borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هفتم»
منافقان و افراد ضعیف الایمان

گفتیم کوره امتحان جنگ احزاب داغ شد، و همگی در این امتحان بزرگ درگیر شدند، روشن است در اینگونه موارد بحرانی مردمی که در شرائط عادی ظاهرا در یک صف قرار دارند به صفوف مختلفی تقسیم می‌شوند، در اینجا نیز مسلمانان به گروه‌های مختلفی تقسیم شدند: جمعی مؤمنان راستین بودند، گروهی خواص مؤمنان، جمعی افراد ضعیف الایمان، جمعی منافق، جمعی منافق لجوج و سرسخت، گروهی در فکر خانه و زندگی خویشتن و در فکر فرار بودند، جمعی سعی داشتند دیگران را از جهاد باز دارند، و گروهی تلاش می‌کردند رشته اتحاد خود را با منافقین محکم کنند.

خلاصه هر کس اسرار باطنی خویش را در این رستاخیز عجیب و روز آزمایش، آشکار ساخت.

در آیات گذشته از جمعیت مسلمانان ضعیف الایمان و وسوسه‌ها و گمان‌های بدی که با آن دست به گریبان بودند سخن در میان بود، و در نخستین آیات مورد بحث گفتگوی منافقان و بیماردلان منعکس شده است.

می‌‌‌فرماید: «به خاطر بیاورید هنگامی را که منافقان و آنها که دلی بیمار داشتند می‌گفتند: خدا و پیامبرش چیزی جز وعده‌های دروغین به ما نداده‌اند»!

در تاریخ جنگ احزاب چنین آمده است؛ که در اثنای حفر خندق که مسلمانان هر یک مشغول کندن بخشی از خندق بودند روزی به قطعه سنگ سخت و بزرگی برخورد کردند که هیچ کلنگی در آن اثر نمی‌‌کرد، خبر به پیامبر6 دادند پیامبر6 شخصا وارد خندق شد، و در کنار سنگ قرار گرفت و کلنگی را به دست گرفت و نخستین ضربه محکم را بر مغز سنگ فرود آورد، قسمتی از آن متلاشی شد و برقی از آن جستن کرد، پیامبر6 تکبیر پیروزی گفت، مسلمانان نیز همگی تکبیر گفتند.

بار دوم ضربه شدید دیگری بر سنگ فرو کوفت قسمت دیگری در هم شکست و برقی از آن جستن نمود، پیامبر تکبیر گفت و مسلمانان نیز تکبیر گفتند.

سرانجام، پیامبر سومین ضربه را بر سنگ فرود آورد و برق جستن کرد، و باقیمانده سنگ متلاشی شد، حضرت6 باز تکبیر گفت و مسلمانان نیز صدا به تکبیر بلند کردند، سلمان از این ماجرا سؤال کرد، پیامبر6 فرمود:

«در میان برق اول، سرزمین حیره و قصرهای پادشاهان ایران را دیدم، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها پیروز می‌شوند!، و در برق دوم قصرهای سرخ‌فام (شام و روم) نمایان گشت، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها نیز پیروز خواهند شد! در برق سوم قصرهای (صنعا و یمن) را دیدم و جبرئیل باز به من خبر داد که امتم باز بر آنها پیروز خواهند شد. بشارت باد بر شما ای مسلمانان!

منافقان نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند چه سخنان عجیبی؟ و چه حرف‌های باطل و بی اساسی؟ او از مدینه دارد سرزمین حیره و مدائن کسری را می‌بیند، و خبر فتح آن را به شما می‌دهد، در حالی که هم اکنون شما در چنگال یک مشت عرب گرفتارید (و حالت دفاعی به خود گرفته‌اید) و حتی نمی‌‌توانید به بیت الحذر بروید (چه خیال باطل و پندار خامی؟!).

