1- روایتی از امام باقر7 در کافی آمده است که میفرماید: «در آخر الزمان گروهی مورد اطاعت دیگرانند که در میان آنها عدهای نوخاستگان نادان ریا میورزند و به زهد و عبادت خودنمایی میکنند. امر به معروف و نهی از منکر را واجب نمیدانند مگر وقتی که ایمن از ضرر باشند و برای یافتن راههای جواز و بهانه در پی لغزشها و عمل نادرست دانشمندان هستند.
تا وقتی که به نماز و روزه رو میآورند که به جان و مالشان صدمهای نزند و اگر نماز به فعالیتهای مالی و بدنی آنها ضرر داشته باشد به یقین آن را ترک میگویند، همانطور که بالاترین و ارزندهترین واجبات را ترک کردهاند، زیرا امر به معروف و نهی از منکر واجب بزرگی است که بدان وسیله تمام واجبات انجام میگیرد، آن وقت است که خشم خدای تعالی بر ایشان کامل میشود و عذابش همه را فرا میگیرد و در نتیجه نیکان، در سرای تبهکاران، و خردسالان، در خانه بزرگسالان از بین میروند.
به راستی که امر به معروف و نهی از منکر راه پیامبران و روش صالحان است واجبی است بزرگ که بدان وسیله تمام واجبات به پا داشته میشود و راههای دین از بدعتها و انحرافها ایمن میگردد و کسبها حلال میشود و حقوق مردم بازگردانده میشود و زمین آباد میگردد و از ستمگران انتقام گرفته میشود و امور دین و دنیا راست میگردد.
بنابراین با دلهایتان نهی از منکر کنید و با زبانتان بگویید و به پیشانی (بدکاران) بزنید و در راه خدا از ملامت ملامتگران نترسید. اگر پند گرفتند و به راه حق بازگشتند، ایرادی بر ایشان نیست، «بلکه ایراد و مجازات بر کسانی است که به مردم ستم میکنند و در زمین به ناحق ظلم روا میدارند، برای آنها عذاب دردناکی است.»[1] و اگر پند نگرفتند و به راه حق بازنگشتند به تن خود با ایشان مبارزه کنید و با قلبتان از آنها خشمگین باشید.
(اما) در پی قدرت و جستجوی ثروت و برای پیروزی بر ایشان، بر آنان ستم روا مدارید تا تسلیم فرمان خدا شوند و در خط طاعت در آیند. خدای تعالی به حضرت شعیب پیامبر6 وحی کرد که صد هزار از قوم تو را هلاک میکنم؛ چهل هزار از بدکاران و شصت هزار از نیکان ایشان را، شعیب7 عرض کرد: پروردگارا! این گروه بدکاران به جای خود، اما نیکان را چرا؟ خدای تعالی خطاب فرمود: چون ایشان گنهکاران را به حال خود گذاشتند و آنان را از کار زشتشان باز نداشتند و به سبب خشم من خشمگین نشدند.»[2]
2- از امام صادق7 است که فرمود: «قداست ندارد آن امتی که در میان آنها حق ضعیف از قوی بدون نگرانی و رنج باز ستانده نشود.»[3]
3- از ابوالحسن7 نقل شده است که فرمود: «یا باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و یا آن که بدهای شما بر شما گمارده میشوند، پس نیکان شما دعا میکنند و دعایشان مستجاب نمیگردد.»[4]
4- از امام باقر و امام صادق: نقل شده است: «وای بر گروهی که اطاعت خدا را، در امر به معروف و نهی از منکر نمیکنند.»[5]
5- از امام باقر7 است که فرمود: «بد مردمانی هستند آن مردمی که امر به معروف و نهی از منکر را عیب میدانند.»[6]
6- از امیرالمؤمنین7 نقل شده است که حمد و ثنای خدا را به جا آورد و گفت: «باری کسانی که پیش از شما بودند، به سبب گناهانی که مرتکب میشدند و عالمان دینی و دانشمندان مسیحی آنان را نهی از منکر نکردند، هلاک شدند و چون در گناهان خود پایدار ماندند و علمای دینی و دانشمندان آنان را از آن رفتار منع نکردند، عذابها بر ایشان فرو ریخت.
بنابراین شما امر به معروف و نهی از منکر کنید و بدانید که امر به معروف و نهی از منکر هرگز اجل را نزدیک و روزی را قطع نمیکند، زیرا آنچه خداوند مقرر فرموده همچون قطرهای باران از آسمان به زمین فرود میآید و به هر کسی به مقدار زیاد یا کم که خدا مقدر کرده است، میرسد، پس اگر به کسی از شما مصیبتی در خانواده یا مال و یا جانتان رسید یا آن که از برادر مسلمانی درباره خانواده یا مال و یا جانتان خشونتی[7] دیدید، نباید نسبت به او برآشفته شوید، زیرا که فرد مسلمان تا وقتی که مرتکب عمل پستی نشده از خیانت دور است؛ عملی که هر گاه بین مردم فاش شود شرم میکند و فرومایگان اصرار به نشر آنها دارند، مانند قمارباز برندهای که در نخستین موفقیت از تیر بازیش انتظار جلب منفعت و دفع ضرر دارد.
