borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد پنجم»
منطق یا تعبّد

مطلب دیگر، که خیلی مهم است این است که ما در اجرای امر به معروف و نهی از منکر منطق را دخالت نمی‏دهیم، در صورتی که هر کاری منطقی مخصوص به خود دارد که کلید آن کار است.

عرض کردم چیزی را که ما خوب شناخته‏ایم و بیش از اندازه برایش اثر قائل شدیم زبان بود نه عمل، در عمل هم توجه به عمل فردی بود نه اجتماعی.

اکنون می‏گویم چیزی که بیش از هر چیز دیگر مورد غفلت است دخالت منطق است در این کار. مقصود این است که در کار معروف و منکر باید تدابیر عملی اندیشید و باید دید چه طرز عملی مردم را نسبت به فلان کار نیک تشویق می‌کند و مردم را از فلان عمل زشت باز می‏دارد.

فقها عموماً به استناد اخبار و احادیث گفته‏اند که یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر، احتمال تأثیر است.

احتمال اثر یعنی؛ احتمال نتیجه دادن. هر حکمی مصلحتی دارد، نماز مصلحتی دارد، روزه مصلحتی دارد، وضو مصلحتی، امر به معروف و نهی از منکر هم مصلحتی دارد. مصلحت این کار این است؛ که طرف به سخن یا عمل ما ترتیب اثر بدهد. پس معنای احتمال تأثیر این است که احتمال بدهی مصلحت تشریع این حکم بر سخن یا عمل تو مترتب بشود.

حال از شما سؤال می‏کنم؛ که چرا در مورد نماز نگفته‏اند؛ اگر احتمال می‏دهی این نماز در تو اثر داشته باشد، و آن مصلحتی که در نماز هست مترتب می‏شود بخوان، و اگر احتمال نمی‏دهی نخوان؟ و همچنین درباره وضو و روزه و حج و غیره.

برای اینکه آنها تعبدی محض می‌باشند، ما نمی‏توانیم عقل خودمان را در کیفیت آنها و در اینکه باید بکنیم یا نباید بکنیم و چه جور بکنیم دخالت بدهیم. ولی امر به معروف و نهی از منکر از کارهایی است که ساختمان و کیفیت ترتیب آن و اینکه در کجا مفید است و به چه شکل مفید و مؤثر است و بهتر ثمر و بار و نتیجه می‏دهد، همه را شارع در اختیار عقل ما و فکر و منطق ما گذاشته است.

اگر این مطلب را خوب بفهمیم، طرز فکر ما در فهم اخبار و احادیث امر به معروف و نهی از منکر عوض می‏شود و بسیاری از تعارض‌هایی که خیال می‌کنیم بین ادلّه این اصل در بعضی خصوصیات وجود دارد مرتفع می‏شود.

راستی تاکنون در اطراف این مسئله فکر کرده‏اید که چرا ما در تاریخ اسلام از هر طبقه‏ای شخصیت‌های مبرّز داشته‏ایم؛ ادبای بزرگ، حکمای بزرگ، فقهای بزرگ، شعرای بزرگ، وعاظ و خطبای بزرگ و کتّاب و نویسندگان بزرگ، منجمین و ریاضیون بزرگ داشته‏ایم، سیاستمداران بزرگ داشته‏ایم، صنعتگران و هنرمندان بزرگ داشته‏ایم ولی مصلحین نداشته‏ایم و از این جهت ما خیلی فقیریم. البته کم و بیش «مصلح» در میان ما ظهور کرده اما نه آن اندازه که انتظار می‏رود، با اینکه ما اصلی در اسلام داریم به نام اصل امر به معروف و نهی از منکر. این اصل می‏بایست مصلحین زیادی به وجود آورده باشد. البته نباید انتظار داشت که به همان اندازه که مثلاً ادیب یا حکیم یا فقیه یا منجم و ریاضیدان داشته‌ایم، می‏بایست مصلح اجتماعی و دینی داشته باشیم.

«مصلح»، یک نبوغ و شخصیت و عمق نظر و دوراندیشی و گذشت دیگری لازم دارد و قهراً عزیزالوجودتر و قلیل الوجودتر است، ولی فکر می‏کنم به همان نسبت هم که بسنجیم باز نداشته‏ایم، چرا؟ این سؤالی است که فعلاً برای من مقدور نیست که بتوانم جوابی به آن بدهم.

اینقدر مصلح نداشته‏ایم و سخن از اصلاح کمتر شنیده‏ایم که فکر نمی‏کنیم این هم یک شأن بزرگی است و شایسته مردان بزرگ است. اگر به ما بگویند امیرالمؤمنین یا سید الشهداء سلام اللَّه علیهما مردی بود حکیم، همه معنای این کلمه را می‏فهمیم و این را مدحی برای آن حضرت می‏شماریم، و همچنین است اگر بگویند مردی بود فقیه و عارف به احکام الهی، یا بگویند مردی بود خطیب و فصیح و بلیغ. ولی اگر بگویند مصلح بود، چیزی از این کلمه نمی‏فهمیم و چندان به نظر ما مهم نمی‏آید، در صورتی که از همه شئون بالاتر همین است و خودشان هم همین اسم و همین شأن را برای خود پسندیده‏اند.

علی7 می‌‌فرماید:

خدایا تو می‌دانی من، نه در پی ریاست و زعامت و حکومتم، و نه طالب مال و ثروت دنیا؛ من فقط مردی مصلح می‏باشم، می‏خواهم نشانه‏های ازبین رفته دین را برگردانم و در بلاد تو اصلاحی به عمل آورم تا ستمدیدگان در امان قرار گیرند و حدود تو جاری شود.[1]

سیدالشهداء3 در وصیتی که هنگام حرکت نوشت و به برادرش محمد بن حنفیه داد، می‏نویسد:

من برای هوا و هوس قیام نکردم، من مردی اخلالگر و ستمگر نیستم.

فلسفه قیام و نهضت من اصلاح طلبی است. من مردی مصلح می‏باشم.[2]


[1] . نهج البلاغه، خطبه 129.

[2] . مقتل خوارزمی، ج 1، ص188. 

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: