امر به معروف و نهی از منکر به دو وجه میشود؛ یکی به قهر و تسلط، مثل شکستن ساز و ریختن شراب و باز داشتن از زنا و لواط و امثال اینها. و شرط این وجه، عدالت و عدم صدور آن معصیت از امر و نهی کننده نیست.
و یکی دیگر به وعظ و نصیحت و ترسانیدن از خدا و عذاب، و ظاهر آن است که؛ چون با وجود فسق آن شخص، و ارتکاب خود، آن معصیت را در نصیحت او اثری نباشد، شرط باشد که: مردم او را مرتکب آن معصیت ندانند.
و آنچه گفتیم از برای هر کسی است که ملاحظه معصیتی را کند و بر آن مطلعشود. اما شخصی که خود را مكلّف میکند از برای اصلاح حال مردم، و ارشاد و هدایت ایشان، و تبلیغ احکام شریعت، و بر مسند نیابت حضرت سید المرسلین و ائمه معصومین: مینشیند باید متصف به صفت تقوی و عدالت و ورع و زهد باشد. و عالم به احکام کتاب خدا و احادیث ائمه هدی بوده، جامع شرایط حکم و فتوی باشد.
حضرت امام جعفر صادق7 در مصباح الشریعه به این شخص اشاره فرموده است که میفرماید: «هر که هوا و هوس خود را ترک نکرده، از آفات نفس امّاره و شهوات آن دوری نجسته، و بر شیطان غلبه نکرده، و در پناه خدا وامان و نگاهداری او داخل نشده، صلاحیت امر به معروف و نهی از منکر را ندارد، زیرا که هر که چنین نباشد، هر وقتی که امری از اوامر الهیه را ظاهر سازد حجت بر خود اومیشود، و مردم به او یقین نمیکنند و خدای ـ تعالی ـ میفرماید: «آیا مردم را به خوبی امر میکنید و خود را فراموش مینمائید؟ و خطاب به او میرسد که: ای خیانتکار! مخلوقات مرا نهی میکنی از آنچه خود به عمل میآوری و داخل آن گردیدهای؟!.»[1]
و بدان که: از برای چنین شخصی، یعنی کسی که بنای امر به معروف و نهی از منکر میگذارد و در صدد اصلاح حال مردم بر میآید، سزاوار است که خوش خلق و صاحب صبر و حلم و قوی النفس باشد، که از سخن مردم مضطرب و اندوهناک نشود. و اگر در حق او چیزی گویند که لایق او نباشد متزلزل نگردد، زیرا که: مردم همگی تابع هوا و هوساند، و در پی رسیدن به لذات خود هستند. پس اگر ایشان را نهی کند، بر ایشان شاق و گران میباشد. و به این جهت، زبان خود را در حق او میگشایند و نسبتبه او سخنانیمیگویند، که لایق شان او نیست. و بسا باشد که در مقابل او گفتار یا کردار خلاف ادبی نسبت به او به عمل میآورند. پس باید دلی قوی داشته باشد که به اینها مضطرب نگردد و از جا در نرود. و باید با مردم مهربان باشد. و با ایشان به رفق و مدارا رفتار کند، چونپند و نصیحتبه رفق و ملایمت، بهتر در دل جا میکند و بیشتر تاثیر میکند. و باید بی طمع از مردم باشد. و قطع طمع و امید از ایشان نموده باشد، زیرا، کسی که طمع به مال مردم دارد، یا امید ستایش و مدح به ایشان دارد نمیتواند اصلاح مردم کند و امر به معروف و نهی از منکر نماید.
گویند: «یکی از بزرگان در خانه گربهای داشت و قصابی در حوالی او دکان داشت، وآن شخص هر روز از آن قصاب به جهت گربه خود پارهای گوشت میگرفت. روزی ازآن قصاب معصیتی دید اول به خانه آمد و گربه را بیرون کرد بعد از آن به نزد آن قصاب آمده وی را از آن معصیت منع کرد و نهی نمود و سخنان درشت با او گفت.
قصاب گفت: گربه تو چیزی نمیخورد؟ (کنایه از اینکه تو دیگر به من احتیاجی نداری؟) گفت: تا گربه را بیرون نکردم و طمع از تو نبریدم تو را نهی از منکر نکردم.»[2]
از حضرت رسول6 مروی است که: «صاحب امر به معروف باید عالم باشد به حلال و حرام، و از آنچه متعلق به نفس اوست. و در آنچه امر و نهی مینماید فارغ شده باشد. و خیر خواه مردمان، و مهربان به ایشان باشد. و ایشان را بهلطف و گفتار نیک به خوبی بخواند. و معرفت به تفاوت اخلاق مردم داشته باشد، تا با هر کسی به نوعی که باید رفتار کند. و به مکرهای نفس مکّاره و کید شیطان، بینا و دانا باشد. هر اذیتی از مردم به او رسد بر آن صابر باشد، و در صدد مکافات ایشان نباشد.
شکایت از ایشان نکند و حمیت و عصبیت به کار نبرد. و از برای نفس خود به غیظ نیاید و خشمگین نشود.
نیت خود را از برای خدا خالص سازد و استعانت و یاری از او جوید. پس اگر مردم نافرمانی کنند و با او جفا نمایند صبر کند. و اگر فرمان او برند و سخن او را قبول کنند شکر گزاری ایشان را کند. و امر خود را به خدا وا گذارد. و به عیب خود بینا باشد.»[3]
[1] . مصباح الشریعه مترجم، ص 357، باب 64.
[2] . جامع السعادات، ج 2، ص 248.
[3] . شرح مصباح الشریعه، باب 64، ص 362.