نکته ظریفی در این جا هست که باز از بعضی از آیات قرآن میتوان استظهار کرد، و آن این که همه آن چه در عالم جسمانی هست به برکت عالم فوقانی و شعاع و پرتویی از آن است. قرآن میفرماید: ﴿وَ إِنْ مِنْ شَی ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم﴾[1]
«عندنا همان عالمی است که پیش خداست نه پیش ما. میفرماید: هر چه شما در این عالم ببینید خزینههایش پیش خداست و از آن خزینهها با حد و حدود خاصی در این عالم نازل میکند. شاید صدها روایت در کتب مختلف شیعه و سنی درباره اصل این عالم وارد شده باشد. من به عنوان نمونه روایتی که از امیر المومنین7 نقل شده است را میخوانم.
حضرت میفرمایند: «إِنَّ اللَّـهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَحَدٌ وَاحِدٌ تَفَرَّدَ فِی وَحْدَانِیَّتِهِ ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ فَصَارَتْ نُوراً ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله وَ خَلَقَنِی وَ ذُرِّیَّتِی ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً فَأَسْکَنَهُ اللَّـهُ فِی ذَلِکَ النُّورِ وَ أَسْکَنَهُ فِی أَبْدَانِنَا فَنَحْنُ رُوحُ اللَّـهِ وَ کَلِمَاتُه»[2] خدا خودش بود و خودش. بعد سخنی گفت آن سخن نوری شد ـ و پیامبر اکرم6 و من و ذریه من را از همان نور آفرید. سپس سخنی گفت: آن سخن روح شد ـ این روح را در آن نور جایگزین کرد. تا این که بدنهای ما آفریده شد. آن وقت روح را در بدنهای ما دمید.»
بنابراین این که میفرماید: پیغمبر را انتخاب کرد قبل از این که خلایق از عالم غیب به شهود بیایند، یعنی در عالمی که فوق این عوالم است و از آن به «عالم نور» تعبیر میشود.[3]
[1] . سوره حجر، آیه 21.
[2] . بحارالانوار، ج26 ص291.
[3] . قاعدتاً این سخن همان «قال له کن» است. معلوم میشود آن نور غیر از روحی است که در این عالم متعلق به ابدان است؛ یعنی مقامش از مقام روح انسانی هم بالاتر است. پایان گفتار آیهٔ الله مصباح.