borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد سوم»
صورت و سیرت پیامبرﹷ با همنشینان به روایت حسنینﹹ

این بخش را از کتاب محمّد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی به نقل از حسن بن علی7 آمده است که فرمود: از دایی خود هند بن ابی هاله تمیمی[1] که مردی آگاه به اوصاف بود، از سیمای پیامبر6 پرسیدم و من مشتاق بودم که مقداری از آن را برایم توصیف کند تا دلبستگی پیدا کنم. او گفت: رسول خدا6 بسی بزرگ و در خور تعظیم بود، چهره‌‌اش چون ماه شب چهارده می‌‌درخشید. بلندتر از میان بالا و کوتاه‌تر از دراز قامت، سر بزرگ، موها صاف؛ هر گاه گیسوان آن حضرت تارتار می‌‌شد به هم می‌‌پیوست، اگر نه، وقتی که تمام موها را رها می‌‌کرد از نرمه گوش‌هایش تجاوز نمی‌‌کرد.

امام مجتبی7 می‌‌فرماید: به دایی خود گفتم: سخن گفتنش را برایم تعریف کن. گفت: رسول خدا6 همواره غمین بود و دایم در اندیشه؛ آسودگی نداشت. تا ضرورت نداشت سخن نمی‌‌گفت، سکوتش طولانی بود و با فصاحت سخن را آغاز می‌‌کرد و به پایان می‌‌رساند و سخن جامع کم لفظ و پر معنی، بدون زیاد و کم می‌‌گفت.

نرمخو بود، تندخویی نمی‌‌کرد به دیگران بی اعتنا نبود. نعمت را هر چند اندک بود، بزرگ می‌‌شمرد، هیچ نعمتی را نکوهش نمی‌‌کرد و از طعم غذا بد نمی‌‌گفت و یا آن را ستایش نمی‌‌کرد.

دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود او را خشمناک نمی‌‌ساخت ولی اگر به حریم حق تجاوز می‌‌شد کسی را نمی‌‌شناخت و چیزی جلوی خشمش را نمی‌‌گرفت تا انتقام آن را می‌‌گرفت. نه برای خودش خشمگین می‌‌شد و نه برای خود انتقام می‌‌گرفت و اگر می‌‌خواست اشاره کند، با تمام دست اشاره می‌‌فرمود و هر گاه تعجب می‌‌کرد دگرگون می‌‌شد و هر گاه سخن می‌‌گفت به خود اشاره می‌‌کرد و کف دست راستش را به داخل شست چپش می‌‌زد و چون خشم می‌‌گرفت
رو برمی‌گرداند و اظهار نفرت می‌‌کرد و در وقت خوشحالی به پایین
نگاه می‌‌کرد.

امام حسین7 می‌‌گوید: از پدرم راجع به ورود پیامبر6 پرسیدم، فرمود: ورودش به منزل خود برایش مجاز بود و وقتی که وارد می‌‌شد ساعت‌هایی را که در منزل بود سه قسمت می‌‌کرد: یک قسمت برای خدای تعالی و یک قسمت برای خانواده و یک قسمت برای خودش، سپس قسمت خود را بین خود و مردم تقسیم می‌‌کرد و بر توده مردم و خواص می‌‌رسید (و چیزی را از ایشان مضایقه نمی‌‌کرد) روش آن حضرت در بخش مربوط به امت آن بود که دستور می‌‌داد برای صاحبان فضیلت، برتری قایل شوند و آنان را به قدر فضیلت دینیشان بهره‌مند سازند.

بعضی از آنان یک حاجت و بعضی دو، و برخی چندین حاجت داشتند، آن حضرت به آنها می‌‌پرداخت و از طریق سؤال و جواب و خبر دادن از پاداش عملشان آنان را بدانچه بیشتر به صلاح ایشان و صلاح امت بود مشغول می‌‌ساخت و می‌‌فرمود: حاضران به غایبان برسانند، شما حاجت کسی را که نمی‌‌تواند حاجتش را ابلاغ کند، به من برسانید. زیرا هر که حاجت کسی را که قادر بر ابلاغ حاجت خود به حاکم نیست، به او برساند خداوند او را در روز قیامت ثابت قدم بدارد.

در حضور پیامبر6 چیزی جز این‌‌ها گفته نمی‌‌شد. و از کسی جز آن پذیرفته نبود. گروه‌‌های پیشقراول قبیله‌‌ها وارد می‌‌شدند و از حلاوت علوم و معارف در محضر پیامبر6 برخوردار می‌‌شدند و با کسب بصیرت هدایت به راه خبر پراکنده می‌‌شدند و بیرون می‌‌رفتند.

امام حسین7 می‌‌فرماید: از پدرم درباره بیرون رفتن پیامبر6 از منزل، پرسیدم و اینکه در بیرون از منزل چه می‌‌کرد؟ فرمود: رسول خدا6 جز به گفتن سخنی که به او مربوط بود، زبان نمی‌‌گشود. با مردم انس داشت و از مردم جدا نبود ـ به عبارت دیگر از مردم دوری نمی‌‌کرد ـ بزرگ هر قومی را گرامی می‌‌داشت او را به سرپرستی ایشان می‌‌گمارد.