همچنین شخص مسلمانی که از خیانت دور است، از خدای تعالی یکی از دو نیکی را انتظار دارد؛ یا دعوت حق را لبیک میگوید، که آنچه نزد خداست برای او بهتر است و یا روزی خدا را میخواهد برای این که دارای خانواده و ثروت شود و دیانت و شخصیت داشته باشد، زیرا مال و اولاد زراعت دنیا و عمل صالح زراعت آخرت است و گاهی خداوند هر دوی آنها را برای مردمانی فراهم میآورد.»[8]
7- از حضرت صادق7 نقل شده است؛ که «مردی از قبیله خثعم نزد رسول خدا6 آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه، بالاترین چیز در اسلام چیست؟ فرمود: ایمان به خدا عرض کرد: پس از ایمان چیست؟ فرمود: صله رحم، گفت: بعد از آن چیست؟ فرمود: امر به معروف و نهی از منکر، آن مرد پرسید: حال کدام عمل نزد خدا مبغوضتر است؟ فرمود: شرک به خدا، عرض کرد: بعد از آن چیست؟ فرمود: قطع رحم، عرض کرد: بعد از قطع رحم، چیست؟ فرمود: امر به معروف و نهی از منکر.»[9]
8- از آن حضرت است که میگوید: «امیرالمؤمنین7 فرموده است: رسول خدا6 به ما امر فرمود؛ تا با گنهکاران با چهره درهم کشیده برخورد کنیم.»[10]
9- از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «امر به معروف و نهی از منکر دو مخلوق از آفریدههای خدایند؛ هر کس آنها را یاری کند، خداوند او را عزیز گرداند و هر که آنها را خوار کند، خداوند او را خوار سازد.»[11]
10- از آن حضرت نقل شده است: «که هر گاه بر جمعی میگذشت که با هم در ستیز بودند، از آنها نمیگذشت مگر آن که سه مرتبه با صدای بلند میفرمود: از خدا بترسید.»[12]
11- از ابوالحسن الرضا7 است که فرمود: «رسول خدا6 میفرمود: هر گاه امتم امر به معروف و نهی از منکر را به یکدیگر واگذارند باید به خداوند اعلام جنگ کنند.»[13]
12- از پیامبر6 نقل شده است: «همانا خداوند مؤمن ضعیف بی دین را دشمن میدارد، عرض شد: مؤمنی که بی دین باشد، چگونه مؤمن است؟ فرمود: آن که نهی از منکر نمیکند.»[14]
13- در کتاب تهذیب از امام صادق7 نقل شده است، به گروهی از یارانش فرمود: «بر من لازم است که بی گناهان شما را به جرم مبتلایانتان مؤاخذه کنم، چگونه بر من لازم نباشد در حالی که شما از زشتکاری کسی مطلع میشوید و بر او اعتراض نمیکنید، از او فاصله، نمیگیرید و او را نمیآزارید تا آن عمل را
ترک کند.»[15]
14- امیرالمؤمنین7 در پایان گفتاری فرمود: «هر کس نهی از منکر را با قلب، دست و زبانش ترک کند، مردهای در بین زندههاست.»[16]
باب دوم ـ ارکان و شرایط امر به معروف و نهی از منکر
امر به واجب، واجب است و امر به مستحب، مستحب است و نهی از حرام، واجب ولی این وجوب و استحباب مخصوص گروه خاصی است و با چهار شرط بر فرد ثابت میگردد:
1 ـ علم به واجب یا مستحب و یا حرام بودن امور، یعنی شناخت معروف یا منکر، به دور از شبهه. بنابراین در امور متشابه امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست.
2 ـ احتمال تأثیر. بنابراین اگر بداند یا احتمال بدهد که اقدامش تأثیر ندارد، واجب و مستحب نیست، چون بی فایده است.
3 ـ شخص مخاطب امر به معروف و نهی از منکر، بر ادامه عمل خود اصرار داشته باشد. اما اگر نشانهای باشد که آن کار را ترک کرده است، تکلیف ساقط میشود، چون دیگر امر به معروف و نهی از منکر بیهوده نیست.
