borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هفتم»
ای مردم! بدانید من فاطمه‌ام!

صدیقه طاهره3 در ادامه می‌فرماید:

ثُمَّ قَالَتْ: أَيُّهَا النَّاسُ! اعْلَمُوا أَنِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّـهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً‏‏، وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ، فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِي دُونَ نِسَائِكُمْ، وَ أَخَا ابْنِ عَمِّي دُونَ رِجَالِكُمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِيُّ إِلَيْهِ صَلَّى اللَّـهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ، صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ، مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِكِينَ، ضَارِباً ثَبَجَهُمْ، آخِذاً بِأَكْظَامِهِمْ، دَاعِياً إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ. 

ترجمه:

«ای مردم! بدانید که من فاطمه‌ام و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز می‌گویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمی در آن نیست، پیامبری از میان شما برانگیخته شد که رنج‌های شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما است، و بر مؤمنان مهربان و عطوف است. پس اگر او را بشناسید می‌دانید که او در میان زنانتان پدر من بوده، و در میان مردانتان برادر پسر عموی من است، چه نیکو بزرگواری است آنکه من این نسبت را به او دارم.

رسالت خود را با انذار انجام داد، از پرتگاه مشرکان کناره‏‌گیری کرده، شمشیر بر فرقشان نواخت، گلویشان را گرفته و با حکمت و پند و اندرز نیکو به سوی پروردگارشان دعوت نمود».

در این فراز، فاطمه اطهر3 از شیوه‌‌های جاری در اصول محاکمات استفاده فرموده، ابتدا به معرفی خود می‌پردازد؛ چه این که حکم، تابع موضوع آن است؛ وقتی موضوع حکم ثابت شد، قهرا حکم آن ثابت خواهد شد.

از این رو می‌‌بینیم فاطمه3 نخست می‌فرماید: من فاطمه هستم! و پدرم محمد6 است. تأکید می‌کند من فاطمه هستم؛ وقتی فاطمه بودن ثابت شد، صدیقه بودن، و سیده النساء العالمین من الاولین و الآخرین بودن ثابت می‌شود، پس هرچه می‌گوید، عین صواب و محض حق است.

فاطمه3 به آن مردم فریب خورده و سالوس زده که سخنان او را می‌‌شنیدند، بر این نام تأکید می‌کند که احدی با آن نام، ناآشنا نیست و مکرر این نام را از زبان پیامبر6 همراه با احترام فراوان و عظمت شنیده بودند. وقتی مردم فهمیدند فاطمه، فاطمه است، دیگر ثبوت حکم ضروری است و آنچه می‌گوید راست و عین حقیقت است.

پیامبر گرامی6 مکرر و به اندک مناسبتی فاطمه را ستایش می‌‌فرمود و رفتاری با وی می‌کرد که از مقام هیچ پدری نسبت به فرزندش سابقه ندارد. هنگامی که فاطمه3 وارد می‌شد، پیامبر جلو پایش بلند می‌شد و سینه و پیشانی‌اش را می‌بوسید، آنگاه می‌‌فرمود: «فاطمه پاره تن من است و او دل و جان من است. پس هر کس او را بیازارد، مرا آزار داده است و هر کس مرا آزار بدهد، خدا را آزار داده است... .»

از جمله القابی که مکرر دخترش فاطمه3 را به آن ملقب فرموده «صدّیقه» است. این هیأت از صیغه‌‌های مبالغه است و مذکرش «صدیق» می‌‌باشد.

خدای متعال در قرآن از قول چند نفر که مأمور شدند تعبیر خواب عزیز مصر را از یوسف7 بپرسند، نقل می‌کند که آنان در خطاب به یوسف چنین گفتند:
«يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ‏؛ یوسف ای بسیار راستگو... .»

چون یکی از آنان در طول معاشرت، عصمت و تقوای یوسف را دیده بود، همه را در این لقب خلاصه کرد.

اما در مورد فاطمه3، پیامبری که «ما يَنْطِقُ عَنِ الْـهَوىٰ‏‏» به فاطمه3 لقب صدیقه می‌دهد. اگر خطاب رفیقان یوسف از مردم متعارف بوده و احتمال مبالغه و خطا برود چنین احتمالی در خاتم انبیا6 نیست و یقینی است.

همه‌ی این معرفی‌ها در میان مسلمان‌ها مسلّم بوده و کسی را گمان اندک شبهه‌ای در آن نمی‌‌رود، مگر اینکه کسی در اصل نبوت پدرش شک آورد و جز یک نفر در میان فرزندان پیامبر، فاطمه نام نداشت؛ بنابراین در اثبات سخنان خود فقط لازم بود خود را معرفی فرماید: «من فاطمه هستم» و چنان که گفتیم با ثبوت موضوع «فاطمه» ترتب همه احکام بر وی از نظر حقوقی ضروری خواهد بود.