مردم را از آشوب بر حذر می‌‌داشت و بدون این که کسی را از خوشرویی و خوشخوئی‌‌اش محروم سازد حریم حرمت خویش را نگه می‌‌داشت، از اصحابش دلجویی می‌‌کرد و از خود مردم آنچه را که در بین آنها بود می‌‌پرسید، در نتیجه خوب را تحسین و تقویت و بد را نکوهش می‌‌کرد و حقیر می‌‌شمرد. کارش بر اساس اعتدال بود نه زیاد و نه کم. از ترس این که مبادا آنها غفلت ورزند و یا افسرده شوند، خود غفلت نمی‌‌ورزید. برای هر حالتی، آمادگی خاصی داشت، از حق کوتاه نمی‌‌آمد و تجاوز هم نمی‌‌کرد. هر که از مردم جانشین او می‌‌شد، بهترین مردمان بود. برترین مردم در نزد آن حضرت کسی بود که خیرخواه همگان باشد و ارجمندتر از همه در نزد او کسی بود که بهتر با مردم مواسات و با ایشان همیاری کند.

امام حسین7 می‌‌فرماید: از پدرم راجع به نشست آن حضرت پرسیدم. فرمود: رسول خدا6 نمی‌‌نشست و از جا برنمی‌خاست مگر به یاد خدای تعالی. هر گاه به انجمنی می‌‌رسید هر جای مجلس که بود می‌‌نشست و به این عمل دیگران را امر، می‌‌فرمود. به هر یک از همنشینان بهره‌‌اش را می‌‌داد (به طوری که) همنشینش تصور نمی‌‌کرد که کسی به نزد پیامبر، گرامی‌تر از اوست.

هر که حاجتی از آن حضرت داشت دست رد به سینه‌‌اش نمی‌‌زد یا حاجتش را برآورده می‌‌ساخت و یا با سخنی ملایم او را پاسخ می‌‌داد. با همه مردم با روی گشاده و حسن خلق برخورد داشت و برای همگان پدری بود که همگی در نزد آن حضرت از حقی مساوی برخوردار بودند.

مجلسش مجلس بردباری، حیا، صبر و امانت بود، در محضر آن حضرت کسی صدایش را بلند نمی‌‌کرد، به کسی بی حرمتی نمی‌‌شد و لغزش‌های کسی آشکارا گفته نمی‌‌شد. همگی در برابر هم به عدالت رفتار می‌‌کردند و امتیازشان به تقوا بود. نسبت به هم فروتن بودند، بزرگسال را تعظیم می‌‌کردند و خردسال را مورد شفقت قرار می‌‌دادند، حاجتمند را بر خود ترجیح می‌‌دادند، غریب را حمایت می‌‌کردند، ـ به قولی: در میان می‌‌گرفتند.. 

حضرتش نه از کسی بد می‌‌گفت و نه از کسی عیبجویی می‌‌کرد و هرگز در صدد کشف راز کسی بر نمی‌آمد. جز در موردی که امید ثواب می‌‌رفت سخن نمی‌‌گفت، وقتی که سخن می‌‌گفت همنشینانش سکوت می‌‌کردند، گویی پرنده روی سرشان نشسته است و چون ساکت می‌‌شد آنها سخن می‌‌گفتند و در خدمت آن حضرت مشاجره نمی‌‌کردند، هرکه صحبت می‌‌کرد گوش می‌‌دادند تا حرفش تمام می‌‌شد، سخن همه ایشان در نزد آن حضرت سخن نخستین فرد آنها بود.

پیامبر6 به خاطر آنچه آنها می‌‌خندیدند، می‌‌خندید و از آنچه در شگفت می‌‌شدند در شگفت می‌‌شد. در برابر تندی گفتار و درخواست شخص ناشناس به قدری صبر می‌‌کرد، که اصحاب او را جذب می‌‌کردند. می‌‌فرمود: هر گاه نیازمندی را دیدید که در پی حاجتی است به او کمک کنید، ثنای کسی را نمی‌‌پذیرفت مگر آنکه ثناگو، مسلمان واقعی بود. سخن کسی را قطع نمی‌‌کرد تا پایان یابد یا گوینده از جا بلند شود.

امام حسین7 می‌‌فرماید: عرض کردم: سکوت پیامبر6 چگونه بود؟ فرمود: سکوت رسول خدا6 بر اساس چهار چیز بود: بردباری، هشدار، سنجش و تفکر. اما سنجیدن و اندازه گیری آن حضرت در نگریستن و گوش دادن به سخن همه مردم یکسان بود و اما تفکرش در این بود که چه می‌‌ماند و چه از بین می‌‌رود. و حلم و صبر در آن حضرت جمع بود از این رو هیچ چیز او را خشمناک و ناراحت نمی‌‌کرد.

و هشدار آن حضرت به چهار چیز بود: هشدار به کار نیک تا از آن پیروی کنند، و ترک کار بد تا از آن خودداری کنند، و کوشش برای نظری که باعث صلاح امتش باشد، و اقدام به آنچه برای آنان جامع خیر دنیا و آخرت است.


[1] . هند بن ابی هاله برادر مادری حضرت فاطمه3 یعنی ناپسری رسول خدا6 است، مردی گشاده زبان و بیانگر اوصاف پیامبر6 بود، که سرانجام در جنگ جمل در ملازمت حضرت علی7 به شهادت رسید. 

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: