borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد هفتم»
حضرت آیت الله وحید خراسانی و حضرت زهرا

مقام صدیقه کبری فاطمه زهرا3 مقام بسیار بزرگی است، ایشان بر گردن مسلمانان حق بزرگی دارند، ولی متاسفانه آنگونه که مستحق است این حق را ادا نکرده‌ایم، از آن می‌‌ترسم که محکمه‌ای در دنیا که قاضی آن حضرت صاحب الزمان، ارواحنا له الفداء، و یا در آخرت که قاضی آن خداوند تبارک و تعالی باشد تشکیل شود و ما را مورد سوال قرار دهند که آیا برای ادای حقتان نسبت به حضرت فاطمه زهرا3 کاری انجام داده اید؟ حتی به مقدار اعتراف یک فقیه سنی؟ می‌‌ترسم که آن زمان جوابی نداشته باشیم.

باید آنچه را که صحیح بخاری درباره حقوق حضرت فاطمه3 آورده است را ببینیم. متعصب‌ترین و نقادترین فقهای اهل سنّت، بخاری را صحیح و معتبر می‌‌دانند، در این کتاب، روایت شده است که رسول الله6 فرمود:

فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي‏، فَمَنْ أَغْضَبَهَا فَقَدْ أَغْضَبَنِي‏ 

فاطمه3 پاره تن من است، هر آن کس او را غضبناک کند مرا خشمگین
کرده است.

می‌‌‌خواهیم در مورد این حدیث بحث و بررسی کنیم، حدیثی که یک فقیه سنی آن را روایت می‌کند و در میان فقهای اهل سنّت، سند این حدیث صحیح و از درجه بالایی برخوردار است، چرا که بخاری ـ کسی که در صحت احادیث بسیار محتاط است ـ آن را از امام جعفر صادق7 نقل کرده است و از طرفی ذهبی ـ که از نقادترین افراد نسبت به احادیث است ـ این حدیث را صحیح و معتبر دانسته و آن را به گونه‌ای دیگر روایت می‌کند:

«إِنَّ الرَّبَّ يَرْضَى لِرِضَا فَاطِمَةَ وَ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ».[1]

همانا خداوند با خوشنودی فاطمه خشنود و با ناراحتی فاطمه ناراحت می‌شود.

هر گاه در زندگی مان، منشا خشنودی و خشم مان را، حتی برای یک بار از عقل دیدیم، آن موقع است که برای یک بار انسان شده ایم، امّا اگر خشنودی و غضبمان ناشی از بطن و فرج بود مطمئناً از حیوانات خواهیم بود، ولی در شکل انسان.

امّا انسان عقلانی، کسی است که برای همیشه با خشنودی عقل، خشنود می‌شود و با خشم عقل، خشمگین می‌‌گردد. پس اگر کسی را در روی کره زمین پیدا کردید که به این درجه از شخصیت رسیده بود مرا خبر کنید تا پیش او بروم و نه تنها دستش را ببوسم، بلکه گرد و غبار گام‌‌هایش را نیز ببوسم.

بالاتر از این مرتبه مقامی است که ممکن است انسان به آنجا برسد، و آن زمانی است که اراده انسان، در اراده خداوند تبارک و تعالی فانی گردد، دیگر او اراده‌ای ندارد و اراده او عین اراده خداست. و این همان درجه‌ای است که تمام کارهایش «يَرْضَى‏ لرضا الله و یغضب لغضب ربّه» می‌شود. یعنی اگر فرزندش را کشتند، خشم او به خاطر خشم پروردگار است نه خشم نفسش و اگر فرزندش را زنده کردند به خاطر رضای خداوند خشنود می‌‌گردد، نه رضای نفسش، تصور این درجه بسیار مشکل است چه رسد به تحقق این امر!

این همان مقام عصمت خاتم الانبیاء6 است. عصمت آن مخلوقی که نظیرش در میان تمام مخلوقات وجود ندارد، کسی که حب و بغضش در حب و بغض خداوند فانی شده است. چیزی را دوست نمی‌‌دارد مگر اینکه خداوند آن را دوست بدارد و از چیزی خشمگین نمی‌شود مگر اینکه خداوند را از آن چیز خشمگین ببیند.

و این همان بشری است که به مقام ﴿وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‏‏﴾؛ «از روی هوا و هوس حرفی را نمی‌‌زند و هرچه که می‌فرماید چیزی جز وحی خداوندی که به او نازل شده نیست».[2]

و این همان درجه‌ای است که از آن به عصمت خاتمیه تعبیر می‌شود، عصمتی که غیر از عصمت ابراهیمیه است، عصمت ابراهیمیه نیز با عصمت یونسیه متفاوت است.

