گویند: رسول خدا6 کسی از مؤمنان را ناسزا نگفت مگر آن که برایش کفاره و رحمتی قرار داد.
و هرگز زن یا خدمتگزاری را نفرین نکرد.
پیامبر6 در حال کارزار با دشمنان بود، عرض کردند: یا رسول اللّه ! چرا آنها را نفرین نمیفرمایید؟ فرمود: همانا من برای رحمت و هدایت مبعوث شدهام نه برای نفرین.
و چنان بود که هر گاه میخواستند بر کسی، مسلمان یا کافر به طور عام یا خاص نفرین کنند، به جای نفرین دعا میکرد.
و با دست خود کسی را نزد، مگر آن که در راه خدا باشد. و از کسی که نسبت به آن حضرت تعدی کرده باشد هرگز انتقام نگرفت، مگر آن که نسبت به حریم الهی تجاوز کرده باشد. و بین دو عمل هرگز مختار نشد مگر آن که آسانترین آنها را برگزید، جز در مواردی که باعث گناه یا قطع رحم میشد که در آن صورت از همه کس بیشتر اجتناب میفرمود.
و کسی چه آزاد و چه بنده و کنیز، خدمت ایشان نیامد مگر آن که با او در پی حاجتش حرکت کرد.
انس میگوید: به خدایی که او را به حق فرستاده است، هرگز در مورد چیزی که نمیپسندید به من نفرمود: چرا آن کار را کردی؟
گویند: هیچ گاه پیامبر6 از بسترش ایراد نگرفت. اگر فرشی میانداختند، میخوابید و اگر نمیانداختند، روی زمین میخوابید.
خدای متعال در سفر اول تورات، آن حضرت را توصیف کرده، میفرماید: محمّد رسول خدا، بنده برگزیدهام، بداخلاق و درشتخو و اهل غوغا و فریاد میان کوچه و بازار نمیباشد.
بدی را با بدی مجازات نمیکند بلکه عفو میکند و میبخشد زادگاهاش مکه و هجرتش به مدینه است و شام را مالک میشود. او و یارانش بر سراسر این قلمرو سیطره خواهند یافت و ایشان حاملان قرآن و دانشاند و او بر اطراف خود پرتو افکن است. و در انجیل نیز وصفش چنین است.
از جمله خلق و خوی آن حضرت آن بود که به هر کس میرسید، ابتدا سلام میداد. و هر که درباره حاجتی حرف میزد، با او میایستاد تا این که طرف منصرف میشد.
دست خود را از کسی که دستش را میگرفت رها نمیکرد تا وقتی که طرف دستش را میکشید.
و چون یکی از صحابه را میدید آغاز به مصافحه میکرد، سپس دست او را میگرفت و انگشتهایش را داخل انگشتان او میکرد و آنگاه مشتش را محکم میبست.
جز به یاد خدای تعالی بر نمیخاست و نمینشست.
و کسی رو به او نمینشست در وقتی که او نماز میخواند، مگر آن که نمازش را سبک میکرد و رو به او میآورد و میگفت: نیازی داری ؟ و چون حاجت او را بر میآورد، دوباره به نماز میایستاد.
و بیشتر اوقات به هنگام نشستن، هر دو زانویش را از جا بر میداشت، و نظیر کسی که لباسش را به خود پیچیده باشد، با دستها زانوهایش را میگرفت.
و کسی جای او را از جای نشستن اصحابش تمیز نمیداد؛ زیرا آن حضرت هر جا جای نشستن بود، مینشست.
هیچگاه کسی ندید که در نزد اصحاب پاهایش را دراز کند تا جا را بر کسی تنگ کند مگر این که جا زیاد میبود و کسی در تنگنا قرار نمیگرفت.
و بیشتر اوقات رو به قبله مینشست.
و به هر کسی که بر او وارد میشد احترام میکرد و حتی برای کسی که نه با وی خویشاوندی داشت و نه وابسته رضاعیاش بود، جامهاش را پهن میکرد و او را بر روی آن مینشاند.
زیراندازی که در اختیار داشت به هر که وارد میشد، ایثار میکرد و اگر او نمیپذیرفت اصرار میورزید تا او بپذیرد.
و کسی با او صمیمی نمیشد مگر این که تصور میکرد از همه کس نزد آن حضرت گرامی تر است، به گونهای که هر کس همنشین آن حضرت میشد، بهره خویش را از سیمای وی میبرد، تا آن جا که نشست آن حضرت، شنیدن، سخن گفتن و جاذبه مجلس و تمام توجهش به هم نشین بود و با تمام اینها محفلش حیا، تواضع و امانت بود.
خدای تعالی فرمود: ﴿فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّـهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ﴾.[1]
هر گاه میخواست، اصحابش را صدا بزند برای احترام و دلجویی ایشان به کنیه صدا میزد.
و حتی به آنهایی که کنیه نداشتند، کنیه میداد و به همان کنیهای که داده بود، آنها را صدا میزد.
و همچنین زنانی که فرزندانی داشتند کنیهای میداد و نیز نام زنانی را که فرزند نزاده بودند، با کنیه آغاز میکرد.
و کودکان را کنیه مینهاد تا بدان وسیله دلهای ایشان را نرم سازد.
از همه کس زودتر خشمگین میشد و زودتر از همه خشنود میگشت و مهربانتر و بهتر از همه مردم به مردم و از همه کس سودمندتر به حال آنان بود و چنان بود که در مجلس آن حضرت صداها بلند نمیشد.
و چون از مجلس برمیخاست میگفت: «سُبْحَانَكَ اللَّـهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ». آنگاه میفرمود: «اینها را جبرئیل به من آموخت.»
[1] . سوره آل عمران، آیه 159: «از پرتو رحمت الهی در برابر آنها نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراكنده میشدند.»