حال سوال میشود که چرا دستگاه ارزشی جامعه ما این گونه شده است؟ چرا مردم از امر به معروف و نهی از منکر خوششان نمیآید؟ جواب این سوال این است که فرهنگ ما تحت تاثیر فرهنگ الحادی غرب واقع شده است و فرهنگ ما فرهنگ اسلامی خالص نیست. امروز در مغرب زمین همه ارزشها زیر سوال رفته است و مکاتبی در فلسفه اخلاق و ارزشها مطرح شده است که وقتی انسان میشنود تعجب میکند.
فیلسوفان معروفی معتقد شدهاند؛ که «اصلا این اموری که ما خوب میدانیم مثل انصاف، مهربانی و... اینها اخلاق ضعفا است؛ ولی در حقیقت ریشه ارزشها به قوت است. هر چه بتوانیم زور بگوییم آن بهتر است. چه کسی گفته آدم باید مهربان باشد و به دیگران خدمت کند؟!»
و بالاخره یکی از مکاتب معروف اخلاقی معتقد است که «همه ارزشها قراردادی است. در هر زمانی یک ملتی بر سر امری با هم توافق میکنند و میگویند: این خوب است. در زمانی دیگر شرایطی پیش میآید که همین امر میشود بد. یک ملاک ثابتی برای خوب و بد وجود ندارد؛ بلکه این امر، امری قراردادی است و به مرور زمان تغییر میکند. بنابراین ما نباید خیلی مقید باشیم و بگوییم: چیزی را که مردم بد میدانند، حتما همیشه باید ترک شود؛ چون شاید فردا همینها مد شود!»
آن ارزشی که امروز در دنیای غرب بیش از همه چیز مورد قبول است «آزادی» است. میگویند: «آزادی یعنی هر کس هر کاری دلش میخواهد انجام دهد. این بالاترین ارزش است. فقط یک استثناء دارد و آن این است که نباید مزاحم آزادی دیگران شد، همین!» بر این اساس فلسفههایی اخلاقی، سیاسی و اجتماعی بنا شده است که طرفداران فراوانی دارد و در دانشگاههای غربی تدریس میشوند.
از این جا یک فلسفه سیاسی برای تعیین وظیفه دولت تولید شده است که میگوید: «وظیفه دولت همین است که از تجاوزات و نا امنیها جلوگیری کند و هیچ وظیفه دیگری ندارد. پلیس فقط آن جایی باید دخالت کند که جان و مال مردم به خطر بیافتد؛ اما مردم هر کار دیگری که خواستند در ملأ عام انجام دهند مخصوصا در اعیاد و جشنها مانعی ندارد!»
موج این فرهنگ به وسیله رادیو، تلویزیون، ماهواره، روزنامه، مقالات، فیلمهای سینمایی و ... کم کم به ما هم رسیده و خواه ناخواه به تدریج در ما هم اثر کرده و کار به آن جا رسیده است که آنچه را که ما امر به معروف و بالاترین ارزشها میدانیم از زشتترین کارها شمرده میشود. و به کسی که میخواهد به این فریضه عمل کند میگویند: «بالاترین ارزش آزادی است. تو میخواهی در آزادی دیگران دخالت کنی؟!» این فرهنگ حاکم بر مغرب زمین است. وقتی به وسیله رسانههای مختلف به ما و جامعه ما سرایت میکند، در کتابهای درسی ما هم میآید، در دانشکدههای ما هم تدریس میشود و اساتید هم توجیه میکنند، آیا انتظار دارد نتیجه غیر از این که هست بشود؟ البته الحمدلله ما هنوز آن طور نشدهایم؛ اما بالاخره بوی آن فرهنگ به جامعه ما هم رسیده است؛ لذا انسان راحت نمیتواند به کسی بگوید فلان کار را انجام بده یا انجام نده.