borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد سوم»
آداب لباس پوشیدن پیامبر

پیامبر6 هر چه از انواع جامه در اختیار داشت از رو انداز، ردا، پیراهن، جبه و یا چیز دیگر می‌‌پوشید و از جامه سبز خوشش می‌‌آمد و بیشتر جامه‌‌هایش سفید بود و می‌‌فرمود: به زنده هاتان جامه سفید بپوشانید و مرده هایتان را در آن کفن کنید. قبای حاشیه دار مربوط به جنگ و بدون حاشیه می‌‌پوشید و قبای دیبایی داشت که می‌‌پوشید و سبزی آن سفیدی رویش را زیبا می‌‌نمود.

تمام جامه‌های پیامبر6 روی کعبین (استخوان برآمده پشت پاها) قرار داشت و روپوشش در بالای آن تا نیمه ساق و بند پیراهنش بسته بود، بسا در حال نماز و دیگر اوقات بندها را می‌‌گشود.

و ملافه‌ای داشت که با زعفران رنگ آمیزی شده و چه بسا تنها با آن ملافه با مردم نماز به جا می‌‌آورد.

و بسا اتفاق می‌‌افتد که عبا می‌‌پوشید و بدون چیز دیگری تنها با همان عبا بود.

عبای وصله داری می‌‌پوشید و می‌‌فرمود: «من بنده‌ای هستم و همان را می‌‌پوشم که بندگان می‌‌پوشند. »

جز جامه‌‌هایی که غیر از جمعه می‌‌پوشید، دو جامه مخصوص جمعه داشت.

و چه بسا یک روپوش تنها می‌‌پوشید و جز آن چیزی در بر نداشت. دو طرف آن را بین شانه‌‌هایش می‌‌انداخت.

و چه بسا برای مردم نماز بر جنازه‌‌ها را با همان روپوش امامت می‌‌کرد.

و چه بسیار در خانه‌‌اش در یک روپوش که به طور مخالف دو طرف آن را به خود پیچیده بود، نماز می‌‌خواند .

و چه بسا شب هنگام با روانداز نماز می‌‌خواند در حالی که بخشی از جامه را به قسمتی از بدنش داشت، بقیه همان روانداز را روی یکی از زنانش افکنده بود و با آن حال نماز می‌‌خواند.

پیامبر6 عبای سیاهی داشت که آن را به کسی بخشید، امّ سلمه عرض کرد: پدر و مادرم فدایت، آن عبای سیاه چه شد؟

فرمود: آن را پوشیدم، ام سلمه گفت: هرگز چیزی را بهتر از سفیدی شما در کنار سیاهی آن ندیده‌ام.

و انس می‌‌گوید: چه بسیار دیدم که پیامبر6 نماز ظهر را در عبایی که از دو طرف به هم گرده زده بود، به جا می‌‌آورد.

و انگشتری به انگشت می‌‌کرد.

و چه بسا بیرون می‌‌شد و در انگشتری‌‌اش نخی بود که چیزی را به یادش می‌‌آورد. و به وسیله آن زیر نامه‌‌ها را مهر می‌‌کرد.

و می‌‌فرمود: مهر کردن نامه بهتر از تهمت است.

و عرقچین‌ها (کلاه) را زیر عمامه‌‌ها و بدون عمامه بر سر می‌‌کرد و چه بسا عرقچین را از سر بر می‌‌داشت و آن را در مقابلش حایل قرار می‌‌داد و بعد به سمت آن نماز می‌‌خواند.

و چه بسا اگر عمامه به سر نداشت دستمالی به سر و پیشانی می‌‌بست. پیامبر6 عمامه‌ای داشت به نام سحابه آن را به علی7 بخشید. بسیاری اوقات که علی7 با آن عمامه می‌‌آمد، پیامبر6 می‌‌فرمود: علی با سحاب آمد. و هر گاه می‌‌خواست جامه‌ای را بپوشد از طرف راستش می‌‌پوشید و می‌‌گفت: «الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِي كَسَانِي مَا أُوَارِي بِهِ عَوْرَتِي وَ أَتَجَمَّلُ بِهِ فِي النَّاس‏‏»

و چون می‌‌خواست آن را از تنش بیرون کند از سمت چپ بیرون می‌‌کرد.

و هر گاه لباس نوی می‌‌پوشید، لباس کهنه‌‌اش را به مستمندی می‌‌داد و بعد می‌‌فرمود: «هیچ مسلمانی نیست که با جامه‌‌اش مسلمانی را بپوشاند مگر این که تا آن جامه تن پوش است، در حیات و ممات در کنف ضمانت و نگهداری خداوند خواهد بود.»

پیامبر6 فرشی است از پوست، درونش از لیف خرما بود، طولش دو ذراع یا در این حدود و پهنایش یک ذراع و یک وجب و یا در این حدود و عبایی داشت که هر جا می‌‌رفت دولا می‌‌کرد و رویش می‌‌نشست.

گاهی روی حصیر بدون این که چیز دیگری زیرش باشد، می‌‌خوابید.

از جمله روش پیامبر6 این بود که برای هر یک از مرکب، اسلحه و اشیایی که داشت، نامی تعیین می‌‌فرمود.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: