احمد حنبل نقل میکند: پس از رحلت پیامبر فاطمه به ابوبکر گفت: پدرم به من فرمود: اولین فرد از خانواده که به ایشان میپیوندد، من هستم.[1]
پس از رحلت رسول خدا، حزن و اندوه بر زهرا مستولی شد. جبرئیل نزد آن حضرت میآمد تا هم صحبت او شود و او را تسلی دهد و از احوال رسول الله و جایگاه ایشان و وقایعی که برای فرزندانش اتفاق خواهد افتاد، فاطمه را با خبر کند. علی آن گفتار را مینوشت و بدین ترتیب مصحف فاطمه تهیه شد.
مصحف در میان مسلمانان به معنای قرآن بوده است، اما این مصحف، قرآن و حلال و حرام آن نیست، بلکه علم وقایع آینده است.[2]
بر اساس گفتار علمای اهل سنت، رسول خدا در زمان حیات خود فدک را به فاطمه بخشید و آن سرزمین مدت سه سال در تصرف زهرا بود. پس از رحلت پیامبر و در آغاز خلافت، خلیفه اول فدک را تصرف نمود.[3]
طبری به سند خود از عروه و او از عایشه نقل میکند که گفت: فاطمه و عباس نزد ابوبکر آمدند و ارثی را که از رسول خدا باقی مانده بود طلب کردند. آن دو، زمین پیامبر در فدک و سهم خیبر آن حضرت را خواستند. ابوبکر به آنها گفت: من از رسول خدا شنیدم که فرمود: ما ارث نمیگذاریم، آنچه میگذاریم صدقه است. همانا آل محمد از این مال استفاده میکنند. به خدا قسم رها نمیکنم کاری را که رسول خدا انجام داد، جز اینکه انجام دهم. راوی گوید: فاطمه از ابوبکر دوری گزید و هرگز با او صحبت نکرد تا از دنیا رفت.[4]
قضیه سوزاندن درِ خانه حضرت زهرا مطلبی است که عدهای از بزرگان اهل سنت آن را ذکر کردهاند:
ابن عبد ربه مالکی مذهب در کتابش آورده است: ابوبکر، عمربن خطاب را فرستاد تا علی و کسانی که بیعت نکرده بودند را از خانه فاطمه بیرون بیاورد و گفت، اگر اِبا کردند با آنها قتال کن. چون بیرون نیامدند عمر آتش آورد تا خانه فاطمه را بسوزاند.[5] طبری در تاریخ خود میگوید: عمر به منزل علی آمد و در آن خانه طلحه و زبیر و جماعتی از مهاجران بودند. عمر گفت: به خدا قسم البته خانه را بر شما آتش میزنم مگر آنکه بیرون بیایید.[6] ابن قتیبه نوشته است: جمعی از متخلفین ـ از بیعت با ابوبکر ـ در خانه فاطمه دختر پیغمبر اطراف علی جمع شدند. ابوبکر عمر را فرستاد که ایشان را بیاورد. عمر به در خانه فاطمه آمد و فریاد زد بیرون بیایید و با خلیفه رسول خدا بیعت نمایید؛ اگر اطاعت نکنید قسم به خدایی که جانم در دست اوست این خانه را با هرکه در آن هست آتش میزنم. به عمر گفتند فاطمه دختر پیامبر در خانه است. گفت ولو در خانه، دختر پیغمبر باشد.[7] طبرانی نقل کرده است: ابوبکر و عمر به طرفدارانشان دستور دادند تا به خانه فاطمه هجوم ببرند.[8] یعقوبی مینویسد: به خانه (خانه فاطمه هجوم بردند، محسن را کشتند و فاطمه را مجروح کردند.[9]
ابن ابی الحدید نیز گفتاری مشابه دارد که ترجمه آن چنین است: عمر با مردانی از انصار و چند تن از مهاجران به طرف خانه فاطمه رفت و گفت: قسم به آنکه جانم در دست اوست اگر برای بیعت از خانه بیرون نیایید خانه را با افراد آن میسوزانم. فاطمه رحلت فرمود در حالی که خشمگین بود.[10] شهرستانی با همه تعصبش در کتاب خود، گفتار نَظّام ـ از بزرگان معتزله ـ را نقل کرده که گفته است: عمر بن خطاب چنان فاطمه را بزد که فرزندش سقط شد و عمر فریاد زد: خانه را با هر که در آن است بسوزانید و در خانه جز علی و فاطمه و حسن و حسین کسی نبود.[11]
