بدان که عصمت عبارت است از ملکهای که با وجود آن، شخص تمایل بر معصیت نداشته نباشد، و اگر چه قدرت بر او باشد. و فرقه شیعه اثنیعشریه متفق اند بر این که انبیا: باید در جمع معصوم باشند. و ما در این جا سه دلیل بر عصمت انبیا: ذکر میکنیم:
دلیل اول - آن است که: شکی نیست که ارسال نبی لطف است از جانب الهی نسبت به بندگان، و اتمام لطف موقوف است بر عصمت او از خطا و معصیت؛ زیرا که هر گاه معصوم و مجرد از خطا و معصیت نباشد، اعتماد و وثوق بر اقوال و افعال او نخواهد بود، و هر گاه وثوق و اعتماد بر اقوال و افعال او نباشد عموم مردم در اوامر و نواهی اطاعت و فرمانبرداری و اطاعت او نخواهند کرد و در این صورت اتمام لطف نشده؛ زیرا که لطف کامل وقتی است که اطاعت و انقیاد او ـ کما هو حقه ـ به عمل بیاید. و مع ذلک چون جایز است مرتکب معصیت بشود ممکن است که مردم را به معصیت امر کند و از طاعت منع نماید و این خلاف لطف است[1]؛ پس باید نبی از جمیع معاصی و خطیئات معصوم باشد.
دلیل دوم ـ آن است که: شکی نیست که نبی، حامل نوامیس الوهیت و خازن اسرار ربوبیت است، و امین وحی الهی و متحمل احکام او از اوامر و نواهی است و حجت خداست بر عباد، و قیم اوست در بلاد؛ و شکی نیست که این مرتبه با ارتکاب معاصی جمع نمیشود. چگونه ممکن است جناب الهی شخصی را که به او اعتماد ندارد و مثل سایر مردم است امین کند بر این امور عظیمه؟!
بلی، گاهی غافلی بی شعور که جاهل است به بواطن امور، شخصی را که خطا کار و غیر امین باشد، بر امور خود امین میکند، لیکن این به سبب عدم علم اوست به باطن آن شخص والا ممتنع است که چنین کاری بکند.
پس جناب علام الغیوب که خیر است به ضمایر بندگان و بصیر است به سرایر ایشان، محال است شخصی را که معصیت از او سر زند و خود امین نباشد، امین کند بر دیگران، و امور عظیمه (ای را) که مذکور شد به او واگذارد.
دلیل سوم ـ دلیلی است که حکماء ذکر کردهاند، و آن دلیل این است که: شایسته مقام نبوت کسی است که جمیع قوای طبیعه و حیوانیه و نفسانیه او مطیع و منقاد و مقهور عقل شده باشند، و کسی که جمیع قوههای او تابع عقل او شوند محال است که معصیت از او صادر شود؛ زیرا که جمیع معصیتها در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از او صادر میشود تا یکی از قوتهای او مثل قوه غضبی یا قوه شهوی یا غیر آن بر عقل او غالب نشود، محال است که مرتکب آن معصیت شود. و این دلیل در کمال قوت و متانت است.
[1] . مراد از این که متکلمان میگویند لطف بر خداوند احدیت - جلت عظمته - واجب است، وجوب عقلی است. یعنی عقل حاکم است که اگر خدا فلان فعل را به عمل نیاورد قبیح است و آن از خداوند صادر نمیشود، پس لطف از باب حکمت بر خدا لازم است تا قبح لازم نیاید و صدور قبح از خدا محال است. برای لزوم لطف دو وجه است:
اول: خداوند تعالی خودش در قرآن مجید و فرقان عظیم در چند مورد از آن خبر داده و فرموده: ﴿اللَّـهُ لَطيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزيزُ﴾ (سوره شوری (42)، آیه 19)، فرموده: ﴿هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ﴾ (سوره بقره (2)، آیه 163) و فرمود: ﴿وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ﴾ سوره نمل (27)، آیه 73) و فرمود: ﴿وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً﴾ (سوره نور (24)، آیه 21)، فرموده: ﴿... كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ...﴾ (سوره انعام (6)، آیه 54)، و غیر از اینها از آیات شریفه؛ و تخلف در خبرهای خداوندی محال است، پس لطف به مقتضای اخبار باری تعالی لازم است قطعا.
دوم: خلقت انسان بالضروره برای غرضی است، و آن رسانیدن اوست بر منافع دنیویه و اخرویه، و آن چه اشاعره گفتهاند: افعال الله تعالی غیر معلل به اغراض است، مدعای آنها را نص و صریح قرآنی دفع میکند که فرموده:
﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾ (سوره ذاریات (51)، آیه 56)، و فرموده: ﴿أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ﴾ (سوره مومنون (23)، آیه 115)، پس لابد مراد اشاعره غیر از این غراض باشد و تفصیل آن در کتابهای مفصل کلامی مذکور است.
پس به مقتضای آیات کثیره از خلقت انسان و ایجاد بندگان عبارت از اطاعت و عبودیت - که اساس سعادت و ترفیح درجات مانع از فروتن بر درکات است - میباشد؛ پس هر چه موجب حصول این غرض است و ترک آن مانع از حصول آن است لازم است میآید که خداوند تعالی از باب حکمت به وجود آورد؛ زیرا ترک آن لازم گرفته که نقض غرض نماید. شکی نیست که نقض غرض از باب لطف محال است، پس لطف از باب حکم لازم است. (البته به نحوی که باید از آن التجا و اضطرار نیاید، و لذا لازم نیست که بندگان را اکراه بر اطاعت امام7 نماید، و باید در این مورد امر خداوندی را به حضرت موسی و هارون8 که نزد فرعون بروند: ﴿فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً﴾ (سوره طه (20)، آیه 44) و با او به نرمی حرف بزنند شاید او هدایت بیابد، در مد نظر قرار دارد که شرح آن خارج از وضع این مقام است و در رساله اثبات وجود امام7 در هر زمان توضیح دادهام.)