borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد پنجم»
فصل سوم: در این که در امامت، عصمت شرط است

شرط عصمت در امام، به وضوح آشکار است؛ زیرا که معلوم شد که رتبه امامت مثل رتبه نبوت است. پس جمیع ادله‌ای که بر عصمت نبی دلالت می‌کند عیناً بر عصمت امام هم دلالت می‌کند. چگونه ممکن است که امام معصوم نباشد و خطا کار باشد و حال این که او حافظ شریعت شرایع الهیه و ناصر نوامیس نبویه است. و هر گاه از او خطا سر زند و خود با شریعت مخالفت کند، چگونه حافظ شریعت خواهد بود؟!

همینطور، احتیاج مردم به امام به جهت آن است که چون جایز است از ایشان خطا در علم و عمل سرزند باید کسی باشد که ایشان را از خطا محافظت کند. پس هر گاه امام ایشان جایز الخطا باشد او هم محتاج به امام دیگر خواهد بود، و اگر او هم جایز الخطا باشد محتاج به امام ثالث خواهد بود و به جایی منتهی نخواهد شد. پس امام باید کسی باشد که معصوم باشد و جایز الخطا نباشد.

هم‌چنین، اگر امام معصوم نباشد و از او خطا سر زند بدحال تر از جمیع رعیت خود خواهد بود؛ زیرا که او اعلم و اعرف از جمیع رعیت است، و فساد خطیئات و معاصی نزد او ظاهرتر و هویداتر است، با وجود این، هر گاه مرتکب خطا شود بدتر از همه خلایق خواهد بود؛ زیرا که خطا از عالم قبیح تر است از جاهل، و از اعلم فاحش تر است از غیر اعلم.

و نیز، هر گاه امام جایز الخطا باشد و از او خطایی صادر شود باید او را انکار نمود و در این خطا قول او را رد نمود و حال این که امام در همه امور واجب الاطاعه است همچنان که خدای تعالی می‌‌فرماید:

﴿أَطيعُوا اللَّـهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾.[1]

اطاعت کنید خدا و رسول را صاحبان امر از شما را.

و مراد از صاحبان امر، خلفاء و ائمه‌اند.

پس رد قول او و طاعت مطلقه، با یکدیگر جمع نمی‌‌شوند.[2]

پس باید امام معصوم باشد و خطا از او سر نزند.

و ادله بر این مطلب بی حد و حصر است، و لیکن آن چه ما ذکر کردیم از برای افراد با بصیرت کافی است.


[1] . یعنی: اطاعت کنید خدا و رسول او را و صاحبان امر از شما را. سوره نساء (4)، آیه 59.

[2] . چون آن تناقض واضح است؛ زیرا رد و قبول قول امام7 در یک جا جمع نمی‌‌شود و لذا (اولی الامر) باید معصوم باشد. امام فخرالدین رازی در تفسیر کبیر اعتراف کرده که باید (اولی الامر) معصوم باشد ولی خواسته به نحوی عصمت (اولی الامری) را محقق نماید و لذا گفته که مراد از (اولی الامر) اهل اجماع هستند که بر خطا اجماع نمی‌‌کنند.

و جوابش آن است که منصرف از (اولی الامر) آن است که او زعامت و ریاست داشته باشد؛ و علاوه ظاهر آیه، عصمت هر یک از (اولی الامر) را افاده می‌کند، نه مجموع (اولی الامر) را که در اجماع است؛ زیرا ظاهر آیه شریفه وجوب اطاعت هر یک از (اولی الامر) است نه مجموع (اولی الامر)؛ و نیز علاوه بر این که عمل به مقتضای اجماع از باب اطاعت اولی الامر نیست؛ زیرا اجماع از قبیل خبر حاکی است و آن چه امام رازی ابرادهایی نموده جواب تمامی آن ها در کتاب‌های کلام مذکور است؛ رجوع شود به کتاب نفیس و علمی دلائل الصدق تالیف شیخنا الاجل مجتهد کبیر آقا شیخ محمد حسن مظفر نجفی (قدس سره)، به خصوص به جلد دوم، چاپ نجف، ص 10.

مخفی نماند که در تفسیر آیه (اولی الامر) هر کس از مفسران اهل سنت که بعد از امام رازی آمده و تفسیر نوشته از وی تبعیت کرده و لذا در تفسیرش گفته است:

مراد از (اولی الامر) عبارت از امرا و حکام و علما و روسای لشکر و سایر روسا و زعما و آنانی که مردم در حاجات و مصالح عامه به آن ها رجوع می‌کنند، مانند: تجار و اهل صنعت و زارعین و روسا عمال و احزاب و مدیران روزنامه ها و روسای تحریر آن ها، هرگاه اتفاق کنند بر امر و حکمی اطاعت شان واجب است به شرط این که امین باشند و مخالفت خدا و رسول6 ننمایند. ج 5، ص 72 ـ 73، چاپ مصر.

آقای مراغی بر تنافی و تناقض کلام خودش متوجه نشده؛ اگر در اجماع اهل حل و عقد عصمت است و به خطا اجماع نمی‌‌کنند، چه طور بر خلاف امر خدا و رسول6 می‌توانند اجماع نمایند؛ و اگر قبول دارد که اجماع، معصوم نخواهند بود؛ زیرا لازم می‌آید اطاعت (اولی الامر) که به عقیده وی اهل اجماع اند و رد قول آن ها بشود و این تناقض واضح است؛ علاوه بر آن، آیا هیچ عار و ننگ نیست که انسان بگوید (اولی الامر) عبارت از آن امر و روسا و آنانی که از آن هانام برده (که فاسق‌‌ترین مردم‌اند) می‌باشد و خدا به اطاعت اتفاق ایشان بر امری و حکمی امر فرموده است، در صورتی که اکثر بلکه تمامی آن ها مرتکب انواع فسق و فجور و ظالم به تمام معنا هستند و خدا فرموده:

﴿وَ لاَ تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ ﴾

(و به کسانی که ستم کرده‌اند متمایل نشوید، که آتش به شما می‌رسد. سوره هود (11). آیه 113)

لذا باید به حرف‌های مفرسین مانند مراغی خندید و بعد گریه کرد که اسلام را با این حرف­ها به تیره روزی نشانیدند و هر فاسق و ظلم و مخرب دین را (اولی الامر) خواندند و اطاعت او را واجب دانستند و فرزند پیغمبر خدا را کشتند و گفتند که که (اولی الامر) ما را به ریختن خون حسین بن علی8 امر کرده چنانچه شمر ملعون نماز می‌خوانده و بعد از نماز می‌گفته است:

خدایا، اطاعت از اولی الامر مرا وادار کرد که ریحانه رسول الله6 را به قتل برسانم.

رجوع شود به میزان الاعتدال، ذهبی، چاپ مصر، ج 2، ص 280، ط مصر. 

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: