فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَ النَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِب، حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْـحَسَنَانِ، وَشُقَّ عِطْفَايَ، مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ. فَلَمّا نَهَضْتُ بِالاَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ، وَ مَرَقَتْ أُخْرَى، وَ قَسَطَ آخَرُونَ: كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّـهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى يَقُولُ:«﴿تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّـذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً ، وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين﴾» بَلَى! وَ اللَّـهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا، وَ لَكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ، وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا.
ترجمه
«چیزی مرا نگران نساخت جز این که دیدم ناگهان مردم همچون یالهای انبوه و پرپشت «کفتار» به سوی من روی آوردند و از هر سو گروه گروه به طرف من آمدند تا آن جا که (نزدیک بود دو یادگار پیامبر6) «حسن و حسین» پایمال شوند و ردایم از دو طرف پاره شد. و اینها همه در حالی بود که مردم همانند گوسفندانی (گرگ زده که دور چوپان جمع شوند) در اطراف من گرد آمدند؛ ولی هنگامی که قیام، به امر خلافت کردم، جمعی پیمان خود را شکستند و گروهی (به بهانههای واهی سر از اطاعتم پیچیدند و از دین خدا بیرون پریدند و دسته دیگری راه ظلم و طغیان را پیش گرفتند و از اطاعت حق سربر تافتند، گویی که آنها این سخن خدا را نشنیده بودند که میفرماید: «سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار میدهیم که نه خواهان برتری جویی و استکبار در روی زمینند و نه طلب فساد، و عاقبت (نیک) برای پرهیزگاران است»! آری به خدا سوگند! آن را شنیده بودند و خوب آن را حفظ داشتند ولی زرق و برق دنیا چشمشان را خیره کرده و زینتش آنها را فریفته بود.»
شرح و تفسیر
امام7 در این بخش از خطبه اشاره به دوران خلافت خویش ـ مخصوصاً هنگام بیعت ـ میکند که چگونه مردم با ازدحام عجیب و بی نظیری برای بیعت کردن به سوی آن حضرت روی میآوردند، بیعتی پر شور که در تاریخ اسلام نظیر و شبیه نداشت، ولی بعداً که در برابر حق و عدالت قرار گرفتند، گروه زیادی نتوانستند آن را تحمّل کنند و راه مخالفت را پیش گرفته و آتش جنگهای «جمل، صفین و نهروان» را روشن ساختند، شکاف در صفوف مسلمین ایجاد کردند و از به ثمر رسیدن تلاشها و کوششهای امام7 در پیشبرد و تکامل جامعه اسلامی مانع شدند.
نخست در ترسیم چگونگی هجوم مردم برای بیعت میفرماید: «چیزی مرا نگران نساخت جز این که دیدم، ناگهان مردم همچون یالهای پر پشت و انبوه کفتار به سوی من روی آوردند و از هر سو گروه گروه به طرف من آمدند».
تعبیر به «یال کفتار» اشاره به ازدحام فوق العاده مردم و پشت سر هم قرار گرفتن برای بیعت است، زیرا یال کفتار ضرب المثلی برای این گونه موارد است.
امّا اظهار نگرانی حضرت از هجوم ناگهانی مردم برای بیعت، ممکن است به خاطر این باشد که چنین بیعت پرشوری، مسئولیت تازهای بر دوش حضرت گذاشت، به ویژه آن که پیش بینی پیمان شکنی دنیاپرستان را مینمود. در خطبه 92، همین معنا به وضوح دیده میشود که امام7 به هنگام بیعت مردم بعد از قتل عثمان این نکته را یادآوری فرمود.
اضافه بر این نکته، از این نیز نگران بود که ممکن است تاریکدلان حسود رابطهای میان قتل عثمان و بیعت مردم با او عنوان کنند.
سپس امام7 در ادامه این سخن و ترسیم ازدحام عمومی مردم سه جمله دیگر اضافه میکند و میفرماید: «هجوم به قدری زیاد بود که (نزدیک بود دو یادگار پیامبر6) حسن و حسین پایمال شوند و ردایم از دو طرف پاره شد و اینها همه در حالی بود که مردم همانند گوسفندانی (گرگ زده که دور چوپان جمع میشوند) در اطراف من گرد آمدند».
تعبیر به «اَلْحَسنان» به عقیده بسیاری از «مفسّران نهج البلاغه» اشاره به امام حسن و امام حسین8 است. درست است که آن دو بزرگوار در آن موقع بیش از سی سال داشتند و جوانانی قوی و زورمند بودند ولی هجوم شدید مردم، آنها را در مورد حفاظت از پدر، در تنگنا قرارداد.
ولی متأسفانه این شور و اشتیاق ادامه نیافت و هنگامی که مردم در بوته آزمایش و امتحان قرار گرفتند، گروهی نتوانستند به خوبی از عهده این امتحان برآیند، لذا امام7 در ادامه این سخن میفرماید: ولی هنگامی که قیام به امر خلافت کردم جمعی پیمان خود را شکستند و گروهی (به بهانههای واهی سر از اطاعتم پیچیدند و) از دین خدا بیرون پریدند و دسته دیگری راه ظلم و طغیان را پیش گرفتند و از اطاعت حقّ برتافتند».
این سه گروه ـ همان گونه که غالب شارحان نهج البلاغه یا همه آنان گفتهاند ـ به ترتیب: اشاره به آتش افروزان «جنگ جمل، نهروان و صفّین» است.
آتش افروزان جنگ جمل (طلحه و زبیر که از وجود عایشه برای تحریک مردم بهره گرفتند) به عنوان «ناکثین» یعنی پیام شکنان، ذکر شدهاند، چرا که اینها با علی7 بیعت کردند امّا چون انتظارشان یعنی سهیم شدن در امر خلافت و امارت حاصل نشد به شهر بصره آمدند و آتش اختلاف را بر افروختند.
«مارقین»، اشاره به آتش افروزان جنگ «نهروان» است، آنها همان گروه «خوارج» بودند که بعد از داستان «حکمین» در «صفّین» بر ضدّ امام7 برخاستند و پرچم مخالفت را برافراشتند.
این واژه از ماده «مُرُوق» به معنای پرش تیر از کمان است. گویی آنها قبلا در دایره حق بودند ولی به خاطر تعصّبهای خشک و نادانی و خودخواهی، از مفاهیم اسلام و تعلیمات آن به دور افتادند.
«قاسطین» اشاره به «اهل شام و لشکر معاویه» است؛ زیرا «قسط» هم به معنای عدالت و هم به معنای ظلم و طغیان و فسق آمده است.
قابل توجّه این که: این تعبیرات دربارۀ این سه گروه ـ طبق مدارک معروف اسلامی ـ از قبل، در حدیث پیامبر اکرم6 با صراحت پیش بینی شده، «حاکم نیشابوری» در «مستدرک الصّحیحین» از «ابو ایوب انصاری» نقل میکند که گفت: «پیامبر اکرم6 به علی دستور داد که با سه گروه «ناکثین» و «قاسطین» و «مارقین» پیکار کند». [1]
امّا «ناکثین»: با آنها پیکار کردیم، آنها ـ اهل جمل ـ «طلحه» و «زبیر» بودند و امّا «قاسطین»: همین است که ما از سوی آنها باز میگردیم یعنی «معاویه» و «عمروبن عاص» (این سخن را هنگام بازگشت از صفّین گفت) و امّا «مارقین»: آنها «اهل نهروان» هستند، به خدا سوگند نمیدانم آنان در کجایند ولی به هر حال با آنها باید پیکار کنیم. [2]
این پاسخی است دندان شکن به ناآگاهانی که گاه به جنگهای دوران خلافت علی7 خرده میگیرند، آری آنها که با شور و شوق در هنگام بیعت با علی7 مانند پروانگان دور شمع، جمع شده بودند، همگی تحمّل عدالت او را نداشتند؛ آن هم عدالتی که بعد از یک دوران طولانی بی عدالتی و غارت بیت المال و خو گرفتن گروهی با آن، انجام میشد که طبعاً قبول آن برای بسیاری مشکل بود؛ به همین دلیل، تنها گروهی وفادار و مؤمن خالص بر سر پیمان خود باقی ماندند، ولی گروههای دیگر به خاطر دنیاپرستی پیمان خود را با خدا و خلیفه بر حقّش شکستند.
این همان چیزی است که امام7 در ادامه خطبه به آن اشاره کرده و دلیل این مخالفتها را در چند جمله کوتاه به روشنی بیان میکند؛ میگوید: «گویی آنها این سخن خدا را نشنیده بودند که میفرماید: سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار میدهیم که نه خواهان برتری جویی و استکبار در روی زمین باشند و نه طالب فساد؛ و عاقبت نیک از آن پرهیزکاران است».[3]
سپس میافزاید: «آری به خدا سوگند! آن را شنیده بودند و خوب آن را
حفظ داشتند، ولی زرق و برق دنیا چشمشان را خیره کرده، زینتش آنها را
فریفته بود».
نخست آنها را به ناآگاهانی تشبیه میکند که مخالفتشان به خاطر جهلشان است ولی بعد از این مرحله، فراتر میرود و با صراحت میگوید: آنها نسبت به این حقایق، ناآگاه و بی خبر نبودند، بلکه دنیاطلبی و هواپرستی شدید ـ که مخصوصاً بعد از فتوحات بزرگ اسلامی و سرازیر شدن سیل غنائم گرانبها و عادت به زندگی مرفّه، به ویژه در عصر عثمان پدید آمده بود ـ سبب شد که دنیا را بر دین ترجیح دهند و حقیقت را به افسانه بفروشند و سرای آخرت را به ثمن بخس متاع دنیا از دست دهند.
این سخن کوتاه در حقیقت، عصاره تمام تحلیلهایی است که میتوان درباره بروز جنگهای سه گانه عصر علی7 بیان کرد و هر چه غیر از این گفته شود شاخ و برگه است.
نکتهها:
[1] . مستدرک الصّحیحین، ج 3، ص 139 (چاپ دارالمعرفهٔ).
[2] . تاریخ بغداد، ج 13، ص 187 (طبع دارالفکر).
[3] . سوره قصص، آیه 83.