عمر رضا کحاله نیز قضیه غصب فدک و سوزانیدن در خانه فاطمه را
نوشته است.[12]
بعد از وفات پیامبر هرگز خنده بر لبان زهرا دیده نشد. آن حضرت بیشتر گریان بود و پیوسته از ظلمی که بر امت اسلام میرفت، رنج میبرد تا به خدای عزوجل پیوست و بدین ترتیب حضرت زهرا اولین فرد از خانواده رسول خدا بود که به آن حضرت ملحق شد. هنگامی که در بستر بود به اسماء بنت عُمَیس فرمود: «زشت میدارم چگونگی حمل جسد زنان را». اسماء گفت: ای دختر رسول خدا آیا به شما نشان دهم آنچه را در حبشه دیدم؟ آنگاه با برگ و شاخههای خرما تابوتی درست کرد و پارچهای بر آن انداخت. فاطمه فرمود: «چه زیباست! «و به اسماء سفارش کرد که در شستن بدن مـبارکش به علی کمک کند و اجازه ندهد کسی وارد شود.[13]
ابناثیر مینویسد: روایت شده است که در آخرین لحظات حیات، فاطمه غسل کرد و کفن پوشید و سفارش کرد که پس از فوت، علی کفن را از بدن او خارج نکند و در شب دفن شود، سپس ادامه میدهد: صحیح این است که علی و اسماء او را غسل دادند، و الله اعلم.[14] علی بن ابی طالب بر بدن آن حضرت نماز گزارد. نیز گفته شده است که عباس نمازگزارد.[15]
حضرت زهرا به دنبال مبارزهاش علیه ظالمان و غاصبان تصمیم گرفت که اجازه ندهد بر وی نمازگزارند و از محل دفنش با خبر شوند؛ پس به همسرش وصیت کرد تا بدن مطهرش را شبانه دفن کند.
نتیجه
بسیاری از دانشمندان اهل تسنن درباره حضرت فاطمه زهرا قلم زدهاند. از مطالب ذکر شده نتیجه میشود که همه این دانشمندان و نویسندگان به آن حضرت احترام گذاشتهاند و مدحهایی درباره آن حضرت ثبت کردهاند و نتوانستهاند بر وجود مبارکش خدشه یا ایرادی وارد کنند، زیرا طهارت و پاکی حضرت زهرا و مقام بالای آن حضرت نزد خداوند و رسول الله جایی برای ایجاد خدشه به وجود مبارک آن حضرت نگذاشته است. رفتار و احترام پیامبر نسبت به حضرت فاطمه بارها و بارها در برابر دیدگان بسیاری از اصحاب تکرار شده بود، لذا صدیقه طاهره برتر از آن بود که جز مدح بتوانند چیز دیگری دربارهاش بگویند. بنابراین آن حضرت بهترین الگو برای همه زنان عالم است.
[1] . احمد حنبل، مسند، ج 6، ص 283.
[2] . کحاله، 1404 ق: اعلام النساء، ج 4، ص 128.
[3] . ابن ابی الحدید، 1383 ق: شرح نهجالبلاغه، ج 19، ص 2.
[4] . طبری، تاریخ طبری، ج 3، ص 104.
[5] . ابن عبدربه، 1404 ق: العقد الفرید، ج 3، ص 63 و ج 2، ص 443.
[6] . طبری، تاریخ طبری، ج 2، ص 443.
[7] . ابن قتیبه، 1322 ق: الامامهٔ والسیاسهٔ، ص 3.
[8] . طبرانی، 1404 ق: المعجم الکبیر، ج1، ص 62.
[9] . یعقوبی، 1413 ق: ج2، ص 126.
[10] . ابن ابی الحدید، 1383 ق: شرح نهجالبلاغه، ج 2، ص 20.
[11] . شهرستانی، 1367: الملل والنحل، ص57.
[12] . کحاله، 1404ق: ج 4، اعلام النساء، صص 118 ـ 114.
[13] . ابناثیر جزری، 1415 ق: ج 7، ص 221.
[14] . همان.
[15] . همان.