و براستی در این مورد، چه زیبا سروده «سیّد جزوعی» آنجا که میگوید:
وَ اَتَتْ فاطِمُ تُطالِبُ بِالارْثِ |
|
مِنَ الْمُصْطَفی فَما وَرَثاها |
«فاطمه برای طلب کردن ارث خود که از رسول خدا باقی مانده بود، نزد آن دو نفر آمد، ولی آنها ارث او را ندادند.
لَیْتَ شِعْرِی لِمَ خالَقا سُنَنَ |
|
الْقُرآنِ فِیها وَاللَّـه قَدْ اَبْداها |
ای کاش میدانستم که چرا آن دو نفر با سنّتهای قرآن مخالفت کردند با اینکه قرآن سنّتهای ارث را آشکار کرده بود؟
نُسِخَتْ آیَةُ الْـمَوارِیثِ مِنْها |
|
اَمْ هُما بَعْدَ فَرْضِها بَدَلاها؟ |
آیا آیات ارث قرآن، منسوخ شده بود؟، یا آن دو نفر پس از فریضه شدن قوانین ارث، آن را تبدیل کردند؟!
اَمْ تَری آیَةَ الْـمَوَدَّةِ لَمْ |
|
تَأتِ بِوُدِّ الزَّهْراء فِی قُرْباها |
یا آنکه آیهی مودّت[1] در مورد دوستی زهرا و خویشانش نازل نشده بود؟!
ثُمَّ قالا اَبُوک جاءَ بِهذا |
|
حُجَّةُ مِنْ عِنادِهِمْ نَصَباها |
سپس گفتند: پدرت چنین گفته (که ما ارث نمیگذاریم) و از روی عناد این چنین حجّت (جعلی) نصب کردند.
قالا لِلْاَنْبِیاء حُکْمٌ به اَن لا |
|
یُورِثُوا فِی الْقَدِیم وَ انْتَهَراها |
و گفتند: از قدیم ثابت است که پیامبران ارث نمیگذارند، از این رو فاطمه را از ارث منع کردند.
اَفَبِنْتِ النّبِی لَمْ تَدْرِ انْ کا |
|
نَ نَبِی الْهُدی بِذلِکَ فاها |
آیا اگر پیامبر چنین سخنی گفته بود، دخترش از آن اطّلاع نداشت؟!
بِضْعَةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ خالَفَتْ ما |
|
قالَ حاشا مَوْلاتِنا حاشاها |
فاطمه پارهی تن پیامبر و تنها یادگار او بود، آیا او با سخن پدرش مخالفت کرد؟ نه هرگز، و نه هرگز که سیّدهی ما با قول پیامبر مخالفت کند؟
سَمِعَتْهُ یَقُولُ ذاکَ وَ جائتْ |
|
تَطْلُبُ الاِرْثَ ضِلَّةً وَسَفاها |
اگر فاطمه از پدرش چنین سخنی شنیده بود (که ما ارث نمیگذاریم) آیا در عین حال از روی نادانی و گمراهی میآمد و مطالبه ارث میکرد؟
هِی کانَتْ لِلَّـه اَتْقی وَ کانَتْ |
|
اَفْضَلُ الْخَلْقِ عِفَّةً وَ نَزاها |
حاشا که فاطمه چنین باشد، او در پیشگاه خدا از همهی انسانها پرهیزکارتر، بهتر، پاکدامنتر و پیراستهتر بود.
سَلْ بِاِبْطالِ قَوْلِهِمْ سُورَةَ النَّمْلِ |
|
وَ سَلْ مَرْیَمَ الَّتِی قَبْلَ طه |
برای بطلان قول آنها، سورهی نمل و سورهی مریم که قبل از سورهی طه میباشد، را بررسی کن.
فِیهِما یَنْبَآنِ عَنْ اِرْثِ یَحْیی |
|
وَ سُلَیْمان مَنْ اَرادَ اِنْتِباها |
در این دو سوره، از ارث بردن یحیی و سلیمان، سخن به میان آمده است، هر کس میخواهد صدق فاطمه را دریابد به این سورهها مراجعه کند.
فَدَعَتْ وَاشْتَکَتْ اِلَی اللَّـه مِنْ ذا |
|
کَ وَفاضَتْ بِدَمْعِها مُقْلَتاها |
پس از آنکه به دادخواهی فاطمه توجّه نکردند، او شکایتش را نزد خدا برد، و اشک از چشمانش سرازیر شد.
ثُمَّ قالَتْ فَنِحْلَة مِنْ وا |
|
لِدَی الْمُصْطَفی وَ لَمْ یَتَخَلاها |
سپس فرمود: فدک، نِحْلَه (بخشوده شدهی) پدرم محمّد مصطفی است ولی فدک را به او ندادند.
فَاَقامَتْ بِها بِشُهُودٍ فَقالُوا |
|
بَعْلَها شاهِدٌ لَها وَ ابْناها |
فاطمه برای اثبات حق خود، شهود آورد، ولی آنها گفتند: گواهان، شوهر و فرزندانش میباشند (و قبول نیست).
لَمْ یُجِیزُوا شَهادَةِ اِبْنَی رسُولِ |
|
اللَّـه هادِی الاَنامِ اِذْ ناصَباها |
گواهی دو فرزند رسول خدا را کافی ندانستند، آن رسولی که، هدایتکننده مردم است، و با فرزندان رسول خدا دشمنی کردند.
لَمْ یَکُنْ صادِقاً عَلِیّ وَلافا |
|
طِمَةُ عِنْدَهُمْ وَ لا وَلَداها |
علی و فاطمه و فرزندانش، هیچ کدام نزد آنها راستگو نبودند.
اَهْلُ بَیْتٍ لَمْ یَعْرِفُوا سُنَنَ الْجَوْرِ |
|
اِلْتِباساً عَلَیْهِم وَ اشْتَباها |
آیا خانوادهای که با سنّتهای جور میانه نداشتند، امر بر آنها اشتباه میشود؟
کان اَتْقَی اللَّـهَ مِنْهُمْ عَتِیقٌ |
|
قَبُحَ الْقائلُ الْمَحالِ وَ شاها |
آیا تقوای عتیق (ابوبکر) از این خانواده بیشتر است؟، قبیح باد آن کسی که چنین حرف محال را با زبان میآورد.
جَرَعاها مِنْ بَعْدِ والِدِها |
|
الْغَیْظَ مِراراً فَبِئْسَ ماجَرَعاها |
جرعههای اندوه و تلخی رنج را به فاطمه، بعد از پدرش، نوشانیدند، و براستی چه جرعههائی نوشانیدند!!
لَیْتَ شِعرِی ما کانَ ضَرَّهُما |
|
حَفِظا لِعَمهَدِ النَّبِی لَوْ حَفَظاها |
ای کاش میدانستم که اگر آنها عهد پیامبر را دربارهی احترام فاطمه حفظ و مراعات میکردند، چه زیانی برای آنها داشت؟
کانَ اِکْرامُ خاتَمِ الرُّسُلِ الْها |
|
دِی الْبَشِیرِ النَّذِیر لَوْ اَکْرَماها |
با توجه به اینکه احترام به فاطمه، احترام به پیامبر هادی بشارتدهنده و انذارکننده بود.
وَ لَکانَ الْجَمیلُ أنْ یُعْطِیاها |
|
فَدَکاً لا الْجَمِیلُ أنْ یَقْطَعاها |
و بسیار نیک بود که فدک را به فاطمه میدادند، نه اینکه قطع و منع فدک از او، کار نیک بود.
اَتَری الْمُسْلِمِینَ کانُوا یَلُومُو |
|
نَهُما فِی الْعطاءِ لَوْ اَعْطَیاها |
آیا آن دو نفر اگر فدک را به فاطمه میدادند، مسلمانان آنها را سرزنش میکردند؟
کانَ تحْتَ الْخَضْراءِ بِنْتُ نَبِی |
|
صادِقٌ ناطِقٌ اَمِینٌ سَواها؟ |
آیا در زیر آسمان کبود، از پیامبر راستگو و امین، غیر از فاطمه، یادگار دیگری باقی مانده بود؟
بِنْتُ مَنْ؟ اُمُّ مَنْ؟ حَلِیلَةُ مَنْ؟ |
|
وَیْلٌ لِمَنْ سَنَّ ظُلْمَها وَ آذاها |
آن هم دختر چه کسی؟ مادر چه کسی؟ همسر چه کسی؟ وای بر آنانکه ظلم و آزار بر او روا داشتند.
[1] . سوره شوری، آیه 23.