حضرت زهرا3 میفرمایند: پیامبر اسلام6 قبل از این عالم برگزیده شده است. این قبل بودن به چه معناست؟ آیا مقصود این است که مثلاً اگر عمر این عالم یک میلیارد سال است، یعنی ایشان یک سال قبل از آن یک میلیارد برگزیده شده است؟ در بعضی از روایات درباره بعضی از موجودات آن عالم آمده است که خداوند آنها را دوهزار سال قبل آفریده است. آیا این نور هم این گونه است؟ آیا مراد از سال در این جا سالی است که 365 روز است، یا این معیار دیگری دارد؟
چیزی که ما به عنوان احتمال عرض میکنیم این است که معمولاً آنچه ما از این قبل و بعد بودنها میفهمیم، قبل و بعد زمانی است؛ اما آیا قبل از این که همه این خلایق خلق شوند زمانی بوده است؟ بعید نیست که این قبل، قبل زمانی نباشد، مخصوصاً که ارتباط آن نور فقط با موجوداتی نیست که در مرز عدم و وجودند؛ بلکه آن نور بر همه موجودات تا روز قیامت میتابد. وقتی همه آنها از آن نور خلق شدهاند، از آن جدا نیستند و آن نور در همه آنها حضور دارد. احاطه به همه موجودات و حوادثی که اکنون در عالم در حال اتفاق افتادن است خیلی قدرت علمی وسیعی میخواهد؛ اما اگر فرض کنیم که موجودی همان طور که حوادث موجود را میبیند حوادث گذشته را هم میبیند، درکش خیلی مشکل میشود.
ما درباره خدا معتقدیم که نه تنها حوادث گذشته و آینده را میداند، بلکه گذشته، حال و آینده به یک اندازه برای او حاضر است. خدا این طور نیست که وقتی امروز میآید دیگر دیروز یا فردا را نبیند. علم خدا علم حصولی و صورت ذهنی نیست که بگوییم میداند دیروز چه بوده است؛ بلکه همه گذشته، حال و آینده عالم پیش خدا حضور دارند؛ «لیس عند ربک صباح و لا مساء؛ صبح و شب و دیروز و امروز ندارد.»
برای درک این مسأله بزرگان مثال خوبی زدهاند. میفرمایند: اگر شما پشت پنجرهای باشید که کاروان شتری از مقابل آن میگذرد و موقعیت شما به گونهای است که فقط یکی از شترها را میتوانید ببینید و برای دیدن شتر بعدی باید این شتر بگذرد، شما وقتی شتر دوم را میبینید که اولی گذشته و سومی هنوز نیامده است؛ لذا اولی و سومی را نمیبینید. اما اگر به پشت بام بروید به طوری که بر این جاده اشراف داشته باشید، همه شترها را یک جا میبینید. این شترها در جای خود قبل و بعد دارند؛ اما برای شما همه یک جا حاضرند. این مثل عالمی است که ما در آن زندگی میکنیم.
ما همه حوادث را با مقیاس این پنجره میسنجیم. از این دیدگاه، دومی که بود نه اولی هست و نه سومی؛ اما عالم دیگری هست که اشراف بر این عالم دارد. اگر ما چنین تصور کنیم که عالم محسوسات سقف و مرزی دارد، وقتی از این مرز فراتر میرویم عالم دیگری است که بر این عالم احاطه دارد؛ نه تنها بر محیطش بلکه همانند کرههای متداخل بر درونش هم احاطه دارد. در این صورت عالم محیط، تقدم و تأخرهای داخل عالم محاط را ندارد. حتماً شنیده اید که بعضی از اولیای خدا حوادث گذشته و بعضاً آینده را نه تنها میدانستند، بلکه میدیدند.
تفسیر این نکته این است که روح انسان موجودی فراتر از این قالب مادی است و خداوند قدرتی به آن داده که میتواند از عالم ماده فراتر برود. در این حالت مثل آن کسی است که از بام بر جاده احاطه دارد. در این صورت برای او گذشته و حال و آینده یکسان است.
از بعضی از بزرگان نقل شده است که بعضی از اولیای خدا بعد از ریاضات و عبادتهای خیلی زیاد موفق شده بودند که روز عاشورا را ببینند. این چه قدرتی است و از کجاست؟ تعبیری که به ذهنهای ما نزدیک است این است که میگوییم: در لوح محفوظ یا لوح محو و اثبات است. این لوح، یک لوح معمولی نیست؛ بلکه عالمی است که همه اینها را میتواند یک جا در خودش جمع کند. آن کسی که با آنجا ارتباط پیدا کند میتواند حوادثی که در آن وجود دارد را ببیند.
اگر این فرضیه که بزرگانی آن را تقریب فرمودهاند صحیح باشد ـ بعید هم به نظر نمیآید ـ وقتی حضرت زهرا3 میفرمایند: «خدای متعال پدرم را قبل از رسالت اختیار فرمود در آن وقتی که هنوز مخلوقات این عالم به وجود نیامده بودند میتوانیم بگوییم: آن نوری که خدا قبل از خلق خلایق، خلق فرموده است، در عالَم دیگری بوده است که آن عالَم غیر از این عالم دنیاست که ما در آن زندگی میکنیم. آن عالم بر همه آنچه در این عالم است احاطه دارد. زمان جزء عالم ماده است و آن عالم فوق زمان است و بر زمان احاطه دارد.