سالها است که این سؤال در میان دانشمندان اسلام مطرح است. گروهی، سعی دارند که تمام غزوات زمان پیامبر 6 را در شکل دفاعی توجیه کنند، تا مبادا، اسلام، متهم شود که با زور شمشیر میخواهد تعلیمات خود را به کرسی بنشاند! یا به تعبیری دیگر، مبادا اسلام را به کشور گشایی و توسعه طلبی نظامی متهم سازند!
در مقابل، افرادی اصرار دارند که غزوات اسلامی را، به دو دسته تقسیم کنند و بگویند که بخشی تهاجمی بوده و بخشی دفاعی و حتّی این دو بخش را برای مسلمانان امروز نیز ثابت میشمارند و معتقدند که اسلام، وظیفه دارد اقوامی را که در فشارند و تحت سیطره ظالمانند، آزاد سازد و این در واقع، نوعی تهاجم است و نیز وظیفه دارد که راه را برای تبلیغات منطقی خود بگشاید و موانع را، هر چند با توسل به قدرت نظامی باشد، از سر راه بردارد و این، نوع دیگری از تهاجم است.
در اینجا، نظر سومی وجود دارد و آن این که طبیعت جنگ در اسلام، طبیعت دفاعی است، ولی گاه مسائل دفاعی، تهاجم را ضروری میسازد.
مثلا، همان مسأله دفاع از مظلومان در بند، یا به تعبیر امروز، مداخله بشردوستانه، گرچه در ظاهر شکل تهاجمی دارد، امّا در واقع دفاع از گروهی است که تحت ستم واقع شدهاند و جزیی از جامعه بزرگ انسانی هستند و دفاع از آنها، بر سایر انسانهای متعهّد و مؤمن لازم است.
تهاجم در مورد دوم ـ یعنی گشودن راه برای آزادی تبلیغات منطقی ـ نیز نوعی دفاع در مقابل موانع است؛ یعنی، اگر دشمن، مانعی بر سر راه ایجاد کند، اسلام، اجازه درگیری را با او میدهد.
تعبیراتی که در جملههای نخستین این خطبه دیده میشود، همه، دلیل روشنی بر دفاعی بودن طبیعت جهاد است؛ چرا که در یک جا، جهاد به لباس، و در جای دیگر به زره، و در جای سوم به سپر تشبیه شده است و میدانیم که این هر سه، در واقع از وسایل دفاعی است.
در جملههای آینده نیز اشارات لطیفی به جملات تهاجمی که در واقع، جنبه دفاعی دارد، به چشم میخورد از جمله این که میفرماید: من به شما گفتم: پیش از آن که آنان به شما حمله کنند، شما به آنها حمله کنید، (یعنی حمله برای پیشگیری از حملات دشمن).
این قانون کلی، تنها یک استثناء میتواند داشته باشد و آن، پیکار و مبارزه است برای محو بت پرستی؛ چرا که اسلام بت پرستی را بزرگترین خطر برای جامعه انسانی، از نظر معنوی و مادّی، میداند و اجازه میدهد که برای از بین بردن بت پرستی ـ در صورتی که تبلیغات منطقی مؤثر نیفتد ـ دست به جهاد ببرند.
شک نیست که ممکن است جهانخواران و دولتهای زورگو و ستمگر، از مسأله دفاع از مظلومان یا مبارزه با انحطاط فرهنگی و فکری، به عنوان وسیلهای برای سرپوش گذاشتن بر اهداف تجاوز طلبانه خود استفاده کنند، ولی هرگز ارزش این مفاهیم کاسته نمیشود. سوء استفاده از عناوین و مفاهیم مقدّس، چیزی است که همیشه در جهان بوده است.
