سعی و کوشش در امر به معروف و نهی از منکر، از اعظم شعائر دین، و اقوای علامت شریعت و آئین است. و آن مقصد کلی است از بعثت انبیا و اوصیا، و نایب گردانیدن متدینین از علمائی که مدار گردش آسیای جمیع ادیان است. و اختلال آن موجب بازماندن آن از دور آن است. و از این جهت مدح و ترغیب به آن در آیات و اخبار بیپایان رسیده، و امر به آن شده.
خداوند عالم ـ جل شانه ـ میفرماید:
«باید از شما طایفهای باشند که مردم را به خیر بخوانند و امر به معروف کنند و نهی از منکر نمایند. و این طایفه رستگاراناند.»[1]
و نیز میفرماید: «شما بهترین امتی هستید که بیرون آمدهاید، زیرا که: امر میکنید به معروف و نهی میکنید از منکر.»[2]
و از حضرت پیغمبر6 مروی است که: به خدائی که جان من در قبضه قدرت اوست که البته شما را یکی از دو چیز خواهد بود: یا آنکه امر به معروف کنید و اهل معاصی را از منکرات باز دارید. یا آنکه حق ـ سبحانه و تعالی ـ عذابی از نزدخود بر شما گمارد و هر چند دعا کنید اجابت نکند.»[3]
و از آن حضرت مروی است که: «خدای ـ تعالی ـ هیچ پیغمبری را مبعوث نکرد مگر اینکه از برای او خواص اصحاب چند هستند، و آن پیغمبر در میان ایشان به قدری که خدا میخواهد مکث میکند. و به کتاب خدا و اوامر او عمل میکند، تا اینکه خدا روح آن پیغمبر را قبض کند. آن خواص میمانند و به کتاب خدا و امر او و طریقه پیغمبر او عمل مینمایند. و چون ایشان منقرض شدند بعد از ایشان هم طایفهای میرسند که بر سر منبرها مینشینند که قول ایشان معروف، و عمل ایشان منکر است!
پس هر وقت شما این زمان را دریابید واجب است بر هر مؤمنی که با ایشان جهاد و دفاع کند. و اگر قدرت نداشته باشد در دل با ایشان نزاع داشته باشد. و به غیر از این، اسلامی نیست.»[4]
و از حضرت امیر المؤمنین7 مروی است که: «امر به معروف و نهی از منکر، اجل کسی را نزدیک نمیکند، و روزی کسی را کم نمیکند، و بهتر از این، کلام حقی است که کسی در پیش حاکم جابری بگوید.»[5]
و از حضرت امام جعفر صادق7 مروی است که: «امر به معروف و نهی از منکر، طریقه پیغمبران، و شیوه نیکان است. فریضه عظیمهای است که سایر فرایض به واسطه آن به پای داشته میشود. و به آن، راهها امن میگردد. و مکاسب، حلالمیشود. و مظلمهها به صاحبانش رد میشود. و زمین، آباد میگردد. و از دشمنان دین، انتقام کشیده میشود. و امر شریعت، در راه مستقیم قرار میگیرد. پس به دلهای خود بر معصیت و اهل آن انکار کنید. و انکار ایشان را به زبان آورید. و روهای ایشان را بخراشید. و در راه خدا، از ملامت ملامت کنندگان خوف و اندیشه منمائید. پس اگر قول شما را قبول کردند و از معصیت باز ایستادند و به حق رجوع کردند دیگر راهی و تسلطی بر ایشان نیست. به درستی که تسلط بر کسانی است که به مردمان ظلم میکنند و در زمین به ناحق سرکشی مینمایند، و ایشاناند که عذابی دردناک از برای ایشان آمادهاست. و با این کسان، جهاد کنید، با بدنهای خود و دشمن دارید ایشان را به دلهای خود.»[6]
و در بعضی اخبار وارد است که: «موسی7 بر پروردگار عرض کرد کدام یک از بندگان تو در نزد تو محبوبتر است؟ خطاب رسید: آنکه در تحصیل رضای ما چنان کوشد که دیگران در تحصیل آرزوهای خود. و کسی که به پناه بندگان صالح ما در آید. و کسی که چون معصیت مرا ببیند چنان غضبناک گردد که پلنگ، به هنگام دفاع از خود، یعنی از اندک و بسیار خلق نیندیشد. و از کشتن باک ندارد.»[7]
[1] . آل عمران، (سوره 3)، آیه 104.
[2] . آل عمران، (سوره 3)، آیه 110.
[3] . محجهٔ البیضاء، ج 4، ص 99. و احیاء العلوم، ج 2، ص 270
[4] . محجهٔ البیضاء، ج 4، ص 101.
[5] . بحارالانوار، ج 100، ص 89، ح 70.
[6] . کافی، ج 5، ص 56، ح 1. و تهذیب الاحکام، ج 6، ص 181، ضمن ح (372) 21.
[7] . احیاء العلوم، ج 2، ص 273.