borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد سوم»
بخشی از اخلاق نیكوی پیامبرﹷ

اخلاقیاتی که بعضی از دانشمندان و فقها آنها را گرد آورده‌اند و از بعضی اخبار آنها را برگزیده‌اند چنین است: [1]

رسول خدا6 بردبارترین، شجاع‌ترین، عادل‌ترین، و پاکدامن‌‌ترین مردم بوده است.  با هیچ زنی که او را در ملکیت خود نداشت و یا به همسری خود درنیاورده بود و یا از خویشاوندان محرم او نبود، تماس نداشت. 

از همه مردم بخشنده تر بود، هیچ دینار و درهمی شب در نزد او نمی‌‌ماند و اگر وجهی زیاد می‌‌آمد و کسی را پیدا نمی‌‌کرد که به او بدهد و شب ناگهان می‌‌رسید به خانه نمی‌‌رفت تا آن را به نیازمندش می‌‌رساند.

و از آنچه خدا به او داده بود تنها به مقدار قوت سالانه خود از ساده‌‌ترین چیزی که در دسترس بود از خرما و جو برداشت می‌‌کرد و بقیه آن را در راه خدا می‌‌داد.

کسی از او چیزی نمی‌‌خواست مگر این که به او می‌‌داد.

آنگاه به قوت سالانه خود می‌‌پرداخت و از آن هم ایثار می‌‌کرد، و چه بسا که خود پیش از پایان سال، اگر چیزی به او نمی‌‌رسید محتاج می‌‌شد.

به دست خویش کفشش را وصله می‌‌زد و جامه‌‌اش را می‌‌دوخت و در امور خانه به خانواده خود خدمت می‌‌کرد.

از همه کس با حیاتر بود، به چهره کسی خیره نمی‌‌شد.

و دعوت آزاده و برده را می‌‌پذیرفت.  

و هدیه را قبول می‌‌کرد اگر چه یک جرعه شیر بود و در برابر آن هدیه می‌‌داد.

مال صدقه را نمی‌‌خورد.

و در پاسخ دادن به سخن کنیز و فرد تهی دست تکبر نمی‌‌ورزید.

برای پروردگار خشمگین می‌‌شد، نه برای خود.

حق را اجرا می‌‌کرد اگر چه به زیان خود یا اصحابش تمام می‌‌شد.

از طرف گروهی از مشرکین پیشنهاد کمک در مقابل گروه دیگری از مشرکین به آن حضرت شد در حالی که او کم یاور بود و حتی به یک فرد نیازمند بود تا بر یارانش بیفزاید اما نپذیرفت و فرمود: «من از مشرک کمک نمی‌‌طلبم. »

جنازه یکی از فضلای اصحاب و نیکانشان که در بین یهودیان کشته شده بود پیدا شد، بر ایشان از راه ظلم وارد نشد و علاوه بر حق از آنها نخواست و صد شتر دیه پرداخت کرد در حالی که اصحاب آن حضرت به یک شتر نیازمند بودند تا باعث تقویت آنها شود،

و از گرسنگی سنگ به شکم مبارکش می‌‌بست ،

هر خوراکی را که حاضر بود میل می‌‌کرد، درباره آنچه موجود بود نمی‌‌پرسید و آن را رد نمی‌‌کرد و از خوردن غذای حلال خودداری نمی‌‌فرمود.

در وقت غذا خوردن تکیه نمی‌‌داد و روی سفره نمی‌‌نشست بلکه پارچه‌ای زیر پاهایش می‌‌انداخت.

از نان گندم سه روز متوالی سیر نخورد تا به دیدار خدا شتافت و این اعمال را از باب ایثار و به خاطر کمک به دیگران می‌‌کرد نه به دلیل فقر و نه به سبب بخل. دعوت به مهمانی را قبول می‌‌کرد و به عیادت بیماران می‌‌رفت، و تشییع جنازه می‌‌کرد. در بین دشمنانش تنها و بدون پاسدار راه می‌‌رفت، از همه مردم متواضع تر بود و از همه ساکت تر اما نه از راه کبر و سخنش رساتر از همه بود بدون کلام زاید و خوشروتر از همه مردم بود؛ هیچ امری از امور دنیا او را وحشت زده نمی‌‌ساخت.  

هر لباسی که ممکن بود می‌‌پوشید؛ گاهی پارچه‌ای به دور خود می‌‌پیچید و گاهی برد مخصوص یمنی و گاهی جبه پشمی، هر پوشیدنی ای را که از راه
مباح در اختیار داشت می‌‌پوشید. انگشتری‌‌اش نقره بود، که به انگشت کوچک دست راست و چپش می‌‌کرد. بر پشت مرکب خود، برده و غیر برده را سوار می‌‌کرد.

بر هر چه ممکنش بود، از قبیل اسب، شتر، استر شهبا و الاغ، سوار می‌‌شد و گاهی پیاده و با پای برهنه بدون ردا و عمامه و کلاه راه می‌‌رفت. از بیماران در دورترین نقطه شهر عیادت می‌‌کرد. بوی خوش را دوست می‌‌داشت و از بوهای بد ناراحت می‌‌شد. با تهیدستان همنشین و با مستمندان هم خوراک می‌‌شد، و صاحبان فضیلت را برای اخلاق خوبشان گرامی می‌‌داشت و با شرافتمندان به نیکوکاری برخورد می‌‌کرد. با خویشاوندان صله رحم می‌‌کرد بدون این که دیگران را بر ایشان مقدم بدارد.

بر کسی ستم روا نمی‌‌داشت.  هر که از او معذرت می‌‌خواست، عذرش را می‌‌پذیرفت.  شوخی می‌‌کرد ولی جز سخن حق نمی‌‌گفت.  می‌‌خندید اما نه با صدای بلند. بازی مباح و مجاز را می‌‌دید و نهی نمی‌‌فرمود. کسی با صدای بلند با آن حضرت صحبت می‌‌کرد، تحمل می‌‌فرمود.

یک ماده شتر و گوسفندی داشت که خود و اعضای خانواده‌‌اش از شیر آنها تغذیه می‌‌کردند. غلامان و کنیزانی داشت، از نظر خوراک و پوشاک بر آنها برتری نداشت، جز در کار خدایی و یا کاری که ناگزیر بر صلاح خودش بود، وقت را نمی‌‌گذراند. به باغ‌های اصحابش تشریف می‌‌برد.

هیچ مستمندی را به سبب بی چیزی و درماندگی‌‌اش تحقیر نمی‌‌کرد، و هیچ شاهی را به سبب سلطنتش اهمیت نمی‌‌داد، برای هر دو، در پیشگاه خدا یک نوع دعا می‌‌کرد.

خداوند اخلاق خوب و سیاست کامل را در آن حضرت، با وجود این که نه می‌‌توانست بنویسد و نه بخواند جمع کرد، در مناطق کوهستانی و بیابان‌های خشک، در حال گوسفند چرانی و یتیمی که نه پدر داشت و نه مادر،
بزرگ شد.

پس خداوند تمام اخلاق نیک و راه و رسم پسندیده و شرح حال گذشتگان و آیندگان، و آنچه را که باعث نجات و رستگاری در آخرت و غبطه در امر خیر و موفقیت در دنیا بود و با واجب و ترک امور زاید ارتباط داشت به آن حضرت آموخت.


[1] . نقل از كتاب راه روشن ، ج 4 ، ص 149، ترجمه كتاب المحجة البیضاء ، ملا محسن فیض كاشانی.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: