لزوم نیکی به والدین، اختصاص به شریعت اسلام ندارد، بلکه در طول تاریخ و در شرایع آسمانی همواره مورد تأکید قرار گرفته است. قرآن در سوره بقره، آیه 83 وجوب احسان به والدین را پیرو عبادت خداوند، جزء پیمانها و وظایف حتمی بنی اسرائیل شمرده است.
حضرت نوح برای پدر و مادر خود چنین دعا میفرماید: «خدایا! مرا و پدر و مادرم را و هر که با ایمان وارد خانه من میشود و نیز مردان مؤمن و زنان مؤمن را بیامرز ، و ستم کاران را جز بر هلاک و عذابشان میفزای.»[1]
امام صادق: فرمود: موسی بن عمران در بین مناجات با پروردگار خویش ناگهان مردی را زیر سایه عرش خدا دید، عرض کرد: پروردگارا! این مرد کیست که عرش تو سایه بر وی افکنده است؟ خطاب رسید که این مرد، دارای دو صفت حمیده است: به پدر و مادر خود نیکی میکند و برای سخن چینی گام برنمی دارد.[2]
خداوند به موسی وحی نمود: همانا کسی که به پدر و مادر نیکی کند و مرا رها کند، اسم وی را نیکوکار بنویسم و کسی که مرا نیکی کند و پدر و مادرش را واگذارد، وی را عاق نویسم (یعنی محروم از رحمت).[3]
نکتهها:
گر چه عواطف انسانی و مسئله حق شناسی به تنهایی، لزوم احترام نمودن به والدین را بیان میکند، ولی از آن جا که اسلام حتی در مسائلی که عقل مستقلاً میتواند داوری و قضاوت کند یا عاطفه آن را به وضوح در مییابد، سکوت روا نمیدارد؛ بلکه به عنوان تأیید و تأکید دستوراتی را صادر میکند. ما در این جا با توجه به آیات قرآن و روایات معصومین: احترام به والدین و مسائل و زوایای مربوط به آن را در قالب چند نکته بیان میکنیم:
نکته اول:
در چهار سوره از قرآن کریم، نیکی به والدین بلا فاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این هم ردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام قائل است.[4]
تأکید قرآن بر ذکر احسان و مراعات پدر و مادر در سطح توحید و نفی شرک، و عبادت و پرستش و شکر نعمتهای الهی، به روشنی این مطلب را ثابت میکند که عدم رعایت حق آنان، بزرگترین گناه پس از شرک به خداوند است و لذا آن را در (سوره اسراء) در ردیف گناهان کبیره ذکر فرموده است.
نکته دوم:
خداوند در این آیات، نوع خاصی از تجلیل و احترام را ذکر نفرموده، بلکه انسان را به رعایت حال پدر و مادر و احسان به آنها دعوت کرده است. نتیجه این که هر گونه احترام و نیکی به پدر و مادر، دستور خداوند است و هرگز مقید به حدودی نیست به جز قدرت و امکان از نظر عقلی و شرعی؛ به این معنا که هر چه انسان در توان دارد، باید برای پدر و مادرش انجام دهد و مضایقه و کوتاهی نکند.
نکته سوم:
این احسان و خیرخواهی و خدمت به پدر و مادر را باید به عنوان تشکر و سپاس از زحمات طاقت فرسای آنان انجام دهد و گمان نکند که در حق آنان تفضل میکند و یا بر آنها منت بگذارد. در باره این نکته، چند مطلب قابل توجه است:
1 ـ حق پدر و مادر به حدی بزرگ و زیاد است که هرگز انسان نمیتواند تمام و کمال زحمات و محبتهای آنان را جبران کند.
2 ـ انسان باید همواره خود را در انجام شکر واقعی، مقصر بداند؛ هم چنان که در انجام شکر الهی. آن گونه که سزاوار نعمتهای بی کران اوست، همه انبیا و اولیا قاصرند و دیگران نه تنها قاصرند، بلکه مقصّرند.
3 ـ همان گونه که در شکر نعمتهای الهی نباید به زبان و تعظیم اکتفا کرد، بلکه باید با اطاعت و عمل نیز خدا را سپاس گفت، در مقابل الطاف و محبتهای پدر و مادر هم باید عملاً تشکر کرد و آنچه را که سزاوار مقام آنان است؛ از احترام و خدمت و کمک به عنوان تشکر، دریغ نکرد.
4 ـ شکر الهی، خود یک نعمتی است که باز هم نیاز به شکر دارد و همچنین است توفیق در انجام خدمت و تشکر عملی از مقام پدر و مادر.
نکته چهارم:
خداوند متعال، دستورات خاصی را به فرزندان پدر و مادری که به سن پیری رسیدهاند، صادر فرموده است: «و به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه تا تو زنده هستی و هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روی مهربانی سر تواضع فرود آور و بگو: ای پروردگار من! همچنان که مرا در خردی پرورش دادند، بر آنها رحمت آور.»[5]
نکته پنجم:
در برخی آیات، پدر و مادر را در صدر کسانی قرار داده که باید به آنها کمک شود. خداوند به پیامبر میفرماید: در پاسخ کسانی که از تو میپرسند چه انفاق کنیم؟ بگو: «هر چه از خیر انفاق میکنید، به پدر و مادر و خویشان نزدیک و یتیمان و فقیران و درماندگان انفاق کنید.»[6]
نکته ششم:
در وقت دعا و نیایش نباید والدین را فراموش کرد. حضرت ابراهیم در دعای خویش میفرماید: «پروردگارا! آن روز که حسابرسی بر پا میشود، بر من و پدر و مادرم و همه مؤمنان ببخشای.» [7]
تواضع در برابر والدین
«خفضِ جناح» (تواضع) چند بار در قرآن آمده است، ولی ﴿جَنَاحَ الذُّلِّ﴾ فقط یک بار آورده شده و آن هم مربوط به پدر و مادر است: ﴿وَ اخْفِضْ لَـهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ﴾.[8]
به گفته لغت شناسان، تواضع دو گونه است: گاهی تواضع، انسان را پست میکند ؛ مانند تواضع در برابر مستکبران و گردنکشان، و گاهی انسان را بالا میبرد؛ مانند تواضع در برابر مؤمنان، پدر و مادر، معلم و امثال آنها. در چنین مواردی، تواضع را «خفض جناح» میگویند. «جناح» به معنای بال پرنده است و «خفض جناح»، این معنا را به ذهن تداعی میکند که تواضع به انسان بال میدهد و با آن به اوج رفعت میرسد. خداوند به پیامبرش امر فرموده است: «در برابر هر یک از مؤمنان که از تو پیروی میکند، بال فروتنی فرود آر.»[9]
(ذُلّ) به معنای نرمی و تسلیم است و در موردی به کار برده میشود، که امری از روی قهر و غلبه بر کسی وارد شود. گویا انسان خود را در برابر پدر و مادر، مقهور و مغلوب میبیند. با این که آنها به او نیازمندند، اما مانند یک برده یا اسیر در برابر آنان با تواضع و فروتنی اوامرشان را اطاعت میکند.
به هر حال این «تواضع» از روی رحمت و عطوفت است نه از روی ترس و یا احتیاج، زیرا پدر و مادر، سالخورده و در دوران نیازمندی اند و ترس از آنان و یا احتیاج به آنها موضوعیت ندارد.
[1] . سوره نوح (71)، آیه 28.
[2] . بحارالانوار، ج74، ص 65؛ امالی صدوق، ص108.
[3] . معراج السعاده، ص 384.
[4]. آن چهار سوره عبارت اند از: بقره، آیه 83؛ نساء، آیه 36؛ انعام، آیه 151؛ لقمان، آیه 41.
[5] . سوره اسراء (17) آیه 23 ـ 25.
[6] . سوره بقره(2) آیه 215.
[7] . سوره ابراهیم (14) آیه 41.
[8] . سوره اسراء(17) آیه 24.
[9] . سوره شعرأ(26)، آیه 215. 14 ـ فخر الدین رازی، تفسیر کبیر، ج 1، ص 100.