امام7 در آغاز این خطبه به نعمتهای فراوان و چشمگیری که در سایه اسلام نصیب مسلمانان ـ مخصوصاً مسلمانان آغاز اسلام ـ شد اشاره کرده و در سه جمله کوتاه که با تشبیهات زیبایی همراه است این مطلب را چنین توضیح میدهد: «به وسیله ما در تاریکیهای (جهل و گمراهی و جاهلیت) هدایت یافتید و به کمک ما به اوج ترقّی رسیدید و در پرتو شعاع ما (خاندان پیامبر6) صبح (سعادت) شما درخشیدن گرفت و تاریکیها پایان یافت»[1]
در جمله اوّل، امام به شرایط زمان جاهلیت که تاریکی جهل و فساد و جنایت همه جا را فرا گرفته بود اشاره میفرماید؛ که در پرتو وجود پیامبر6، مردم صراط مستقیم را پیدا کردند و با سرعت به سوی مقصد حرکت نمودند.
در جمله دوّم، ترقّی و تکامل را به شتری تشبیه میکند که دارای کوهان است (با توجّه به این که «تسنّمتم» از ماده سنام به معنای کوهان شتر میباشد) و میفرماید: شما بر بالای آن کوهان قرار گرفتید که اشاره به اوج ترقّی و تکاملی است که نصیب مسلمین در پرتو اسلام شد و همه مورّخان شرق و غرب در کتابهای خود به هنگام شرح تمدّن اسلام به آن اعتراف و اذعان دارند.
در جمله سوّم، وضع جامعه جاهلی را به شبهای تاریک ماه و محاق (با توجّه به این که سرار به معنای شبهایی است که ماه مطلقاً در آن نمیدرخشد) تشبیه کرده و میفرماید: «به وسیله پیامبر و خاندان او پردههای تاریکی شکافته شد و داخل در فجر و صبح سعادت شدید».
در واقع این تعبیرات از سرچشمه قرآن گرفته شده که اسلام و ایمان و وحی الهی را تشبیه به نور کرده، گاه میفرماید: خداوند ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردند و آنها را از تاریکیها به سوی نور بیرون میبرد»[2]
و در جایی دیگر میفرماید: به یقین از سوی خداوند نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد و خداوند به برکت آن، کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند به راههای سلامت هدایت میکند و به اذن خود از تاریکیها به سوی روشنایی میبرد»[3]
سپس امام7 به عنوان نکوهش از کسانی که گوش شنوا ندارند و تعریف و تقدیر از افراد واقع بین و آگاه، میافزاید: «کر باد! گوشی که ندای بلند پند و اندرز را درک نکند»
واژه «وقر» هم در مورد کری به کار میرود و هم سنگینی گوش؛ و منظور از «واعیة» فریادهای بلند است و اشاره به آیات صریح و کوبنده قرآن در مسائل مهمّ اعتقادی و عملی و اخلاقی و همچنین سنّت آشکار پیامبر اسلام6 است.
سپس میفرماید: «کسی که صیحه و فریاد، او را (کر) کرده است چگونه میتواند آهنگ ملایم (مرا) بشنود».[4]
اشاره به این که اینها که فرمان خدا و پیامبر اکرم6 را زیر پا گذاردهاند چگونه ممکن است سخنان مرا بشنوند؟!
از آن جا که در برابر این گروه، گروه دیگری وجود دارد که طرفدار حقّند، میفرماید: «مطمئن باد! قلبی که از خوف خدا جدایی نپذیرد (و حقیقت را درک کند و در برابر آن خاضع باشد)»[5]
[1] . «اِهْتَدَیتُمْ» از «اهتداء» به گفته بعضی از شارحان نهج البلاغه و ارباب لغت در جایی به کار میرود که انسان با میل و اراده خود هدایت را بپذیرد و در عبارت بالا نیز منظور همین است. «ظَلْماء» (بر وزن صحراء) به گفته بعضی از محققان به معنای تاریکی آغاز شب است یا به تعبیر دیگر تاریکی بعد از نور، برخلاف ظلمت که مفهوم عامی دارد و به کار گرفتن این واژه در کلام امام7 شاید اشاره به این نکته باشد که دوران جاهلیت عرب در واقع، در تاریکی بعد از نور، یعنی دعوت انبیای اولواالعزم پیشین بود. «تَسَنَّمْتُمْ» از ماده «سَنَم» (بر وزن قلم) به معنای بالا رفتن است و سنام (بر وزن مرام) به معنای کوهان شتر آمده است. «ذُرْوَة» از ماده «ذرو» (بر وزن سرو) به دو معنا آمده: یکی اشراف چیزی بر چیزی و به همین جهت به قلّه کوه یا کوهان، ذروه گفته میشود و دیگر ریختن و پراکنده شدن چیزی. «اَفْجَرْتُمْ» از ماده «فجر» در اصل به معنای شکافتن وسیع چیزی است و از آن جا که سپیده صبح، گویی تاریکی شب را میشکافد به آن فجر گفتهاند و «اَفْجَرْتُمْ» به معنای داخل فجر و سپیدی صبح شدن است. «سِرار» از ماده «سِرّ» به معنای پنهان و نقطه مقابل آشکار است و واژه «سرار» معمولا به شبهای آخر ماه که هوا کاملا تاریک است گفته میشود.
[2] . ﴿اَللّـهُ وَلی الَّذینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ﴾؛ سوره بقره، آیه 257.
[3] . ﴿قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللهِ نُور وَ کِتاب مُبین یهْدی بِهِ اللهُ مَنْ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ بِاِذْنِهِ﴾؛ سوره مائده، آیات 15 و 16.
[4] . «نبأة» در اصل از ماده «نَبَأ» به معنای آمدن از مکانی به مکان دیگر است و از آن جا که خبر از مکانی به مکان دیگر میرود به آن نبأ میگویند و «نبأة» به معنای صدای آهسته است چون از مکانی به مکان دیگر میرود. (مقاییس اللّغة). بعضی از شارحان نهج البلاغه تصریح کردهاند که منظور از «اَصَمَّتْهُ الصَّیحَةُ» در این جا این نیست که فریاد وحی آنان را کر کرده است؛ بلکه به این معناست که آنها از شنیدن فریاد وحی کر هستند، مانند: ﴿اَفَاَنْتَ تُسْمِعَ الصُّمَّ وَلَوْ کانُوا لا یعْقلُون﴾. (سوره یونس، آیه 42).
[5] . «جنان» به معنای قلب است چرا که در سینه انسان پنهان است و این واژه از «جَنّ» (بر وزن فنّ) به معنای پنهان شدن گرفته شده است و به همین جهت به باغهای پر درخت که زمین آن پوشیده از درختان است «جنّت» و به بچّهای که در شکم مادر است «جنین» و به طایفه پریان که از نظرها پوشیدهاند «جنّ» گفته میشود و دیوانه را نیز به این جهت «مجنون» میگویند که عقلش پوشیده شده، یا «جنّ» به درون او راه یافته است. «خفقان» در اصل به معنای «اضطراب» است و از آن جا که خوف و ترس سبب اضطراب میشود در این معنا به کار میرود و منظور در کلام بالا «خوف خدا» است.