امیرالمؤمنین7 در بخش دوم از خطبه 27 میفرماید:
أَلاَ وَ إِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَی قِتَالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لَیلا وَ نَهَاراً، وَ سِرّاً وَ إِعْلاَناً وَ قُلْتُ لَکُمُ: اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ یغْزُوکُمْ، فَوَ اللهِ! مَا غُزِی قَوْمٌ قَطُّ فی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلاَّ ذَلُّوا. فَتَوَاکَلْتُمْ وَ تَخَاذَلتُمْ حَتَّی شُنَّتْ عَلَیکُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِکَتْ عَلَیکُمُ الاَْوْطَانُ. وَ هذَا أَخُو غَامِد وَ قَدْ وَرَدَتْ خَیلُهُ الاَْنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَکْرِی وَ أَزَالَ خَیلَکُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا، وَ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یدْخُلُ عَلَی الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ، وَ الأُخْرَى الْمُعَاهَدَةِ فَینْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلاَئِدَهَا وَ رُعُثَهَا، ما تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلاَّ بِالاِْسْتِرْجَاعِ وَ الاِْسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وافِرینَ مَانَالَ رَجُلا مِنْهُمْ کَلْمٌ، وَلاَ أُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ، فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِن بَعْدِ هَذا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً.
ترجمه:
آگاه باشید! من، شب و روز، پنهان و آشکار، شما را به مبارزه با این گروه (معاویه و حاکمان شام) فرا خواندم و گفتم پیش از آن که آنها با شما نبرد کنند، با آنان بجنگید (و به استقبال آنها به بیرون مرزها بروید) به خدا سوگند! هر زمان، قوم و ملّتی در درون خانه اش، مورد هجوم دشمن قرار گرفته، ذلیل و خوار شده است، امّا شما، هر کدام، مسؤولیت را به گردن دیگری انداختید و دست از یاری هم برداشتید تا آن که مورد هجوم پی درپی دشمن واقع شدید و سرزمینهایتان از دست رفت. (اکنون بشنوید یکی از فرماندهان لشکر غارتگر شام) اخو غامد (سفیان بن عوف ـ از قبیله بنی غامد ـ) به شهر انبار، حمله کرده و لشکر او، وارد آن شهر شدهاند و حسّان بن حسّان بکری (فرماندار و نماینده من) را کشته و مرزبانان شما را از آن سرزمین بیرون رانده است. به من خبر رسیده است که یکی از آنها، به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمان دیگری که در پناه اسلام جان و مالش محفوظ بوده، وارد شده و خلخال و دستبند و گردن بندها و گوشوارههای آنان را از تنشان بیرون آورده است، در حالی که هیچ وسیلهای برای دفاع از خود، جز گریه و زاری و التماس نداشته اند! آنها (بعد از این همه جنایات)، با غنائم فراوانی، به شهر و دیار خود بازگشتهاند، بی آن که حتی یک نفر از آنان آسیب ببیند یا خونی از آنها ریخته شود. اگر به خاطر این حادثه (بسیار دردناک)، مسلمانی از شدّت تأسّف و اندوه بمیرد، ملامتی بر او نیست، بلکه به نظر من، سزاوار است.
شرح و تفسیر:
در این فراز از خطبه امام7 بعد از ذکر آن مقدّمه کوتاه و بسیار پرمعنا و پرمحتوا، وارد ذی المقدمه میشود و انگشت روی یک نمونه بارز از پیامدهای شوم ترک جهاد گذارده، میفرماید: «آگاه باشید! من شب و روز، پنهان و آشکار شما را به مبارزه با این گروه (معاویه و حاکمان شام) فرا خواندم و گفتم پیش از آن که آنها با شما نبرد کنند، با آنان بجنگید».
گفتم که در طبیعت این گروه ظالم و ستمگر، تجاوزگری نهفته است و هر زمان که فرصت پیدا کنند، از کشتن بی گناهان و اسیر کردن زن و فرزند و غارت کردن اموالتان، دریغ نمیورزند، پس عقل و شرع به شما اجازه میدهد که توطئههای آنها را در نطفه خفه کنید و قدرت آنان را قبل از تهاجمشان در هم بشکنید و آتش فتنه را بدین وسیله خاموش کنید.
حضرت، سپس به استدلال مهم و روشنی در این زمینه پرداخته و میفرماید: «به خدا سوگند! هر زمان، قوم و ملّتی، در درون خانه اش، مورد هجوم دشمن قرار گرفته، ذلیل و خوار شده است.» روشن است آنهایی که در درون خانه خود، مورد تهاجم دشمن قرار میگیرند، به آسانی روحیه خود را از دست میدهند و احساس شکست میکنند و همین امر، به شکست آنها میانجامد.