آیه فوق نازل شد و گفت؛ «که این منافقان و بیماردلان می‌گویند خدا و پیغمبرش جز فریب و دروغ وعدهای به ما نداده است، (آنها از قدرت بی پایان پروردگار بی‌خبرند.[1]

و راستی در آن روز چنین اخبار و بشارتی جز در نظر مؤمنان آگاه فریب و غروری بیش نبود، اما دیده ملکوتی پیامبر6 در لابلای جرقه‌‌های آتشینی که از برخورد کلنگ‌هائی که برای حفر خندق بر زمین کوبیده می‌شد، جَستن می‌کرده می‌توانست گشوده شدن درهای قصرهای پادشاهان ایران و روم و یمن را ببیند، و به امت جان بر کفش بشارت دهد، و از اسرار آینده پرده بردارد.

شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که منظور از ﴿الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ همان منافقان است، و ذکر این جمله در واقع توضیحی است برای کلمه (منافقین) که قبل از آن آمده است، و چه بیماری بدتر از بیماری نفاق ؟! چرا که انسان سالم و دارای فطرت الهی یک چهره بیشتر ندارد، انسان‌های دو چهره و چند چهره بیمارانی هستند که دائما در اضطراب و تضاد و تناقض گرفتارند.

در آیه بعد به شرح حال گروه خطرناکی از همین منافقان بیمار دل که نسبت به دیگران خباثت و آلودگی بیشتری داشتند پرداخته می‌گوید: «و نیز به خاطر بیاورید هنگامی را که گروهی از آنها گفتند ای مردم یثرب ! (مدینه) اینجا جای توقف شما نیست، به خانه‌‌های خود بازگردید».

خلاصه در برابر این انبوه دشمن، کاری از شما ساخته نیست، خود را از معرکه بیرون کشیده و خویشتن را به هلاکت، و زن و فرزندتان را به دست اسارت نسپارید.

و به این ترتیب می‌خواستند جمعیت انصار را از لشکر اسلام جدا کنند این از یکسو.

از سوی دیگر (گروهی از همین منافقین) که در مدینه خانه داشتند از پیامبر6 اجازه می‌خواستند که باز گردند و برای بازگشت خود عذرتراشی می‌کردند، از جمله می‌گفتند: «خانه‌‌های ما دیوار و در و پیکر درستی ندارد، در حالی که چنین نبود، آنها فقط می‌خواستند صحنه را خالی کرده فرار کنند».

(منافقان) با مطرح ساختن این عذرها می‌خواستند میدان جنگ را ترک کرده و به خانه‌‌های خود پناه برند.

در روایتی آمده است؛ که طایفه (بنی حارثه) کسی را خدمت پیامبر6 فرستادند و گفتند خانه‌‌های ما بدون حفاظ است و هیچ یک از خانه‌‌های انصار همچون خانه‌‌های ما نیست، و میان ما و طایفه (غطفان) که از شرق مدینه هجوم آورده‌اند حایل و مانعی وجود ندارد، اجازه فرما به خانه‌‌های خود باز گردیم و از زنان و فرزندانمان دفاع کنیم، پیامبر6 به آنها اجازه داد.[2]

این موضوع به گوش (سعد بن معاذ)، بزرگ انصار رسید، به پیامبر6 عرض کرد به آنها اجازه نفرما، به خدا سوگند تاکنون هر مشکلی برای ما پیش آمده این گروه همین بهانه را پیش کشیده‌اند، این‌ها دروغ می‌گویند، پیامبر6 دستور داد باز گردند.

(یثرب) نام قدیمی مدینه است، پیش از آنکه پیامبر6 به آنجا هجرت کند، بعد از آن کمکم نام مدینهٔ الرسول (شهر پیغمبر) بر آن گذارده شد که مخفف آن همان «مدینه» بود.

