borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد پنجم»
مسائلی که فقها طرح می‏کنند

معمولاً فقها بحث خود را در چند قسمت قرار می‏دهند:

یکی، بیان آیات زیادی که در قرآن مجید در این باب آمده است و اخبار بسیاری که از رسول اکرم6 و یا ائمه طاهرین: در این باب رسیده که به قول شهید ثانی کمر را می‏شکند.

دیگر، بحثی است در معنای معروف و منکر و تعریف آنها؛ و احیاناً به مناسبت معنای معروف و منکر، بعضی از فقها وارد بحث معروف کلامی «حسن و قبح عقلی» شده‏اند.

دیگر اینکه، آیا امر به معروف و نهی از منکر واجب عینی است یا واجب کفائی؟

دیگر اینکه، شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر چیست؟ چون هر تکلیفی و امر و نهیی شرایطی دارد. علاوه بر شرایط عامه مشهور از عقل و بلوغ و قدرت و حتی علم ـ به یک اعتبار ـ که هر تکلیفی مشروط به این امور است، هر تکلیف بخصوصی ممکن است شرایط مخصوص به خود داشته باشد. آیا امر به معروف و نهی از منکر نیز به سهم خود شرایط مخصوصی دارند یا نه؟.

معمولاً فقها چهار شرط ذکر می‏کنند: یکی علم و معرفت، دیگر احتمال اثر و نتیجه، سوم نبودن ضرر و به تعبیر بعضی از فقها مترتب نشدن مفسده، چهارم ادامه و اصرار متخلف، یعنی آن کس که معروف را ترک کرده و یا مرتکب منکر شده خودش منصرف و نادم و پشیمان نشده باشد.

مسئله دیگری که باز بحث می‏کنند مراتب و درجات امر به معروف و نهی از منکر است که در اخبار و احادیث به‏طور کلی وارد شده که سه درجه و سه مقام دارد:

مرتبه قلب، مرتبه زبان و مرتبه دست. فقها هم این سه مرتبه را تشریح کرده و تفصیل داده‏اند و گفته‏اند در درجه اول مسلمان باید در قلب خود نسبت به خلاف‌کاریها و ترک واجبات الهی و ارتکاب منهیات دینی تنفری احساس نماید، و کمترین مظهری که این تنفر قلبی می‏تواند داشته باشد یک عمل منفی است یعنی اعراض و ترک معاشرت، و همچنین است اظهار تأسف و ناراحتی با قیافه. در مرتبه زبان هم باید اول از طریق پند و نصیحت و نرمی وارد شد و اگر فایده نکرد سخنان درشت و با خشونت به کار برده شود. برای مرتبه عملی هم مراتبی ذکر کرده‏اند و غالباً متوجه این قضیه شده‏اند که گاهی احتیاج می‏افتد به اینکه اعمال زور و عنف بشود و چه بسا ممكن است صدمه‏ای بر طرف وارد شود و جراحتی بردارد، و یا آنکه احیاناً ممکن است منجر به قتل کسی بشود.

به اینجا که می‏رسد فقها به اصطلاح توقف‏ می‏کنند و می‏گویند این دیگر وظیفه عامه مردم نیست. عامه حق ندارند از پیش خود دست به این گونه کارها بزنند. این مرتبه امر به معروف و نهی از منکر وظیفه حاکم شرعی و یا کسی است که از طرف حاکم شرعی اجازه و دستور این کار را داشته باشد. اگر به عامه مردم اجازه این کارها داده شود مستلزم هرج و مرج در اجتماع می‏شود.

مسائل دیگری هم معمولاً در ذیل مبحث امر به معروف و نهی از منکر از طرف فقها عنوان می‏شود که در حقیقت از این باب نیست، باب جداگانه‏ای است، از قبیل اینکه حدود و تعزیرات را چه کسی باید انجام دهد؟ آیا در زمان غیبت امام این وظیفه متوجه فقهاست یا نه؟

«حدود» عبارت است از مجازات‌هایی که از طرف شارع اسلام حد و اندازه‏اش برای همه معین شده، مثل حد دزدی و حد زنا. و «تعزیر» عبارت است از مجازات‌هایی برای خلاف‌کاریهایی که شارع اسلام برای آن خلاف‌کاریها مجازات‌هایی در حد و میزان معینی قرار نداده و آن را در هر موردی به نظر شخص حاکم قرار داده که برحسب علل و عوامل مختلفی که در هر موضوع هست هر اندازه می‌داند و مصلحت اقتضا می‌کند آن را تعیین کند.

حدود و تعزیرات هم مثل امر به معروف و نهی از منکر برای این جهت تشریع شده که جلوی منکرات گرفته شود و کارهای خوب تأیید و تقویت شود.

آنچه من می‏خواهم در حاشیه این مطلب صحبت کنم اشاره مختصری است به تاریخچه امر به معروف و نهی از منکر در اسلام از لحاظ عمل، یعنی مسلمین چگونه و به چه نحو با این اصل روبرو شدند؟ و چه جور عمل کردند و اجرا نمودند. در پایان، بحث مختصر دیگری اضافه خواهم کرد. 

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: