امام7 در این فراز از خطبه، به حوادثی که بعد از رحلت پیامبر اسلام واقع شد، مخصوصاً، داستان خلافت، اشاره کوتاه و پرمعنایی میکند و دلیل قیام نکردن خود را برای گرفتن حق مسلّم خویش، یعنی خلافت رسول الله ـ که در واقع حق مسلمانان بود ـ بیان میکند، میفرماید: «من، نگاه کردم و دیدم (برای گرفتن حق خود و مسلمانان) یار و یاوری جز خاندانم ندارم.
واضح است که قیام در مقابل آن گروه متشکّل ـ که به شهادت تواریخ، قبل از رحلت پیامبر اسلام، برای نیل به خلافت، برنامه ریزی کرده بودند ـ به اتّکای چند نفر و یاورانی معدود و محدود، با هیچ منطقی سازگار نبود؛ زیرا چنین قیامی نه تنها به نتیجه نمیرسید، بلکه سبب میشد گروهی از بهترین افراد خاندان پیامبر نیز کشته شوند و به علاوه، ممکن بود این درگیری، سبب شود که شکافی در میان مسلمانان ایجاد گردد و منافقان ـ که در انتظار چنین حوادثی بعد از رحلت پیامبر بودند ـ از آن بهره گرفته، موجودیت اسلام را به خطر بیندازند. به همین دلیل، امام، سکوت دردآلود را، بر قیامی که این همه خطر داشت، ترجیح داد و فرمود: «من قیام نکردم؛ چرا که به مرگِ آنان راضی نشدم و این، در حالی بود که چشم بر خاشاک فرو بستم و با گلویی که استخوان در آن گیر کرده بود (جرعه تلخ حوادث را) نوشیدم و بر نوشیدن این جرعه ـ که تلخ تر از حَنَظْل بود ـ شکیابی کردم.[1]
نکتهها:
[1] . «أَغْضَیتُ» از مادّه «غضی» و به معنای «نزدیک کردن پلکهای چشم به هم» و به تعبیر دیگر «چشم فرو بستن» است. به همین جهت شبهای تاریک و ظلمانی را، لیالی غاضیه میگویند. «قذی» (بر وزن قضا) به گفته مقاییس، مفهومی بر خلاف صفا و خلوص دارد و به همین جهت، به شیء آلودهای که در آب بیفتد و آن را خراب کند، «قذی» میگویند و نیز به چیزهایی که در چشم میافتد و چشم را ناراحت میکند، «قذی» گفته میشود. «شجا» از مادّه «شجو» به معنای «سختی و شدت و اندوه و غم» است. این تعبیر، در مواردی که چیزی گلوگیر انسان میشود نیز به کار میرود. «کَظَم» (بر وزن غَضَب) از مادّه «کظم» است. به گفته راغب در مفردات، این کلمه، در اصل، به معنای «محل خروج تنفس» است و کظوم، به معنای «حبس نفس و سکوت» آمده است. این مادّه به معنای «بستن دهان مشک بعد از پر کردن از آب» نیز به کار رفته است و در خطبه بالا، اشاره به این است که با این که دشمن، گلوی مرا گرفته بود و میفشرد، من شکیبایی کردم. «علقم» به گفته مجمع البحرین، درختی است بسیار تلخ که به آن حنظل نیز گفته میشود و عَلْقَمه، به معنای «تلخی» آمده است.