این شهر نام‌های متعددی دارد، سید مرتضی; علاوه بر این دو نام (یثرب و مدینه) یازده نام دیگر برای این شهر ذکر کرده از جمله؛ «طیبه» و «طابه» و «سکینه» و «محبوبه» و «مرحومه)» و «قاصمه» است. (بعضی یثرب را نام زمین این شهر می‌نامند).[3]

در پاره‌ای از روایات آمده است که پیامبر6 فرمود: «این شهر را یثرب ننامید» شاید به این جهت که یثرب در اصل از ماده (ثرب) (بر وزن حرب) به معنی ملامت کردن است، و پیامبر6 چنین نامی را برای این شهر پر برکت نمی‌‌پسندید.[4]

به هر حال؛ اینکه منافقان اهل مدینه را با عنوان یا اهل یثرب، خطاب کردند بی دلیل نیست، شاید به خاطر این بوده که می‌دانستند پیامبر از این نام متنفر است، و یا می‌خواستند عدم رسمیت اسلام و عنوان (مدینهٔ الرسول) را اعلام دارند، و یا آنها را به دوران جاهلیت توجه دهند!.

آیه بعد به سستی ایمان این گروه اشاره کرده می‌گوید: «آنها در اظهار اسلام آنقدر سست و ضعیفند که اگر دشمنان از اطراف و جوانب مدینه وارد آن شوند، و این شهر را اشغال نظامی کنند و به آنها پیشنهاد نمایند که به سوی آئین شرک و کفر باز گردید به سرعت می‌پذیرند، و جز مدت کمی برای انتخاب این راه درنگ نخواهند کرد»!.

پیدا است مردمی که این چنین ضعیف و بی‌اراده‌اند، نه آماده پیکار با دشمنند و نه پذیرای شهادت در راه خدا. لذا به سرعت تسلیم می‌شوند و تغییر مسیر می‌دهند.

بنابر این منظور از کلمه (فتنه) در اینجا همان شرک و کفر است (همانگونه که در آیات دیگر قرآن از قبیل آیه 193 سوره بقره آمده است).

ولی بعضی از مفسران احتمال داده‌اند که مراد از (فتنه) در اینجا جنگ بر ضد مسلمانان است که اگر به این گروه منافق پیشنهاد شود، به زودی این دعوت را اجابت کرده و با فتنه جویان همکاری می‌کنند!

اما این تفسیر با ظاهر جمله (اگر از اطراف بر مدینه هجوم آورند...) سازگار نیست، و شاید به همین دلیل اکثر مفسران همان معنی اول را انتخاب کرده‌اند.

سپس قرآن، این گروه منافق را به محاکمه می‌کشد و می‌گوید: «آنها قبلا با خدا عهد و پیمان بسته بودند که پشت به دشمن نکنند، و بر سر عهد خود در دفاع از توحید و اسلام و پیامبر بایستند، مگر آنها نمی‌‌دانند که عهد الهی مورد سؤال قرار خواهد گرفت» و آنها در برابر آن مسئولند.

اصولا هر کسی ایمان می‌آورد و با پیامبر6 بیعت می‌کند این عهد را با او بسته که از اسلام و قرآن تا سر حد جان دفاع کند.

تکیه بر عهد و پیمان در اینجا به خاطر این است که حتی عرب جاهلی به مساله عهد و پیمان احترام می‌گذاشت، چگونه ممکن است کسی بعد از ادعای اسلام، پیمان خود را زیر پا بگذارد؟

بعد از آنکه خداوند نیت منافقان را افشاء کرد که منظورشان حفظ خانه‌هایشان نیست، بلکه فرار از صحنه جنگ است، با دو دلیل به آنها پاسخ می‌گوید:

نخست؛ به پیامبر می‌فرماید: «بگو اگر از مرگ یا کشته شدن فرار کنید این فرار سودی به حال شما نخواهد داشت و بیش از چند روزی از زندگی دنیا بهره نخواهید گرفت».

گیرم موفق به فرار شدید، از دو حال خارج نیست، یا اجلتان سر آمده و مرگ حتمی شما فرا رسیده است، هر جا باشید مرگ گریبان شما را می‌گیرد، حتی در خانه‌ها و در کنار زن و فرزندانتان، و حادثه‌ای از درون یا از برون به زندگی شما پایان می‌دهد، و اگر اجل شما فرا نرسیده باشد چهار روزی در این دنیا زندگی توأم با ذلت و خفت خواهید داشت، و اسیر چنگال دشمنان و سپس عذاب الهی خواهید شد.

در حقیقت این بیان شبیه همان چیزی است که در جنگ احد، خطاب به گروه دیگری از منافقان سست عنصر نازل گردید: «بگو حتی اگر در خانه‌هایتان باشید، آنها که مقدر شده است کشته شوند به سراغشان در بسترهایشان می‌آیند و آنها را از دم شمشیر می‌گذرانند»![5]

دیگر اینکه؛ مگر نمی‌‌دانید تمام سرنوشت شما به دست خدا است، و هرگز نمی‌‌توانید از حوزه قدرت و مشیت او فرار کنید.

«ای پیامبر! به آنها بگو چه کسی می‌تواند شما را در برابر اراده خدا حفظ کند اگر او مصیبت یا رحمتی را برای شما بخواهد»؟!.

آری «آنها غیر از خدا هیچ سرپرست و یاوری نخواهند یافت».

بنابر این اکنون که همه مقدرات شما به دست او است فرمان او را در زمینه جهاد که مایه عزت و سربلندی در دنیا و در پیشگاه خدا است به جان بپذیرید، و حتی اگر شهادت در این راه به سراغ شما آید با آغوش باز از آن استقبال کنید.

آنگاه قرآن کریم در ادامه می‌فرماید:

﴿قَدْ يَعْلَمُ اللَّـهُ الْمُعَوِّقينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَليلاً (18) أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذي يُغْشى‏ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّـهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسيراً (19) يَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَ إِنْ يَأْتِ الْأَحْزابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِي الْأَعْرابِ يَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ وَ لَوْ كانُوا فيكُمْ ما قاتَلُوا إِلاَّ قَليلاً (20)﴾

ترجمه:

18- خداوند كسانى كه مردم را از جنگ بازمى‏داشتند و كسانى را كه به برادران خود مى‏گفتند: «بسوى ما بياييد(و خود را از معركه بيرون كشيد)» به خوبى مى‏شناسد؛ و آنها(مردمى ضعيفند و) جز اندكى پيكار نمى‏كنند!

19ـ آنها در همه چيز نسبت به شما بخيلند؛ و هنگامى كه(لحظات) ترس(و بحرانى) پيش آيد، مى‏بينى آن چنان به تو نگاه مى‏كنند، و چشمهايشان در حدقه مى‏چرخد، كه گويى مى‏خواهند قالب تهى كنند! امّا وقتى حالت خوف و ترس فرو نشست، زبانهاى تند و خشن خود را با انبوهى از خشم و عصبانيت بر شما مى‏گشايند(و سهم خود را از غنايم مطالبه مى‏كنند!) در حالى كه در آن نيز حريص و بخيلند؛ آنها(هرگز) ايمان نياورده‏اند، از اين رو خداوند اعمالشان را حبط و نابود كرد؛ و اين كار بر خدا آسان است.

20ـ آنها گمان مى‏كنند هنوز لشكر احزاب نرفته‏اند؛ و اگر برگردند(از ترس آنان) دوست مى‏دارند در ميان اعراب باديه‏نشين پراكنده(و پنهان) شوند و از اخبار شما جويا گردند؛ و اگر در ميان شما باشند جز اندكى پيكار نمى‏كنند!

 


[1] . کامل ابن اثیر ، ج 2 ، ص 179.

[2] . تفسیر فی ظلال، جلد 6، ص 554.

[3] . مجمع البیان، ج 8، ص 346.

[4] . تفسیر نمونه ، ج 17 ، 230.

[5] . آل عمران ـ 153.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: