borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد سوم»
توصیف خدا از پیامبر

قرآن کریم می‌فرماید: ﴿ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّـهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّـهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليماً‏‏َ﴾[1]؛ محمد6 هرگز پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه پیامبر خدا و خاتم پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست.[2]

در صحف ادریس درباره آفرینش ذریه آدم آمده:

... آدم به گروهی از ذریه خود نگاه کرد، دید از آن‌ها نوری با درخششی خاص پرتو افکن است. از خداوند پرسید: این‌ها چه کسانی‌اند؟ خداوند فرمود: این‌ها پیامبرانند. آدم پرسید: آن‌ها چند نفرند؟ خداوند فرمود:

صد و بیست و چهار هزار نبی، که سیصد و پانزده نفر آن‌ها نبی مرسل‌اند.

آدم پرسید: پروردگارا! چرا نور آخرین آن‌ها از همه، درخشنده‌تر و تابناک‌تر است؟

خداوند فرمود: به خاطر برتری او بر همه انبیا. آدم پرسید: اسم این پیامبر، چیست؟

خداوند فرمود: «این محمد، فرستاده و پیامبر من، امین، بزرگوار، رازدار و برگزیده من و پاک‌ترین و ناب‌ترین در پیشگاه من، عزیز و دوست من، و برترین پیامبران و محبوب‌ترین آن‌ها و گرامی‌ترینشان نزد من، و نزدیک‌ترین آن‌ها به من، و از همه برایم شناساتر است، او برترین پیغمبران از نظر بردباری، دانش، ایمان، یقین، صدق، نیکوکاری، پاکدامنی، فروتنی، پارسایی و فرمانبرداری از من، است. برای او از حاملین عرشم و سایر آفریدگانم در آسمان‌ها و زمین پیمان گرفتم که به او ایمان آوردند و به پیامبری‌اش اقرار کنند.»[3]

ای آدم! به او ایمان آور تا قرب، منزلت، فضل، نور و وقار تو نزد من بیش‌تر شود.

او اولین شفاعت کننده و نخستین کسی است که شفاعتش پذیرفته شود و اولین کسی است که درهای بهشت برایش گشوده گردند و او داخل شود.

ای آدم! تو را به نام او کنیه دادم پس تو «ابو محمد» هستی.

آدم گفت: به خدا و پیامبرش «محمد» ایمان آوردم.

خداوند فرمود: ای آدم! تو اولین پیامبران و فرستادگانی و فرزندت محمد، خاتم آن‌ها.

 

چندین هزار سکه پیغمبری زده

 

اول به نام آدم و آخر به مصطفی[4]

او اولین کسی است که در روز رستخیز، زمین برایش شکافته شود و لباس پوشد و محشور شود.

 

دانی که در بیان اذا الشمس کورت

 

معنی چه گفته‌اند بزرگان پارسا

یعنی وجود خواجه سر از خاک برکند

 

خورشید و ماه را نبود آن زمان ضیا[5]

او اولین شفاعت کننده و نخستین کسی است که شفاعتش پذیرفته شود و اولین کسی است که درهای بهشت برایش گشوده گردند و او داخل شود.

ای آدم! تو را به نام او کنیه دادم پس تو «ابو محمد» هستی.

آدم گفت: سپاس خداوندی را که از نسل من شخصی با چنین فضائلی قرار داد تا در ورود به بهشت، از من پیشی گیرد و بر او حسد نمی‌ورزم.[6]

پیامبر فرمود: هنگامی که خداوند تعالی، آدم را آفرید، او را در پیشگاه خود قرار داد. آدم عطسه کرد، خداوند سپاس گفتن را به او الهام کرد؛ خداوند فرمود:

ای آدم! مرا سپاس گفتی، به عزت و بزرگی‌ام سوگند، اگر نمی‌خواستم در آخرالزمان دو بنده (از نسل تو) بیافرینم، تو را نمی‌آفریدم.

آدم گفت: به حق حرمت آن‌ها در پیشگاه تو، نام آن دو چیست؟ خداوند فرمود: ای آدم! به طرف عرش نگاه کن.

آدم دو جمله نورانی را دید:

1. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّـهُ، مُحَمَّدٌ نَبِيُّ الرَّحْمَةِ، وَ عَلِيٌّ مِفْتَاحُ الْجَنَّةِ . »

2. «آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي، أَنْ أَرْحَمَ مَنْ وَالاهُمَا، وَ أُعَذِّبَ مَنْ عَادَاهُمَا. »[7]

امام صادق7 فرمود: فرزندان آدم در خانه‌ای گرد آمدند، و در این که «بهترین آفریدگان چه کسانی هستند؟» سخن می‌گفتند. بعضی گفتند: بهترین آفریدگان خداوند، پدر ما آدم است. عده‌ای گفتند: بهترین آفریدگان، فرشتگان مقربند. تعدادی گفتند: حاملین عرش، بهترین آفریدگان‌اند. هبهٔ الله (از فرزندان آدم)[8] به جمع آن‌ها آمد، یکی از آن‌ها گفت: آن که گشاینده مشکل شماست، آمد.

ابوسعید خدری گوید: با پیامبر6 نشسته بودیم، مردی آمد و گفت: ای پیامبر خدا! منظور از «عالین» در این سخن خداوند خطاب به ابلیس، چیست؟ «أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ»؛ آیا استکبار ورزیدی یا از بلند مرتبگان بودی؟ «عالین» که از فرشتگان برترند، چه کسانی‌اند؟

پیامبر فرمود: من، علی، فاطمه، حسن و حسین.

دو هزار سال قبل از این که خداوند، آدم را بیافریند ما پنج تن در سرادق عرش، خداوند را تسبیح می‌گفتیم و فرشتگان در تسبیح از ما پیروی می‌کردند.

هبهٔ الله سلام کرد و نشست و پرسید: چه کار می‌کردید؟ گفتند: در این اندیشه بودیم که، بهترین آفریده خداوند چه کسی است؟

هبهٔ الله گفت: کمی صبر کنید تا برگردم. او نزد پدر آمد و گفت: ای پدر! برادرانم در این که بهترین آفریده‌های خداوند چه کسی است، بحث می‌کردند. از من پرسیدند، ندانستم. آدم گفت: در پیشگاه خداوند ایستاده بودم، دیدم این جمله بر عرش نوشته شده است:

«بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ مَنْ بَرَأَ اللّـَه‏»[9]؛ محمد و خاندانش، بهترین آفریدگان خدایند. »

پیامبر اکرم6 در سخنی طولانی، شب معراج را بیان می‌فرمایند؛ از جمله این که:

در آسمان سوم فرشتگان بر من سلام کردند و جویای حال برادرم (علی) شدند؛ گفتم: او در زمین است. آیا شما او را می‌شناسید؟ گفتند: چگونه او را نشناسیم در حالی که هر سال، بیت المعمور را زیارت کرده، می‌بینیم اطراف آن پوششی سفید است که بر آن، نام محمد و علی و حسن و حسین و سایر ائمه و شیعیان آن‌ها نوشته شده است.[10]

پیامبر6 می‌فرماید: در شب معراج وقتی از آسمان هفتم گذشتم و با جبرئیل به سدرهٔ المنتهی رسیدم، دیگر جبرئیل با من همراهی نکرد؛ به جبرئیل گفتم: در چنین مکانی مرا ترک می‌گویی؟ جبرئیل گفت: به حق کسی که تو را به پیامبری برانگیخته، هیچ پیامبری و هیچ فرشته مقربی در این مکان راه نیافته است.

 

شبی بر نشست از فلک برگذشت

 

به تمکین و جاه از ملک در گذشت

چنان گرم در تیه قربت براند

 

که بر سدره جبریل ازو باز ماند

بدو گفت سالار بیت الحرام

 

که ای حامل وحی، برتر خرام

چو در دوستی مخلصم یافتی

 

عنانم ز صحبت چرا تافتی؟

بگفتا فراتر مجالم نماند

 

بماندم که نیروی بالم نماند

اگر یکسر موی برتر پرم

 

فروغ تجلی بسوزد پرم[11]

پیامبر6 چنین ادامه می‌دهد:

از دریاهای نور گذشتم تا این که پروردگارم مرا در جایگاهی نزد خود از ملکوت رحمان، قرار داد که دوست می‌داشتم.. .  پس به طرف راست عرش توجه کردم، دیدم بر پایه راست عرش چنین نوشته شده است:

«نیست خدایی جز من، یگانه‌ام و بی‌همتا؛ محمد فرستاده من است، او را به علی پشتیبانی کردم؛ ای احمد! نام تو از نام خود برگرفتم. من خدای محمود حمیدم و من خدای بلند مرتبه‌ام و نام پسر عمت «علی» را نیز از نام خود برگرفتم.»[12]

هنگامی که خداوند آدم را بیافرید، به فرشتگان فرمان داد که آدم را سجده کنند؛ و ما پنج تن را امر به سجده نفرمود. همه فرشتگان سجده کردند، جز ابلیس، پس خداوند فرمود: ﴿أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ﴾.

یعنی از این پنج نفر که اسمشان در سرادق عرش نوشته شده است.[13]

هنگامی که خداوند آدم و حوا را به بهشت وارد کرد، آن دو به جایگاه محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین و امامان نگاه کردند، دیدند برترین جایگاه‌ها در بهشت است. گفتند: پروردگارا! این جایگاه چه کسانی است؟ خداوند فرمود: سرتان را بلند کرده و به ساق عرش دیده افکنید. نگاه کردند، دیدند با نور خدایی بر ساق عرش نام محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین و امامان دیگر ثبت است.

آدم و حوا پرسیدند: پروردگارا! مقام و منزلت آن‌ها در پیشگاه تو، چه مقدار است؟ خداوند فرمود: اگر آن‌ها در نسل شما نبودند؛ شما دو نفر را نمی‌آفریدم. این‌ها گنجینه داران دانش من و امینان بر اسرارم هستند. بپرهیزید از این که بر آن‌ها حسد ورزید و خواهان منزلت آن‌ها در پیشگاه من باشید که اگر چنین باشید، ﴿فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمينَ﴾[14]؛ پس از ستمکاران خواهید بود.

پس از رانده شدن آدم و حوا از بهشت به علت نافرمانی، و جایگزین شدن بر روی زمین، خداوند برای پذیرش توبه آنان، جبرئیل را حامل پیامی از سوی خود برای آن دو قرار داد که: شما بر خود ستم کردید، اگر می‌خواهید خداوند توبه شما را بپذیرد، او را به حق همان نام‌هایی که در ساق عرش دیدید، سوگند دهید.

آدم و حوا گفتند:

«اللَّـهُمَّ‏ إِنَّا نَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْأَكْرَمِينَ عَلَيْكَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ إِلَّا تُبْتَ عَلَيْنَا وَ رَحِمْتَنَا فَتَابَ اللَّـهُ عَلَيْهِمَا»

و خداوند توبه‌شان را پذیرفت.[15]

امام صادق7 می‌فرماید: آدم به پیشگاه خداوند چنین دعا کرد:

«يَا رَبِّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَيَّ»؛ «پروردگارا! به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین، توبه مرا بپذیر. »

خداوند به آدم وحی کرد: ای آدم! محمد را از کجا شناختی؟

آدم گفت: هنگامی که مرا آفریدی، دیدم در عرش نوشته شده:

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّـهِ، عَلىٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ.»[16]

 

محمد كافرینش هست خاكش

 

هزاران آفرین بر جان پاكش

چراغ افروز چشم اهل بینش

 

طراز كارگاه آفرینش

ریاحین بخش باد صبحگاهی

 

كلید مخزن گنج الهی

به معنی كیمیای خاك آدم

 

به صورت توتیای چشم عالم[17]

خالد صیرفی گوید: از علی بن موسی الرضا7 پرسیدم: نقش انگشتر امیر المومنین چه بود؟

حضرت فرمود: چرا از آن که قبل از او بوده، نپرسیدی؟

گفتم: آن چیست؟

فرمود: نقش انگشتر آدم این بود:

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّـهُ، مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّـهِ» و با همین انگشتر از آسمان به زمین آمد.

در دنباله همین حدیث آمده:

وقتی که حضرت ابراهیم را در منجنیق گذاشتند تا در آتش افکنند، جبرئیل خشمناک شد. خداوند به او وحی کرده، پرسید: چرا خشمناک شدی؟ جبرئیل گفت: پروردگارا! خلیل تو که در روی زمین جز او کسی تو را پرستش نمی‌کند، دشمن تو و او بر او دست یافته است! خداوند فرمود: ساکت شو. بنده‌ای مانند تو که می‌ترسد فرصت را از دست دهد، شتاب می‌کند؛ اما من هر وقت خواستم بنده‌ام را نجات می‌دهم. جبرئیل از سخن خود توبه کرده به طرف ابراهیم رفت، به او گفت: آیا نیازی داری؟ ابراهیم گفت: نیازی به تو ندارم. پس از این، خداوند برای ابراهیم انگشتری فرستاد که در آن شش جمله بود:

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّـهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّـهِ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّـهِ، فَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَى اللّـَه‏ِ، أَسْنَدْتُ ظَهْرِي إِلَى اللَّـهِ‏ِ، حَسْبِيَ اللَّـهُ‏ِ»؛. . .  کارم را به خدا واگذار کردم، به خداوند تکیه کردم، خداوند مرا بس است.

خداوند به او وحی کرد: این انگشتر را در دست کن که من آتش را بر تو سرد و سلامت گردانم.

امام رضا7 فرمود: نقش نگین انگشتر پیامبر چنین بود:

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّـهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّـهِ»

انس بن مالک از پیامبر اکرم6 روایت می‌کند که آن حضرت فرمود:

هنگامی که خداوند خواست قوم نوح را هلاک کند، به نوح وحی فرمود که: از درخت ساج تخته‌هایی تهیه کند. پس از آن که نوح آن‌ها را آماده کرد، نمی‌دانست با آن‌ها چه کند. جبرئیل فرود آمد و نقشه کشتی را به او داد و نیز صندوقی برای او آورد که در آن صد و بیست و نه هزار میخ بود، نوح در ساختن کشتی از آن‌ها استفاده کرد. در پایان، پنج میخ باقی ماند، نوح به یکی از آن‌ها دست زد که نوری به دستش تابید و میخ، چون ستاره درخشانی در کرانه آسمان، روشن شد. نوح حیرت زده شد. خداوند میخ را به سخن آورد و با زبانی رسا گفت: من به نام بهترین پیامبران، محمد بن عبدالله می‌باشم.

پس جبرئیل فرود آمد: نوح گفت: ای جبرئیل! این میخ چیست که مانند آن را ندیدم؟ جبرئیل گفت: این به نام سرور پیامبران، محمدبن عبدالله است. آن را در جلوی سمت راست کشتی بزن. سپس نوح به میخ دوم دست زد، تابشی کرد و روشن شد. از جبرئیل پرسید: این میخ چیست؟

جبرئیل گفت: این میخ به نام برادر و پسر عم پیامبر، سرور اوصیا، علی بن ابیطالب است. آن را در جلوی سمت چپ بزن.

سپس دست به میخ سوم برد، میخ پرتو افکند و تابشی کرده، روشن شد. جبرئیل گفت: این میخ به نام فاطمه است؛ آن را در کنار میخ پدرش نصب کن. نوح دست به میخ چهارم برد، تابشی کرد و روشن شد. جبرئیل گفت: این میخ به نام حسن است؛ آن را در نزدیک میخ پدر وی به کار بگیر.

نوح دست به میخ پنجم برد، تابشی کرد و روشن شد و تر گشت. جبرئیل گفت: این میخ به نام حسین است، آن را در کنار میخ پدرش بکوب.

نوح پرسید: ای جبرئیل! این تری در میخ پنجم چیست؟ جبرئیل گفت: این خون است. سپس داستان شهادت حسین7 را برای نوح بیان کرد.

 


[1] . سوره احزاب، آیه 40.

[2] . ادیب الممالک فراهانی.

فخر دو جهان، خواجه فرخ رخ اسعد

 

مولای زمان، مهتر صاحبدل امجد

***

آن سید مسعود و خداوند موید

 

پیغمبر محمود، ابوالقاسم و احمد

وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلد

 

این بس كه خدا گوید: «ما كان محمد»

بر منــــــزلت و قدرش، یزدان كنـــد اقرار

[3] . « هَذَا مُحَمَّدٌ نَبِيِّي وَ رَسُولِي وَ أَمِينِي وَ نَجِيبِي وَ نَجِيِّي وَ خِيَرَتِي وَ صَفْوَتِي وَ خَالِصَتِي وَ حَبِيبِي وَ خَلِيلِي وَ أَكْرَمُ خَلْقِي عَلَيَّ وَ أَحَبُّهُمْ إِلَيَّ وَ آثَرُهُمْ عِنْدِي وَ أَقْرَبُهُمْ مِنِّي وَ أَعْرَفُهُمْ لِي وَ أَرْجَحُهُمْ حِلْماً وَ عِلْماً وَ إِيمَاناً وَ يَقِيناً وَ صِدْقاً وَ بِرّاً وَ عَفَافاً وَ عِبَادَةً وَ خُشُوعاً وَ وَرَعاً وَ سِلْماً وَ إِسْلَاماً أَخَذْتُ لَهُ مِيثَاقَ حَمَلَةِ عَرْشِي فَمَا دُونَهُمْ مِنْ خَلَائِقِي فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ بِالْإِيمَانِ بِهِ وَ الْإِقْرَارِ بِنُبُوَّتِهِ . . . ». بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏11، ص 152، باب 2، ح 26.

[4] . سعدی.

[5] . سعدی.

[6] . بحار الانوار، ج 11، ص 151.

[7] . همان، ص 114.

[8] . همان، ص 246 و 265.

[9] . همان، ص 115.

[10] . فروع کافی، ج 3، ص 484.

[11] . سعدی.

[12] . «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي لَا شَرِيكَ لِي، مُحَمَّدٌ رَسُولِي أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ. يَا أَحْمَدُ شَقَقْتُ اسْمَكَ مِنِ اسْمِي‏ أَنَا اللَّـهُ الْمَحْمُودُ الْحَمِيدُ وَ أَنَا اللَّـهُ الْعَلِيُّ وَ شَقَقْتُ اسْمَ ابْنِ عَمِّكَ عَلِيٍّ مِنِ اسْمِي . . .» بحار الانوار، ج 18، ص 312.

[13] . بحار الانوار، ج 11، ص 142.

[14] . سوره بقره، آیه 35.

[15] . بحار الانوار، ج 11، ص 174.

[16] . همان، ص 181.

[17] . نظامی. 

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: