، حضرت پرده از اين انحراف برداشت و فرمود: «مگر به انصار نگفتيد که چون ما نزديکان پيغمبر هستيم از شما اولي به خلافتيم؟! آيا در بين نزديکان پيغمبر کسي نزديکتر از من هست؟ به همان منطقي که شما بر انصار غالب شديد به همان دليل من ميگويم: من بايد جانشين باشم. اما کسي به حرف علي7 اهميت نميداد. يکي از همان چند نفر با تعبير زشتي جواب داد: «يا علي تو جواني؛ حالا بگذار پيرمردها خلافت کنند اگر زنده بودي نوبت به تو هم ميرسد!»
وقتي فاطمه3 فرياد ميزند: «به کجا ميرويد؟! چرا قرآن را پشت سر انداختيد؟!» معناي اين سخن اين نيست که اوس بر خزرج غالب شود يا خزرج بر اوس! اينکه مخالفتي با قرآن ندارد. مخالفت آنجاست که قرآن چيزي گفته باشد و اينها برخلافش عمل کنند.
نگراني حضرت زهرا3 از اين است که قرآن کنار گذاشته شود. فرياد حضرت زهرا3 پس براي اين است که اگر اين روش ادامه پيدا کند و آنچه قرآن گفته تدريجاً فراموش شود و مبناهاي ديگري براي رفتار انسانها تعيين شود و ارزشها را چيزي غير از قرآن تعيين کند، ديگر چيزي از اسلام باقي نخواهد ماند.
حضرت ميديد زاويهاي در حال شکلگيري است که روح آن کفر است؛ باطن آن، انکار «ما أَنْزَلَ اللَّـهُ» است. البته اين کفر، کفر فقهي و در مقابل اسلام نيست؛ بلکه کفر ايماني و در مقابل ايمان است. چنين شخصي بعضي از فرمانهاي الهي را از ته دل باور ندارد. اين کفر موجب بدبختي آخرت ميشود، نه موجب کفر دنيايي، يعني نجاست و ارتداد فقهي و امثال آن.
حضرت زهرا3 ميفرمايند: «كِتَابُ اللَّـهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ»؛ قرآن در دست شماست. «أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ وَ أَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ وَ زَوَاجِرُهُ لَائِحَةٌ وَ أَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ»؛ قرآن دستوراتش را خيلي روشن بيان کرده است. «قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ»؛ شما قرآن را پشتسرتان انداختيد. «أَ رَغْبَةً عَنْهُ تُرِيدُونَ»؛ آيا ميخواهيد از قرآن اعراض کنيد؟!
يعني رفتار يک جامعه يا بر اساس دستورات قرآن است يا مبناي ديگري دارد. اما اسلام، قرآن را منبع و مبناي عمل ما ميداند و بايد هر چه قرآن ميگويد، عمل کنيم. قرار دادن چيز ديگري در کنار قرآن، شرک است. اگر آراي مردم، منشور سازمان ملل و . . . را به عنوان منبع در کنار قرآن مطرح کنيم مرتکب شرک در تشريع شدهايم.
آن روز گفتند: «ما خودمان سعي ميکنيم هر کس که برايمان نافعتر است انتخاب کنيم» و به قرآن بيتوجهي کردند. از همان روز اين زاويه و انحراف از قرآن پيدا شد. «أَ رَغْبَةً عَنْهُ تُرِيدُونَ»؛ آيا واقعا ميخواهيد از قرآن اعراض کنيد؟! «أَمْ بِغَيْرِهِ تَحْكُمُونَ»؛ آيا ميخواهيد داوري غير از قرآن را بپذيريد؟! «بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً»؛ اگر چنين کاري کنيد ظلم کردهايد و به ناحق روشي را انتخاب کردهايد و کساني که از روي ظلم چيزي را جابهجا کنند بد جانشيني انتخاب کردهاند.
[1] . سوره مائده، آیه 67.