مخفی نماند که هر کس ادعای نبوت نماید دعوای او را نباید شنید و قول او را نباید قبول نمود؛ زیرا که اشخاص بسیاری که هیچ یک نبی نبودند، آمدند و دعوای نبوت نمودند. پس نبی ناچار است از حجتی و برهانی که مصدق نبوت او باشد. و این ظاهر است که کسی را که جناب اقدس الهی او را به رتبه نبوت سرافراز کند و او را حامل اوامر و نواهی و برخوردار از تکالیف غیر متناهی کند که آنها را به بندگان برساند، باید او را حجت و بینهای عطا کند که بندگان او به سبب آن حجت و بینه، آن ادعای بزرگ را از قبول کنند؛ و با وجود این،
باید او را از صفاتی چند برخوردار کند که آن صفات در سایر بنی نوع انسانی نباشد.
و چون معجزه، عبارت است از فعلی که مردم از رسیدن به آن عاجز باشند و آن را خارق عادت هم میگویند به اعتبار آن که خلاف کارهای معمولی و عادی است که در میان مردم متداول است. پس هر کس که ادعای نبوت یا امامت کند و مقارن ادعای خود معجزه بیاورد او نبی یا امام است[1]، و هر گاه مقارن ادعا نباشد، یعنی هر گاه از کسی که مدعی نبوت یا امامت نباشد امری خارق عادت سربزند آن را صاحب کرامت گویند. مثل آمدن مائده از برای حضرت مریم8[2] و هر گاه از مدعی نبوت، خلاف عادت سر زند اما مخالف باشد با آن چه از او طلب کردهاند آن را معجزه کاذبه گویند. چنان که به مسیلمه کذاب گفتند که محمد6 آب دهان مبارک خود به چاهی انداخت که آب آن خشک شده بود، آب آن چاه جاری شد، اگر تو هم پیغمبری چنین کن، او آب دهان پلید خود را به چاهی افکند که آب داشت، در همان حال آب آن خشک شد.
و سر ظاهر شدن معجزه کاذبه آن است که بر مردم ظاهر شود که او در دعوای خود کاذب است. یعنی جناب احدیث این خارق عادت را به ظهور میرساند که کسی در عدم نبوت آن مدعی دروغگو شکی نداشته باشد. و از این قبیل امور از مُسَیْلمه کذّاب بسیار سر زده تا جماعتی که تصدیق او را کرده بودند همگی رجوع کردند.
و فرق میان معجزه و سحر و شعبده آن است که سحر و شعبده از امور عادی است جز این که سبب آن بر اکثر مردم مخفی است، به خلاف معجزه که آن امر عادی نیست و مطلقا سببی از اسباب شناخته شده بشری برای آن نیست.
پس معلوم شد که معجزه، خارق عادت است؛ و سحر و کهانت و شعبده، خارق عادت نیست بلکه امور عادیه است که اسباب آنها بر اکثر مردم مخفی است.
و فرق گذاشتن میان معجزه و سحر و شعبده بر کسی که از معارف بهرهای داشته باشد در نهایت سهولت است؛ زیرا که میتوان فهمید که آن سبب دارد یا نه. و اهل سحر و جادو، این معنا را زودتر از همه کس میفهمند به همین جهت اول کسی که ایمان به حضرت موسی7 آوردند ساحران بودند، البته، این معنا بر عوام مشکل است و باید در این گونه موارد از خواص خود یعنی اهل علم تقلید بکنند تا نور حقیقت بر دلهای ایشان تافته شود.
بلی، میان صاحب معجزه و ساحر فرقی دیگر هست که عوام آن را میفهمند و آن این است که کسی که صاحب معجزه باشد هر گاه آن چه از خارق عادات را بر سبیل حجت از او طلب کنند میتواند آن را ظاهر کند. همچنان که جمیع معاندین آن چه از پیغمبر ما6 طلب کردند همه را به عمل آورد، و همچنین بود حکم در سایر پیغمبران؛ به خلاف ساحر که عمل او منحصر است به آن فعل خاص که آن را تعلیم گرفته است و اگر خارق عادات از او طلب کنند عاجز میشود و از این جهت احدی ندیده است و نشنیده است که ساحری آمده باشد که هر چه از او طلب کنند به عمل آورد.
[1] . فرق میان معجزه پیغمبر و امام آن است که پیغمبر6 در مقام تحدی و اثبات نبوت خود باید معجزه نشان بدهد، و نبوت خود را با آن ثابت کرده و روشن کند که او از جانب خداوند فریتاده شده است، و اما امام علی7 با آن که مثل پیغمبر دارای قدرت معجزه نشان دادن است ولی لازم نیست که به مقام تحدی بیاید و در اثبات امامت خود معجزه نشان بدهد، چون امام از جانب خدا به وسیله پیغمبر6 باید تعیین و منصوب شود؛ زیرا باید معصوم باشد و عصمت را غیر از خدا کسی عالم نیست و لذا امام در اثبات مقام امامت احتیاج به معجزه ندارد.
آری، هرگاه از امام7 کسی معجزه بخواهد و مصلحت اقتضا کند باید معجزه نشان داده و ظاهر کند، برای آن که امام7 دارای کمالات و علوم پیغمبر6 است و فرقی ندارند مگر در منصب نبوت. از آن چه گفته شد معلوم شد که چرا حضرت صدیقه طاهره زهرا 3 فرموده: امام مانند کعبه است، مردم باید بروند دور آن بگردند و آن را پیدا کرده و بشناسند.
چنان که همین فرمایش را سید علم الهدی (قدس سره) در رساله ناسخ و منسوخ از پیغمبر اکرم6 نیز نقل
کرده است.
پس اگر کسی امام را پیدا کرد و از وی خارق العاده خواست باید نشان بدهد، و نمیتواند در مقام اثبات امامت خود در آن موقع از معجزه نشان دادن خودداری کند.
از آن چه گفته شد نیز معلوم شد: خارق العادهای که امام علی7 نشان میدهد به آن نیز معجزه گفته میشود. و این که بعضی از قاصرهها خیال میکنند که باید به آن کرامت اطلاق کرد، بی وجه است. محقق میرزای قمی; در
رساله اصول دین فرموده است: امام شناخته میشود به معجزه، که هر که دعوی امامت کند و بر طبق آن معجزه
ظاهر کند، دلالت میکند بر حقیقت او، چنان که در نبوت گذشت. و آن رساله خطی بوده و در کتابخانه ما
موجود است.
[2] . چنان که بر آن قرآن مجید دلالت دارد. و همچنین سنت ثابته به تواتر معنوی، دلالت دارد به آمدن مائده بهشتی از جانب خداوند به حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا 3 و مکرر به آن حضرت مائده بهشتی آمده است.