نمونه چنین کاری را هم در رفتار خود پیامبر هم می‌‌بینیم درآیه شریفه‌ی «وَ الرَّسُولُ یَدعُوکُم فی اُخریٰکُم» که راجع به هزیمت در جنگ احد است، قرآن می‌فرماید: رسول شما در طرف دیگرجبهه، شما را به سوی خود فرامی خواند.

در تفسیر این آیه‌ی شریفه آمده است که رسول الله6 صدا می‌‌زد: أیها الناس! أنا رسول الله! مردم کجا فرار می‌‌کنید؟ من رسول الله هستم و دیگر بیانی نفرمود؛ زیرا فقط اثبات رسول الله بوده کافی بود، که فرد مسلمان متعهد به خود آید. آری کجا می‌توان روگرداند؟ زیرا روگرداندن از رسول، روگرداندن از خداست و آن کفر است.

فاطمه3 نیز به روش پدر بزرگوارش کافی است که بفرماید: أیها الناس! أنا فاطمه و أبی محمد6 زیرا بلافاصله معلوم خواهد شد که فاطمه، هم صدّیقه و فاطمه سیده نساء العالمین است.

پس از معرفی خود با تأکید می‌فرماید: «أَقُولُ عَوْداً وَ بَدءاً‏‏؛ این اولین و آخرین سخنم هست.» چنین تأکیدی برای اتمام حجت است.

بنابراین چنین گفته‌ای غلط و تجاوز از حق و عدالت نخواهد بود. چه اینکه تجاوز از حق به دو جهت است:

1. انسان به راه خطا برود، ولی قصد صواب داشته باشد، و از آن تعبیر به قصور می‌شود، مثل افرادی که در جستجوی حق هستند، اما به خطا دچار انحراف می‌شوند.

2. انسان به عمد تجاوز از حق نماید و بر انگیزه‌ی هوای نفس، حق را نادیده بگیرد و آن را و به تعبیر دیگر «تقصیر» می‌‌گویند.

بر این اساس است که صدیقه‌ی طاهره3 تأکید می‌کند که گفتارم نه از روی خطا و اشتباه؛ «وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً‏‏‏‏» است و نه از روی تقصیر؛ «شطط» است، بلکه متن حق و محض واقع است.

سپس در معرفی بنیانگذار اسلام با الهام از قرآن کریم چنین می‌فرماید:

﴿لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ ...﴾

پیامبر شما از میان خودتان برخاسته و از شما جدا نیست، پس هرگونه رنج و ناملایماتی که بر شما وارد شود بر او گران است و از صمیم قلب سعادت شما را آرزومند است و به مؤمنان، رؤوف و مهربان است. اگر کمی دقت کنید، خواهید دید که او پدر من و نه پدر زن‌های شما، و برادر پسر عمویم و نه برادر مردان شماست. وه چه نیکو نسبتی! و چه انقلاب حیاتبخشی در اجتماع مرگبار شما آفرید.

«بر کسی پوشیده نبود که سخنران، آن روز در مسجد مدینه و در حضور بزرگان از مهاجران و انصار، فاطمه زهرا3، دختر نبی اکرم6 است. او نیازمند آن نبود تا نام خود را در گوش جماعتی بخواند که او را نمی‌‌‌شناسند. فاطمه3 جماعتی را که سودای قدرت، آنان را از درک و تصدیق حقایق ناتوان ساخته و از جاده حق و صراط مستقیم منحرف شده و به مسیر باطل در غلتیده‌اند، یادآور حجت آشکاری می‌کند که می‌‌‌تواند کجی و ناراستی قول و فعل همگان را معلوم سازد و عموم مردم را که مبتلای غفلت از حجت خدا شده‌اند، به مسیر حق ببرد.»

او نیازمند هیچ حجت و دلیلی برای اثبات صحت و حقانیت کلام خود نیست، زیرا استقرار در مقام عصمت و احراز رتبه ولایت تامه از سوی حضرت حق، جل و علا برای او کافی است که برای جمله خلایق حجت موجه باشد، بلد و راهنمایی در صراط حق که کلامش عین کلام حق و اراده‌اش عین اراده حق است و در طرفهٔ العینی هر خواسته‌ای را به اجابت می‌‌‌نشیند. از همین روست که آن طاهره مطهره، موسوم به صدیقه کبرا3 شده است.


فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: