چون وجوب امر به معروف و آداب و شرایط آن را معلوم کردی، بدان که؛ منکرات، یعنی اعمال ناشایسته که شامل حرام و مکروه است بسیار است. و آنچه در امثال این روزگار در میان مردم شایع شده و رسوم ایشان بر آنها جاری گشته بیشمار، و احصاء آنها به طریق تفصیل ممکن نیست. و مجمل آنها نیز بسیار است.
از آن جمله، اعمالی است که غالب آن است که در مساجد میباشد، مثل: اخلال به واجبات نماز و بعضی افعال آن، چون ترک «طمانینه»[1] در رکوع و سجود. و تاخیر نماز از وقت آن. و نجاسات داخل مسجد نمودن. و در آنجا سخن دنیا گفتن. و خرید و فروش کردن. و دیوانگان و اطفال در آنجا بازی کردن. و غنا کردن در قرآن و غلط خواندن آن. و حاضر شدن زنان و نظر کردن ایشان به مردان. و نظر کردن مردان به ایشان. و داخل شدن جنب و حایض در آن. و غنا کردن مؤذنین ـ در اذان ـ و تعزیه خوانان و سایر خوانندگان.
و پیش از وقت اذان گفتن. و حدیث دروغ در موعظه یا تعزیه نقل کردن. و فتوی دادن غیر اهل. و در وعظ و نقل حدیث ریا کردن و قصد خودنمائیکردن، و امثال اینها. و همه اینها افعال ناشایسته است که بعضی از آنها حرام و بعضی مکروه است.
و هر که بر حرام آنها مطلع شد نهی از آن بر او واجب، و هر که بر مکروه آنها مطلع گردید نهی از آن بر او مستحب است.
و از آن جمله، اعمال ناشایستی است که: بیشتر در بازارها روی دهد، چون: دروغ گفتن در معاملات. و پنهان کردن عیب متاع. و قسم دروغ. و نزاع کردن. و فحش و دشنام و طعن و لعن و کم فروشی و معاملات فاسده. و داخل شدن در خرید و فروش برادر مؤمن خود. و ربا خوردن، و غیر اینها.
و از آن جمله، افعال ناپسندی است که در کوچهها و خیابانها است، چون: ستونها در میان راه گذاردن. و دکه و تختگاه ساختن، که باعث تنگی راه شود، یا متصل به ملکغیر کند. و راه بر مردم تنگ کردن به گذاردن طبقهای اطعمه یا هیمه و چارپا بستن. و بار هیمه و خار و خس و نجاست بردن به نوعی که مردم متاذی شوند، مگر اینکه دیگر راهی نباشد. و چارپایان را زیاده از قدر طاقت بار کردن. و در میان راه ذبح کردن، و خون و سرگین در آنجا ریختن. و خاکروبه و خاکستر و امثال آن افکندن. و آب پاشیدن، به نوعی که: موجب لغزش پا باشد. و ناودان در کوچههای تنگ گذاردن، که ضرر آن به عابرین رسد. و سگ گزنده بر در خانههایی که بر سر راه باشد بستن، و امثال اینها.
و همچنین معاصیای که در حمامها و کاروانسراها و مجلسها و مدرسهها و رباطها و دفترخانهها و غیر اینها یافت میشود، از: کذب و غیبت و ریا و اسراف و خودنمائی و سخن لغو و مثل اینها. و همه این منکرات را هر که مطلع شد باید در مقام دفع و منع آن برآید. و امثال اینها که ذکر شد، از معاصی جزئیه است.
و اما گناهان عظیمه، چون: بدعت در دین، و ظلم بر مسلمین، و قتل و زنا و لواط وشرب خمر و ساز و آواز نظر به نامحرم و خوردن مال حرام، و نماز در مکان غصبی، و وضو و غسل در آب حرام، و تصرف در مال وقف، و غصب موقوفات، و معامله با ظلمه، و جاهل بودن به اصول دین و مسائل عبادات و غیر اینها بیحد و نهایت است. و احصای آنها ممکن نیست، خصوصا در امثال این زمان.
پس اگر از برای مؤمن دین داری میسر شود، که بعضی از اینها را دفع کند، از برای او جایز نیست که در خانه خود بنشیند و از مردم کناره جوید، بلکه بر او واجب است که بیرون آید و دامن بر میان بندد و دین خدا را اعانت کند. بلکه از برای هر مسلمی سزاوار آن است که، ابتدا از خود شروع کند و خود را به صلاح آورد. و مواظبت بر طاعات نماید. و محرمات را ترک کند، بعد از آن، به اهل و اولاد و اقارب و خویشان خود پردازد. و ایشان را ارشاد کند، و از اعمال ناشایسته باز دارد.
و چون از ایشان فارغ شد تعدی به همسایگان و اهل محله خود کند. و از ایشان به اهل شهر خود. و همچنین تا به هر جای از عالم که دست او برسد. و چنانچه کسی با وجود قدرت در یکی از اینها، اهمال و مسامحه کند باید مستعد مؤاخذه پروردگار در موقف قیامت باشد.
[1] . سکون و آرامش.