از جمله اوصاف پیامبر6 این بود که قامتش نه زیاد بلند بود و نه کوتاه بلکه چون تنها راه میرفت، میان بالا به نظر میآمد. با وجود این، ممکن نبود یک فرد نسبتاً بلند قامت با آن حضرت راه برود مگر این که رسول خدا6 برازنده تر از او به نظر میرسید و چه بسا دو مرد بلند قامت دو طرفش بودند ولی باز هم از آنها برجسته تر مینمود و چون از او جدا میشدند، آنها بلند قامت مینمودند، و آن حضرت میان بالا بود و میفرمود: همه نیکی در بلند بالایی قرار گرفته است.
اما رنگ چهره آن حضرت، بسیار دلپذیر بود، نه گندم گون و نه خیلی سفید و روشن، بلکه سفیدی یک دستی بود که به زردی، سرخی و رنگهای دیگر آمیخته نبود.
قطرات عرق در چهره آن حضرت همانند دانههای مروارید و خوشبوتر از مشک بود.
پیامبر6، موهای نیکو و صافی داشت، نه زیاد نرم و نه زیاد پیچ در پیچ، چنان بود که وقتی شانه میکرد، گویی راههای شنی است. بعضی گفتهاند:
موهایش تا شانهها میرسید اما بیشتر روایات بر آنند که تا نرمه گوشش میرسید و گاه موها را چهار رشته میکرد که هر گوشش را میان دو رشته قرار میداد و گاه موهایش را روی گوشها قرار میداد، پایین موها میدرخشید و موهای سفید سر و ریشش هفده مو بود و چیزی بر آن افزون نگشت.
از همه کس خوش صورت و نورانیتر بود، هیچ وصف کنندهای او را توصیف نمیکرد مگر این که به ماه شب چهارده تشبیه میکرد.
پیامبر6 چنان راه میرفت که گویی از سنگی جدا میشود و در سرازیری حرکت میکند، بدون شتابزدگی و آرام راه میرفت، نه از روی تکبر.
پیامبر میفرمود: من از همه کس بیشتر به حضرت آدم شباهت دارم و پدرم ابراهیم از نظر سیما و خلق و خو، بیش از همه مردم به من شباهت داشت.
بارها میفرمود: من در نزد خدا ده نام دارم: من محمّد، احمد و من ماحی هستم که خداوند به وسیله من کفر را نابود میکند و من آن عاقبت هستم که پس از او کسی نیست و من آن حاشرم که بندگان خدا با آمدن من (با یکدیگر) محشور میشوند، و منم پیام آور توبه، پیام آور اخبار غیبی و آن شخص در پی آمدهای که تمام مردم در پی او بیایند و منم قثم. ابوالبختری میگوید: قثم یعنی کامل و جامع.