پیامبر اکرم به همه مردم دلسوز و مهربان بود، و رحمت و عطوفت پیامبر اکرم اختصاص به مسلمانان ندارد، بلکه سیره آن حضرت سرشار از محبت و دوستی است که میتوان آن را به عنوان یک اصل اساسی معرفی کرد که مشمول همه افراد جامعه میشود.
قرآن مجید خطاب میکند به همه مسلمین و میفرماید:
﴿لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤمِنینَ
رَؤُفٌ رحیمٌ. ﴾
رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت و ناگوار است، و بر هدایت شما اصرار دارد، و اصرار دارد بر هدایت مؤمنان، و او بسیار با محبت و مهربان است.[1]
رحمت و مهربانی پیامبر اکرم آنقدر زیاد است حتی موقعی که وحشی قاتل حمزه سید الشهدا عموی پیامبر اکرم ایمان میآورد و از عمل زشت خود پشیمان میشود و توبه میکند، پیامبر اسلام توبهاش را میپذیرد و به او فرمود: خود را پنهان کن و برو که من تو را نبینم.
در اینجا لازم است ماجرا را از زبان خود وحشی بشنوید او میگوید: من در زمان جاهلیت بهترین مردم را که حمزه عموی پیامبر اسلام باشد کشتم، و بعد از مسلمان شدنم بدترین مردم را که مُسَیلِمه کذاب باشد به قتل رساندم.
وقتی مشرکین از کشتن پیامبر اکرم مأیوس شدند و آتش جنگ خاموش شد، پیامبر اکرم فرمود: آیا کسی است که ما را از حال حمزه و کشته شدن او خبردار نماید؟
شخصی به نام حارث بن صِمه گفت: یا رسول الله من جای حمزه و محل کشته شدن او را میدانم. همین که به بالین حمزه آمد و آن حضرت را به آن حال دید نخواست که آن حضرت خبر وحشت انگیز و پاره شدن بدن حمزه را برای پیامبر اکرم آورده باشد.
پیامبر اکرم شخصا به جستجوی حمزه آمده، موقعی که جناب حمزه را با آن وضع دید گریه کرد. هند همسر ابوسفیان بدن حضرت حمزه را مُثْلِهْ کرده است، یعنی گوشها و بعضی از انگشتها و سایر بدن او را بریده بریده کرده و نخی در میان آنها نهاد و گردنبندی درست کرده و به گردن خود آویخت، و دو دست و پای حمزه را از بدن جدا نمودند. سایر زنان قریش به هند جگرخوار پیروی کردند و گوش و اعضای سایر شهداء را بریدند و اعضای قطعه قطعه شده آنها را دست بَرَنْجَنْ «النگو و یا دستبند» ساختند.
هند جگر حمزه سید الشهداء را بیرون کشید وآن را به دهان گرفت تا بخورد، خداوند آن را مثل استخوان سفت و سخت قرار داد، هند نتوانست آن را بخورد و از دهان بیرون آورد و به زمین انداخت خداوند فرشتهای را فرستاد و آن را به محل خود بدن حمزه برگردانید، از این جهت معروف شد به هند جگرخوار.
پیامبر اکرم چنین فرمود: سوگند به خدا هرگز در جائی نمانده بودم که بیشتر و دشوارتر از اینجا مرا به خشم آورده باشد، اگرخداوند به من قدرت آن را بدهد که بر قریش دست یابم، هفتاد نفر از قریش را در عوض حضرت حمزه مثله خواهم کرد و گوش و بینی و اعضای سایر بدن ایشان را قطع مینمایم. در این موقع بود که جبرئیل امین از طرف خداوند این آیه شریفه را برای رسول اکرم آورد که:
﴿وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرينَ﴾.
اگر خواستید دشمن را مجازات کنید به همان اندازهای که به شما ستم شده مجازات کنید، و چنانچه اگر صبر کنید بهتر است برای صبر کنندگان.[2]
رسول خدا به پیروی از فرمان خداوند فرمود: من صبر میکنم، و انتقام نخواهم گرفت. سپس پیامبر اکرم بُرد یمانی که بر دوش خود داشت را روی نعش حمزه گذاشت، چون آن لباس را رسول خدا به سر حمزه میکشید، پاهای او بیرون میماند و وقتی بر پای حمزه میکشید، سرش بیرون میماند، و لذا آن را بر قسمت بالای بدن کشید و قسمت پائین بدن را با گیاه پوشانید و آنگاه رسول خدا فرمود: اگر زنهای عبد المطلب اندوهگین نمیشدند جنازه حمزه را در این بیابان میگذاشتم تا پرندگان و درندگان آن را بخورند تا در روز قیامت از شکمهای آنها محشور شود، زیرا هر چه مصیبت بزرگتر باشد ثوابش بیشتر خواهد بود.
سپس پیامبر خدا دستور داد تا بدنهای شهدای اُحُد را جمع آوری کردند، و حضرت بر آنها نماز خواند و آنها را دفن کرد، پیامبر اکرم در نماز برای حمزه هفتاد تکبیر گفت.
و به خاطر همین است که خداوند خطاب به پیامبرش میفرماید:
﴿وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ﴾.
یعنی. ما تو را جز رحمت برای همه مردم نفرستادیم.[3]
حضرت حمزه در روز جنگ احد روزه دار بود، پیامبر اکرم قبل از شهادت حمزه، با او معانقه و روبوسی کرد و بین دو چشم او را بوسید، و هنگامی که رسول اکرم بعداز جنگ اُحُد به مدینه باز گشت، شنید که زنها برای کشتههای خود گریه میکنند، چشمان آن حضرت پر از اشک شد و گریه کرد فرمود:
هر کدام از شهدای احد گریه کننده دارند اما امروز حمزه کسی نیست برای او گریه کند و گریه کننده ندارند.
وقتی این سخن را از پیامبراکرم شنیدند به بانوان و زنها گفتند: دیگر هیچ کس از شما برای شهدای خود گریه نکنید مگر اینکه نزد حضرت فاطمه دختر پیامبر بروید و او را در گریه کردن برای حضرت حمزه همراهی نمائید.
بانوان چنین کردند و برای حضرت حمزه صدا به گریه بلند نمودند، پیامبر اکرم وقتی صدای گریه زنها را شنید، به آنها فرمود:
خداوند شما را رحمت کند، به خانههای خود باز گردید، به راستی که در حق حمزه سید الشهداء ایثار نمودید.[4]
[1] . سوره توبه، آیه 128.
[2] . سوره نحل، آیه 126.
[3] . سوره انبیاء، آیه 107.
[4] . سیمای پر فروغ محمّد، ص 220.