از سوی دیگر مهاجم، هیچ گاه رعایت حفظ مصالح خانه و کاشانه و شهر و دیار قومی را که مورد هجوم واقع شدهاند نمیکند، میزند و میکوبد و ویران میکند و پیش میآید، ولی صاحب خانه ناچار است این امور را رعایت کند، چرا که سرمایههای او را تشکیل میدهد و همین گونه ملاحظات، فعّالیت آنها را محدود میکند و ای بسا منجر به شکست میشود.
هنگامی که جمعیتی در خانه خود مورد هجوم قرار میگیرد، زن و فرزندان و کودکان در لابه لای جنگجویان قرار میگیرند. مهاجم، بی پروا خون میریزد و پیش میآید، ولی صاحب خانه، مجبور به رعایت مسائل انسانی مربوط به خویش است. این امر نیز کار او را به کندی میکشاند.
مجموع این امور و اموری دیگر، دلیل بر شکست قومی است که در خانه خود مورد تهاجم قرار گیرند. به همین دلیل، در غزوات اسلامی، همیشه (جز در بعضی از موارد استثنایی که شرایط خاصی وجود داشته، مانند جنگ احزاب) دستور داده میشد که جنگجویان، به خارج شهر و به استقبال دشمن بروند.
سپس امام7 به عنوان نتیجه گیری میفرماید: «ولی شما، هر کدام، مسؤولیت را به گردن دیگری انداختید و دست از یاری هم برداشتید تا آنجا که مورد هجوم پی درپی دشمن واقع شدید و سرزمینهایتان از دست رفت.
و در نتیجه گیری نهایی این جمله کوبنده را بیان میفرماید؛ که «اگر به خاطر این حادثه (بسیار دردناک) مسلمانی از شدت تأسف و اندوه بمیرد، ملامتی بر او نیست، بلکه به نظر من سزاوار است.
امام7 در این بیان گویا از مطلبی که اعماق او را میسوزاند، پرده برمی گیرد و آن این که چرا مسلمان با ایمان، آن قدر در برابر حوادث، سستی به خرج دهد که دشمن، بدون هیچ رادع و مانعی، به سرزمین او حمله کند اموال او را به غارت برد، حتی متعرّض نوامیس او شود و بدون کمترین ضایعات، با دست پُر، به خانه خود برگردد؟! آری هیچ مسلمان غیرتمندی نمیتواند چنین حادثه دردناکی را تحمّل کند و اگر کسی از غصه و اندوه بمیرد، جای سرزنش نیست.
جالب این که تجاوز به حریم و گرفتن زینت آلات زنان مسلمان و غیر مسلمان و هتک احترام آنها در یک ردیف شمرده شده و این نشان میدهد که اوّلا اسلام، تا چه حدّ برای نوامیس مردم اهمّیت قائل است و ثانیاً، تا چه اندازه خود را متعهد به دفاع از اقلیتهایی که در پناه اسلام زندگی میکنند میداند. به هر حال مقصود امام7 بیان عمق فاجعهای است که انجام شده است.
بدیهی است این سخن، ویژه دیروز و زمانهای گذشته و حمله لشکر معاویه به شهر انبار نبوده و نیست، بلکه یک قاعده کلّی است که در زندگی مسلمانان امروز و فردا نیز صادق است. گویی امام7 مسلمانان امروز را که مورد تهاجم شرق و غرب غارتگر قرار گرفته و اموال و نوامیس شان را به خطر انداختهاند و در دفاع از خود در برابر این خونخواران و غارتگران، سستی به خرج میدهند، مخاطب ساخته و همین سخنان را برای آنها بازگو میکند که اگر مرد مسلمانی، از تجاوز دژخیمان به سرزمینهای مقدّس اسلامی و تجاوز به قبله نخست آنها و غارت منابع و اموال و هتک نوامیس و اعراضشان، از اندوه و غصه بمیرد، در خور سرزنش نخواهد بود.