borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد سوم»
1 ـ تاریک ترین دوران تاریخ اسلام

بی شک دوران حکومت «بنی امیه» از تاریک‌ترین دوران‌هایی است که بر  امّت اسلامی گذشت، حاکمان «بنی امیه» از «معاویه» گرفته تا آخرین نفر که «مروان حمار» بود در این سه خصلت مشترک بودند: بی رحمی و قساوت فوق العاده، عشق و علاقه به حکومت به هر قیمتی که ممکن شود، و روح انتقام جویی.

به همین دلیل آنها حق و عدالت، شرف و انسانیّت، و همه چیز را در پای ادامه حکومت ننگین خود قربانی کردند و ظلم و ستم‌هایی روا داشتند که در تاریخ بی نظیر بود.

آنها برای فراهم کردن زمینه خودکامگی خویش، زبان حق گویان را بریدند، صحابه مخلص و مبارز پیامبر6 را یا کشتند، یا تبعید کردند، یا خانه نشین نمودند و این همان چیزی است که امام7 در جمله‌های اخیرِ بخش بالا از این خطبه به آن اشاره فرموده است.

ولی مهم‌ترین پناهگاه امت اسلامی و بزرگ‌ترین مانع بر سر راه آنها قرآن بود قرآن که اعلان جنگ به ظالمان و ستمگران می‌‌داد و خودکامگان را مرتّباً تهدید می‌‌کرد، و مقیاس و معیاری برای شناخت حکومت اسلامی از حکومتهای غاصب و ظالم و کفر آلود بدست می‌‌داد.

آنها برای برداشتن این مانع از سر راه خود گروهی عالم نمای مزدور را در اختیار گرفتند تا قرآن را به میل آنها تفسیر کنند، و آیات آن را شاهد حقانیّت این بیگانگان از قرآن، و بی خبران از خدا معرفی کنند و از کسی که می‌‌خواست قرآن را آن گونه که هست، تلاوت و تفسیر کند مانع می‌‌شدند و به این ترتیب از قرآن جز خط و رسم و نامی باقی نماند و همچون یک زندانی که در زندان مخوف انفرادی گرفتار شود از دسترس افکار مردم دور نگه داشته شد و این همان چیزی است که امام7 دقیقاً در خطبه بالا به آن اشاره فرموده است.

در روایات اسلامی آمده است «معاویه» هنگامی که به «مدینه» آمد از کنار مجلسی از بزرگان قریش، عبور کرد، هنگامی که او را دیدند همه (از ترس) برخاستند جز «ابن عباس»، «معاویه» گفت: ابن عباس ! چرا مثل دیگران برنخاستی؟ حتماً کینه‌های جنگ «صفّین» مانع شد ؟ تو از این کار طرفی نمی‌‌بندی زیرا «عثمان» مظلوم کشته شد، (و ما به خاطر او قیام کردیم) «ابن عباس» گفت: «عمر بن خطاب» نیز مظلوم کشته شد (چرا برای او فریاد نکشیدی) «معاویه» گفت: «عمر» به دست کافری کشته شد، «ابن عباس» گفت پس «عثمان» را چه کسانی کشتند ؟ «معاویه» گفت: مسلمانان، «ابن عباس» گفت: این دلیل روشنی بر ضدّ توست.

«معاویه» گفت: به هر حال ما به همه جا نوشته ایم که هیچ کس حق ندارد فضایل علی و اهل بیتش را بازگو کند، زبانت را نگه دار.

«ابن عباس» گفت: ای «معاویه !» ما را از قرائت قرآن نهی می‌‌کنی ؟ «معاویه» گفت نه، «ابن عباس» گفت: از تفسیر آن نهی می‌‌کنی ؟ «معاویه» گفت: آری، بخوان و لکن از معنی آن و آنچه مقصود خداوند بوده است سخن مگو !

سخن در میان «ابن عباس» و «معاویه» به درازا کشید، سرانجام «معاویه» گفت: قرآن را بخوانید و تفسیر کنید اما در مورد آیاتی که فضیلت شما اهل بیت را بیان می‌‌کند سکوت اختیار کنید. سپس افزود: ای ابن عباس ! اگر این گونه آیات را نیز می‌‌خواهی بخوانی پنهانی بخوان که هیچ کس از تو نشنود.

سپس «معاویه» به محل اقامت خود بازگشت و دستور داد صد هزار درهم برای «ابن عباس» ببرند (به این ترتیب تهدید را با تطمیع همراه ساخت تا به  هر قیمتی ممکن است دهان حق گوی ابن عباس را ببندد.)[1]

اینها همان چیزی است که امام7 دقیقاً در خطبه بالا به آن اشاره فرموده است.

* * *


[1] . بحار الانوار، جلد 44 صفحه 124. 

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: