سوال دیگر این است که آیا در نظام اسلامی وظایف پلیس با آن وظایفی که نظام کفر برای پلیس معین میکند یکی است یا فرق میکند؟ بعضی میگویند: «پلیس به جز در جرائم سازمان یافته و اموری که به نا امنی منجر میشود نباید در کار دیگری دخالت کند».
در مسائل فردی فقط باید کار فرهنگی کرد و این کار ربطی به نیروی انتظامی ندارد! این اعتقاد همان دیدگاه فرهنگ غربی است که میگوید: «وظیفه نیروی انتظامی فقط حفظ امنیت است و پلیس نباید در امری که به امنیت مربوط نمیشود دخالت کند!» یعنی باید هر چه بیشتر آزادی مردم حفظ شود.
البته مسأله امر به معروف این طور نیست که غیر مسلمانها یا غربیها اصلا آن را قبول نداشته باشند. آنها هم برای خودشان امر به معروفی دارند. آنها به بعضی امور خیلی مقیدند، مثل تمیز بودن خیابان، رعایت قواعد رانندگی و ... اما فرق پلیس اسلامی با پلیس غربی این است که در نظر پلیس مسلمان مصالح و مفاسد جامعه اسلامی فقط امنیت و مادیات نیست. برای ما مصالح معنوی از مصالح مادی مهمتر است.
وقتی حضرت زهرا3 میفرمایند: «و الامر بالمعروف مصلحة للعامة، معنایش همان مصلحتی نیست که غربیها میگویند. آنها مصلحت را فقط در مادیات میبینند. در حالی که مهمترین مصلحت حفظ ارزشهای اسلامی و اجرای احکام اسلامی است. امر به معروف و نهی از منکر برای مبارزه با گناه و انحرافات فکری و عقیدتی خیلی واجبتر از امر به معروف در امور مادی است.
انحرافات، سعادت ابدی انسان را به خطر میاندازند. آیا اگر کسی میخواهد کاری انجام دهد که با انجام آن، تا ابد در جهنم میسوزد نباید دلمان برایش بسوزد؟! پس مهمترین مصلحتی که در تشریع امر به معروف و نهی از منکر لحاظ شده است، حفظ مصالح معنوی و دینی جامعه است. لذا پلیس باید با هر فسقی مبارزه کند.
در جامعه اسلامی نباید افراد فاسق، تجاهر و تظاهر به فسق و گناه کنند؛ البته اگر کسی مخفیانه گناهی میکند نباید در کار او تجسس کرد و کسی هم حق دخالت ندارد؛ اما ارتکاب فسق علنی و فاسد کردن افراد جامعه بالاترین مفسده است و باید با آن مبارزه کرد. در این امور تا آن جایی که به صورت عادی قابل حل است همه مردم در قبال آن وظیفه دارند و آن جا که احتمال برخورد و ضرب و جرح هست، باید کسانی خاص بر آن امور گماشته شوند که در جوامع امروز اسم این افراد پلیس است.