﴿ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ﴾ از ظاهر سیاق بر میآید که خطاب (باز خواست میشوید) و همچنین خطابهای قبلی (الهیکم)، (زرتم)، (تعلمون) و (ترون) همه به عموم مردم است، بدان جهت که در بین آنان کسانی هستند که سرگرم به نعمتهای پروردگار خود شده، از خود پروردگار بی خبر ماندند، تکاثر در نعمت از یاد صاحبان نعمت بی خبرشان کرده، آری توبیخ و تهدید این سوره به ظاهر متوجه طایفه خاصی نیست، بلکه متوجه عموم مردم است، ولی در واقع متوجه طایفه خاصی از ایشان است، یعنی کسانی که تکاثر از خدا بی خبرشان کرده است.
و همچنین از ظاهر سیاق بر میآید که مراد از (نعیم)، مطلق نعمتها است، یعنی هر چیزی که کلمه (نعمت) بر آن صادق باشد، پس هر انسانی از هر نعمتی که خدا به او داده بازخواست خواهد شد.
برای اینکه نعمت ـ یعنی هر چیزی که سازگار با زندگی و کمال منعم علیه است، و به نوعی خیر و منفعت او را تضمین میکند ـ وقتی نعمت میشود که در موردی استعمالش کند که این استعمال سعادتی برای او باشد، و از آن سعادت سود ببرد، اما اگر در خلاف آن به کار ببرد، مثلا نعمت آب را در سوراخ گوش خود بریزد دیگر نعمت نیست چون آب سازگار با گوش نیست، هر چند که خودش فی نفسه نعمت است.
و خدای تعالی انسان را آفریده، و غایت و هدف نهایی از خلقتش را که همان سعادت او و منتهی درجه کمال او است تقرب عبودی به درگاه خود قرار داده، همچنان که خودش فرمود: ﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾، و این تقرب عبودی همان ولایت الهی نسبت به بندهاش میباشد، و خدای سبحان تمامی آنچه مایه سعادت او است و از آن در سلوکش به سوی غایتی که برای آنش خلق کرده منتفع میشود، و آن عبارت است از همه نعمتهای ظاهری و باطنی که در اختیار او نهاده.
پس استعمال این نعمتها به طریق خداپسندانه که انسان را به غایت مطلوبش برساند، همان طریقی است که آدمی را به غایت و هدف از خلقتش که همان اطاعت است میرساند، و استعمال آنها به طور دلخواه و بدون در نظر گرفتن اینکه این نعمتها وسیلهاند نه هدف، گمراهی و بریدن از هدف است، و این خود معصیت است، و لذا خدای تعالی میفرماید: ﴿وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى * وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى * ثُمَّ يُجْزاهُ الْـجَزاءَ الْأَوْفى * وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْـمُنْتَهى﴾،
پس سؤال از عمل بنده سؤال از نعیم الهی است، که به چه صورت مصرفش کرد، آیا شکر نعمت را به جای آورد، و یا آن را کفران نمود؟
و در تفسیر قمی به سند خود از جمیل از امام صادق7 روایت کرده که گفت: به آن حضرت عرضه داشتم معنای آیه (لتسئلن یومئذ عن النعیم) چیست؟ فرمود: این امت، بازخواست میشود از نعمت رسول الله، و سپس از نعمت ائمه اهل بیتش.[1]
و در کافی به سند خود از ابی خالد کابلی روایت آورده که گفت: وارد شدم بر امام ابو جعفر7 دستور داد غذا آوردند، من با آن جناب طعام خوردم، طعامی که پاکیزه تر و لطیف تر از آن در عمرم نخورده بودم، همین که از طعام فارغ شدیم، فرمود: ای ابو خالد این طعام را چگونه دیدی؟ و یا فرمود: طعام ما را چگونه دیدی؟ عرضه داشتم فدایت شوم، من در عمرم طعامی پاکیزه تر و نظیف تر از این نخورده بودم، ولی در حین خوردن به یاد آیه افتادم که خدای تعالی میفرماید: ﴿ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ﴾ پس حضرت فرمود: (خدای تعالی از خوردن شما نمیپرسد)، تنها از آن دین حقی که شما بر آنید بازخواست میکند.[2]
و نیز در آن کتاب به سند خود از ابو حمزه روایت کرده که منظور از نعیم در آیه تنها نعمت محمد و آل محمد6 است که به شما ارزانی داشته.[3]
و این معنا به طرق دیگر و عبارات مختلفی از ائمه اهل بیت: روایت شده، و در بعضی از آنها آمده که منظور از نعیم، ولایت (دوستی و اطاعت) ما اهل بیت است.[4] و برگشت این معنا به همان معنایی است که ما خاطرنشان ساخته و گفتیم، منظور از نعیم تمامی نعمتهایی است که خدای تعالی به بشر انعام فرموده، بدان جهت که نعمت است، (و ولایت اهل بیت از ارزندهترین مصادیق آن است بلکه با راهنمایی امامان است که استعمال نعمت شکر میشود نه کفران).
توضیح اینکه نعمتهایی که خدای تعالی به آدمی ارزانی داشته اگر انسان مورد بازخواست از آنها قرار میگیرد، از این جهت نیست که نعمتها مثلا گوشت بوده یا نان یا خرما و یا آب خنک، و یا مثلا چشم یا گوش و یا دست و پا بوده، بلکه از این جهت از آنها پرسش میشود که خدای تعالی آنها را آفریده تا نعمت بشر باشند، و آنها را در طریق کمال بشر و رسیدنش به قرب عبودی واسطه و وسیله کرده، که بیانش به طور اشاره گذشت، و بشر را دعوت کرده که آن نعمتها را به عنوان شکر مصرف کند، و طوری استعمال کند که آن استعمال شکر شمرده شود نه کفران.
پس آنچه از آن بازخواست میشویم نعمت است بدان جهت که نعمت است، نه بدان جهت که خوردنی یا پوشیدنی و یا اعضای ذی قیمت بدنی است، و معلوم است که خود آدمی نمیتواند تشخیص دهد که دادههای خدای تعالی را چگونه استعمال کند تا نعمت شود، و یا به عبارت دیگر شکر باشد نه کفران، تنها راهنما در این باب دین خداست که رسول خدا6 آن را آورده، و امامانی از اهل بیت خود را برای بیان آن دین نصب فرموده. پس برگشت سؤال از نعیم، سؤال از عمل به دین است، در هر حرکت و سکون. و نیز این معنا معلوم است که سؤال از نعیم که گفتیم سؤال از دین است سؤال از رسول خدا6 و امامان بعد از آن جناب است که خدا اطاعتشان را واجب و پیرویشان را در سلوک الی اللّه فریضه کرده، و طریق سلوک الی اللّه است، همان استعمال نعمت است به آن نحوی که رسول و امامان دستور دادهاند.
[1] . تفسیر قمی، ج 2، ص 440.
[2] . فروع کافی، ج 6، ص 280، ح 5 و ح 3.
[3] . فروع کافی، ج 6، ص 280، ح 5 و ح 3.
[4] . تفسیر برهان، ج 4، ص 502، ح 6.