4 ـ مفسدهای در پی نداشته باشد، اما اگر احتمال ضرر برای خود یا فردی از مسلمانان را بدهد، تکلیف ساقط میشود؛ زیرا ضرر و اضرار در دین روا نیست.
از مولایمان امام صادق7 درباره امر به معروف و نهی از منکر سؤال شد، آیا بر تمام امت واجب است یا نه؟ فرمود: نه. پرسیدند: چرا واجب نیست؟ فرمود: این کار بر عهده شخص نیرومندی است که فرمانش را ببرند و معروف را از منکر باز شناسد، نه بر کسانی که ناتوانند و خود هدایت نیافتهاند و از روی ناآگاهی دیگران را، از حق به سوی باطل میخوانند.
و دلیل بر این مطلب سخن خدای تعالی است:
﴿وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ
الْمُنْكَرِ...﴾[17]
این موضوع خاص است نه عام، چنان که خدای تعالی فرموده است: ﴿وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ﴾[18] و نفرمود؛ امت موسی یا تمام قوم موسی در حالی که ایشان در آن روز امتهای مختلفی بودند. امت شامل یک فرد و بیشتر است. و همچنین خدای تعالی فرموده است: ﴿إِنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّـهِ﴾.[19] میفرماید: «ابراهیم مطیع فرمان خدا بود. اما بر شخص ناآگاهی که در ناتوانی به سر میبرد و نیرو و پشتیبان و فرمانبری ندارد، حرجی نیست.»[20]
کلام امام7 اشاره است به این که وجوب امر به معروف و نهی از منکر شرایطی دارد و بر کسی که آنها را نداشته باشد واجب نیست، در این حدیث، سه شرط از شرایط را بیان کرده، ولی اصرار بر منکر را شاید برای وضوح آن
نگفته است.
در حدیث دیگری از آن حضرت نقل شده است: «فقط و فقط مؤمن از امر به معروف و نهی از منکر پند میگیرد و جاهل از آن میآموزد، ولی صاحب تازیانه و شمشیر، هرگز.»[21]
از آن حضرت نقل شده است: «هر که متعرض پادشاه ظالمی شود و گرفتاری پیدا کند، پاداشی برای آن نخواهد بود و از نعمت صبر برخوردار
نخواهد بود.»[22]
از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «سزاوار نیست برای مؤمن که خودش را خوار سازد. پرسیدند: چگونه خود را خوار میکند؟ فرمود: دست به کاری میزند که از توان او بیرون است.»[23]
از آن حضرت است که فرمود: «خدای عز و جل تمام امور مؤمن را به او واگذار کرده است ولی به او اجازه نداده تا شخصیت والای خود را ذلیل کند. آیا نمیبیند که خدای تعالی در این باره میفرماید: ﴿وَ لِلَّـهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ﴾[24] و سزاوار است که مؤمن عزیز باشد نه ذلیل.»[25]
[1] . شورا ، آیه 42.
[2] . کافی، ج 5، ص 56.
[3] . کافی، ج 5، ص 56.
[4] . کافی، ج 5، ص 56.
[5] . کافی، ج 5، ص 56.
[6] . کافی، ج 5، ص 57، به شماره 5.
[7] . در متن کلمه جفوهٔ به معنای خشونت و تندی آمده است اما در مأخذ اصلی (ج 5 کافی) غفیرهٔ آمده است که صحیح تر است و معنای جمله چنین میشود: در برادر مسلمانی مال و اولاد فراوانی دیدید، باعث حسد شما نسبت به او نشود.
[8] . کافی، ج 5، ص 57، شماره 6.
[9] . کافی، ج 5، ص 58، شماره 9.
[10] . کافی، ج 5، ص 58.
[11] . کافی، ج 5، ص 59.
[12] . کافی، ج 5، ص 59.
[13] . کافی، ج 5، ص 59.
[14] . کافی، ج 5، ص 59.
[15] . التهذیب، ج 2، ص 56.
[16] . التهذیب، ج 2، ص 56.
[17] . آل عمران ، آیه 104: باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر انجام دهند و آنها رستگارانند.
[18] . اعراف ، آیه 159: و از قوم موسی گروهی به سوی حق هدایت میکنند و حاکم به حق و عدالتند.
[19] . نحل ، آیه 121: همانا ابراهیم (به تنهایی) یک امت بود، مطیع فرمان خدا.
[20] . کافی، ج 5، ص 60 ـ 59.
[21] . من لا یحضره الفقیه، باب انکار المنکر بالقلب، ص 60.
[22] . من لا یحضره الفقیه، باب انکار المنکر بالقلب، ص 60.
[23] . من لا یحضره الفقیه، باب انکار المنکر بالقلب، ص 64.
[24] . منافقون ، آیه 8: در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او مؤمنان است.
[25] . کافی، ج 5، ص 64.