عصمت حضرت یونس7 هم عصمت است اما:

﴿وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ‏‏﴾.[3]

و یاد آر حال یونس را هنگامی که از میان قوم خود غضبناک بیرون رفت و چنین پنداشت که ما هرگز او را در مضیقه و سختی نمی‌‌افکنیم آنگاه در آن ظلمت‌ها فریاد کرد که الهی، خدایی به جز ذات یکتای تو نیست تو از شرک و شریک پاک و منزهی و من از ستمکارانم.

او پیامبر خدا و معصوم است. اما خودش را محتاج می‌‌بیند که به مقامی بالاتر برسد ﴿سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ‏‏﴾. که آن حضرت، قبل از آنکه وارد شکم ماهی شود به آن مقام نرسیده بود.

همچنین یوسف7 نیز پیامبر خدا و معصوم است. و برهانی که خداوند به او نشان داد، همان عصمتش بود:

﴿وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ‏‏﴾.[4]

آن زن باز اصرار کرد و اگر لطف خاص خدا وبرهان روشن حق نگهبان یوسف نبود او هم به میل طبیعی اهتمام می‌کرد اینچنین عمل زشت و فحشا را از او دور کردیم که همانا او از بندگان معصوم ماست.

اما ایشان در یک درجه عصمت داشتند که:

﴿وَ قالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني‏ عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ﴾.[5]

آنگاه یوسف از رفیقی که او را اهل نجات یافت درخواست کرد که مرا نزد پادشاه یاد کن. در آن حال شیطان یاد خدا را از نظرش ببرد. بدین سبب در زندان چند سال محبوس ماند.

اما تسلیم مطلق نسبت به حب و بغض، خشنودی و غضب خداوند، مقامی خاص است که این مقام مخصوص برترین مخلوقات و خاتم پیامبران و آقای رسولان است، این مقامی است که می‌توان گفت: اوست که از خشنودی خدا خشنود و از غضب خدا خشمگین می‌شود، و از طرفی دیگر خداوند تبارک و تعالی نیز از خشنودی او خشنود و از غضب او خشمگین می‌شود.

آیا بخاری و ذهبی فهمیده‌اند که چه چیزی را روایت کرده‌اند:

و آیا فهمیده‌اند که اگر پیامبر اکرم6 فرمودند: «همانا فاطمه3 با خشنودی خدا خشنود و با غضب خدا غضبناک می‌شود».

این کلام دال بر این مطلب است که منشا خشنودی و خشم حضرت فاطمه3 نفس ایشان نیست بلکه منشا آن خداوند تبارک و تعالی است. معنای این همان درجه عصمت کبری است که رسول الله6 دارد. بالاتر از آن، کلام پیامبر اکرم6 است که می‌‌فرمایند:

همانا خداوند از خشنودی فاطمه3 خشنود و از غضب او غضبناک می‌شود.

این به چه معناست که به درجه‌ای برسد که «لام» خشنودی از طرف فاطمه3 باشد (یعنی خداوند از خشنودی فاطمه3 خشنود شود و این مقام بالاتر است از اینکه فاطمه3 از خشنودی خدا خشنود گردد.)

اینجاست که معنای این سوال فهمیده می‌شود که فاطمه3 را چه کسی می‌‌شناسد، این فاطمه3 چه کسی است؟ و در جواب می‌‌گوییم: امام جعفر صادق7 کسی است که می‌داند فاطمه کیست، ایشان می‌‌فرمایند:

إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا.[6]

همانا فاطمه، فاطمه نامیده شد، چرا که مردم از شناخت ایشان ناتوانند.

پس با دلیل ثابت کردیم که از معرفت و درک مقام حضرت فاطمه3 عاجز هستیم، ما از معرفت آن درجه بالایی که خداوند متعال رضایش را در رضایت او و غضبش را در غضب او گذارده است عاجز هستیم، عاجز هستیم از معرفت این مخلوق ربانی و حورای انسانی، او کیست؟.. .

امیرمومنان حضرت علی7 در شب دفن پیکر مبارک حضرت فاطمه3 می‌‌فرمایند:

أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ.[7]

حزن و اندوهم همیشگی شد و خواب بر من حرام گشت.

بهتر است بدانیم؛ کسی که این جمله را بیان می‌کند دنیا و آخرت را شناخته و هر دو آن‌ها را زیر پایش گذاشته است! چرا که اوست که فاطمه3 را می‌‌شناسد. ملاحظه کنید هنگامی که برجنازه حضرت نماز می‌‌خواند چه می‌فرماید. آنچه برای او در کنار پیکر همسرش اتفاق افتاد، هیچ کجا رخ نداده است، نمی‌‌توانیم بیشتر از این بگوییم. از مصباح الانوار در بحارالانوار حدیثی از ابی عبدالله الحسین7 نقل شده است. که حضرت فرمودند:

امیرالمومنین7، فاطمه3 را سه بار و پنج بار غسل دادند، در آخر غسل پنجم مقداری از کافور استفاده کردند پیراهنی بر بدن آن حضرت پوشاندند و سپس فرمودند: خدایا، فاطمه دختر رسول توست، صفیّ و برگزیده خلق توست، حجتش را به او نشان ده و مقام او را عالی گردان و بین او و پدرش جمع کن.. . و آن هنگام که شب شد، علی7 او را غسل داد و بر تختی خوابانید و رو به حسن کرد و گفت: اباذر را بیاور، و او آمد. حضرت فاطمه3 را به سوی محراب حمل کرد و دوباره دو رکعت نماز به جا آورد، سپس دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: این دختر پیامبرت فاطمه است، او را از ظلمات خارج و به سوی نور هدایت فرما. در آن هنگام منطقه‌ای از زمین نورانی شد.

جمله آخر حضرت به چه معناست؟ ملاحظه بفرمایید، این جمله مجمل بیان شد، ممکن نیست جز برای غیرخدا این جمله گفته شود، می‌فرماید: خداوندا! فاطمه3 را از این دنیای تاریکی‌ها گرفتی و به سوی نور، نور آسمان‌ها و زمین فرستادی.

ملاحظه بفرمایید که خداوند متعال دعای امیرالمومنین را اجابت فرمود. مثل اینکه خداوند به حضرت فرمود: بله، همان گونه که روح او را از نور پروردگارش خلق کردم او را به سوی نور فرستادم. و هنوز سخنان حضرت امیر7 تمام نشده بود که خداوند او را تصدیق نمود و نقطه نوری از بدن طاهر حضرت فاطمه3 قسمتی از زمین را نورانی کرد.

این چه معنایی می‌دهد؟ به این معناست که «انّالله و انّا الیه راجعون» برای همه است، ولی فاطمه3 به نور خدا پیوست، نوری که از آن خلق شده بود.

این مقام فاطمه است.. . روحش به نور خداوندی پیوست و اینگونه آن جهان از بدن طاهری که از عالم ظلمانی به عالم روحانی شتافت استقبال نمود.

این فاطمه است که به آن مقام رسید. که «انّ الربّ لِيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ و يَرْضَى‏ لِرِضَاهَا‏.» بهتر است که در اینجا به مناسبت اشاره‌ای کنیم به آنچه که بخاری در روایت صحیحه‌ای از عایشه آورده است که او گفت:

فاطمه3 دختر رسول الله غضبناک شد و [از یکی از صحابه] روی برگرداند، بعد از آن طولی نکشید که درگذشت.[8]

و از دیگری روایت کرده است که:

حضرت فاطمه3 به علی7 وصیت کرده بود که او را مخفیانه دفن کند و آنها را از محل دفن او آگاه نسازد.

از این اعترافات می‌شود به نتیجه‌ای رسید که دو مقدمه دارد: مقدمه اول؛ همان است که اهل سنت می‌گویند که «انّ الله لیغضب لغضبها» و همچنین می‌گویند که فاطمه3 از آن صحابه غضبناک شد و از او روی برگرداند و در حالی که از او غضبناک بود درگذشت پس غضب خدا بر او حلال گشت و مقدمه دوم؛ این است که خداوند می‌فرماید:

«وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى‏».[9]

و هرکس مستوجب خشم من گردید همانا خوار و هلاک خواهد شد.[10]



[1] . مستدرک الحاکم، جلد 3، ص 154.

[2] . سوره نجم (53)، آیه 3 و 4.

[3] . سوره انبیاء (21)، آیه 87 .

[4] . سوره یوسف (12)، آیه 24.

[5] . سوره یوسف (12)، آیه 42.

[6] . تفسیر فرات، ص 581.

[7] . (امالی المفید، ص 281) برگرفته از کتاب: الحق المبین فی معرفه المعصومین:، با مقداری تصرف این سخنرانی در تاریخ (9 جمادی الاول 1411 برابر با (7 / 9 / 1369) ایراد شده است.

[8] . صحیح بخاری، ج 4، ص 41.

[9] . سوره طه (20)، آیه 81 .

[10] . پایان گفتار حضرت آیهٔ‌الله وحید خراسانی.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: