فاطمه زهرا3 قربانی دنیاطلبان ریاست طلب و دنیادوست شد. کسانی که همه شرافتهای انسانی، اخلاقیات دینی و اعتقاد به نبوت و امامت و معاد را فراموش کرده و چشم به متاع قلیل دنیا دوختند. بالاترین خطیئه، غصب خلافت و سرقت فدک بود و این خطیئه نبود مگر به خاطر حبّ دنیا.
از نظر قرآن کریم، دنیا با اینکه «اسفل سافلین» در نظام هستی است[1] ؛ اما مهمترین، بلکه تنها جایگاه سازنده انسان است. دنیا به عنوان برترین و مهمترین ظرف سازندگی بشر، مطرح است تا هر کسی به آن چیزی برسد که با اراده خویش میخواهد و دوست دارد.[2] انسان میتواند فراتر از فرشتگان در مقام معلم آنان قرار گیرد[3] یا آنکه متاثّر از خواهشها و هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی بر خلاف صراط مستقیم فطرت و شریعت[4] حرکت کرده و از انسانیت و مرتبه احسن تقویم، به مرتبه چارپایان[5] یا پستتر در مرتبه گیاهان و هیزم خشک دوزخ،[6] بلکه مرتبه جمادات چون زغال سنگ سوخت دوزخ سقوط کند.[7]
پس از نظر قرآن، نظام دنیا به عنوان بخشی از نظام کل هستی، در بهترین و برترین حالت ممکن آفریده شده و از همه کمالات و زیباییها برخوردار است؛ چنانکه دنیا بهترین و تنها جایی است که انسان در آن میتواند به کمالات بایسته و شایسته خویش دست یابد، به شرط آنکه دنیا را مقدمه برای آخرت خویش بداند و عالم شهادت را جزیی کوچک از نظام کل غیبی بداند، که در برابر آخرت و ابدیت و ظرفیت پذیری کمالات، هیچ یا اندک است. از این رو خدا در قرآن به انسان هشدار میدهد و میگوید: ﴿وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ﴾؛ يعني: زندگی دنيا در برابر آخرت جز بهرهای ناچيز نيست.[8] یا میفرماید: ﴿أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليلٌ﴾؛ يعني: آيا به جای آخرت به زندگی دنيا دل خوش كردهايد؟ متاع زندگی دنيا در برابر آخرت جز اندكی نيست.[9]
از منظر قرآنی، دنیا نسبت به آخرت و کمالات و برتریهای آن یا هیچ یا اندک است؛ زیرا، دنیا هر اندازه بزرگ باشد و تمام کهکشانها را در بر گیرد، در مقايسه با جهان بینهایت و بیکران اخروی هیچ است. قرآن، این زندگی دنیوی را نسبت به زندگی بیپایان و بیمرگ آخرت که تنها حیات محض است، جز بازیچه و بیهودگی و لعب و لهو نمیبیند و میفرماید: اين زندگی دنيا جز سرگرمی و بازيچه نيست و زندگی حقيقی و حیات محض بیمرگ همانا در سرای آخرت است، ای كاش میدانستند![10]
بر همین اساس از مردمان میخواهد که چنین نگاهی به زندگی دنیوی در مقايسه با زندگی اخروی داشته باشند و به تبیین و تحلیل قرآن از این زندگی توجه داشته باشند و فریب نخورند: «بدانيد كه زندگی دنيا در حقيقت بازی و سرگرمی و آرايش و فخرفروشی شما به يكديگر و فزونطلبی در اموال و فرزندان است مَثَل آنها، مَثَل بارانی است كه كشاورزان را رستنی آن باران به شگفتی اندازد ، سپس آن كشت خشك شود و آن را زرد بينی؛ آنگاه خاشاك شود؛ و در آخرت دنيا پرستان را عذابی سخت است؛ و مؤمنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودی است؛ و زندگانی دنيا جز كالای فريبنده و غرورآفرین نيست».[11] با توجه به آنچه گفته شد معلوم میشود که آنچه مورد نکوهش از سوی خدا و قرآن است، نفس دنیا و نظام دنیوی نیست؛ زیرا این نظام در قالب نظام احسن سامان یافته و برتر از آن نمیشود از عناصر چهارگانه آب و خاک و آتش و باد آفرید. بلکه آنچه مورد نکوهش است دنيا زدگي و دلبسته شدن به آن است.
محبوبهای سهگانه
با توجه به اینکه از منظر قرآنی، دنیا تنها مکان دستیابی آسان و سریع انسان به کمالات بایسته و شایسته است و او در این دنیا است که با چهار عمل اصلی؛ «ایمان، عمل صالح، سفارش دیگران به حق و صبر در چارچوب امر به معروف و نهی از منکر» میتواند خلافت الهی خویش را اظهار کند، بیگمان از منظر معصومان 7 اهتمام به زندگی دنیوی باید در راستای صیرورت و تحولی باشد که انسان را خدایی سازد و در مقام مظهریت ربوبیت و پروردگاری قرار دهد. از این رو معصومان7 چیزهایی از دنیا را محبوب خود قرار داده و بیشترین همت عالی خویش را بدان مبذول میداشتند:
به عنوان نمونه پیامبر اکرم6 میفرماید: يعني: از دنیای شما سه چیز محبوبم قرار داده شده است: زنان، عطر و نور چشم من در نماز است.[12]
حضرت علی7 نیز میفرماید: «سه چیز از دنیای شما دوست میدارم و محبوبم است: گرامی داشتن مهمان، روزه داری در تابستان، و شمشیر زدن در راه خدا.»[13]
حضرت فاطمه 3 نیز میفرماید: «از دنيای شما محبّت سه چيز در دل من نهاده شد : تلاوت قرآن، نگاه به چهره پيامبر خدا و انفاق در راه خدا.»[14]
باید توجه داشت که حصری که در این روایات بیان شده حصر نسبی است؛ و چون اثبات چیزی نفیکننده چیزهای دیگر نیست، لذا آن حضرات: با توجه به شرایط حال و مقتضای شنونده و مخاطب به این امور توجه میدهند و بر آن تاکید میکنند؛ زیرا اگر حصر مطلق باشد، بسیاری از امور دیگر که محبوب است و قرآن بر آن تاکید دارد، در این احادیث نفی میشود، که از جمله مهمترین آنها، محبت اسلام و ایمان است. چنانکه خدا میفرماید: «و بدانيد كه پيامبر خدا در ميان شماست، اگر در بسياری از كارها از رای و ميل شما پيروی كند، قطعا دچار زحمت میشويد؛ ليكن خدا ايمان را برای شما محبوب و دوست داشتنی گردانيد و آن را در دلهای شما بياراست؛ و كفر و پليدكاری و سركشی را در نظرتان ناخوشايند ساخت. آنان كه چنينند، رهيافتگانند».[15]
همچنین خدا در آیات دیگر، یکی از مهمترین محبوبهای انسان را خدا قرار داده و بر آن است تا محبوبیت خدا نسبت به هر کسی و هر چیزی بیشتر از دیگر امور در زندگی بشر باشد. خدا میفرماید؛ «برخی از مردم به جاي خدا، معبودهايی برمیگزينند و آنها را آن گونه كه سزاوار است خدا را دوست بدارند، دوست میدارند؛ ولی كسانی كه ايمان آوردهاند، محبت و عشقشان به خدا بيشتر و قويتر است».[16]
در جایی دیگر نیز میفرماید: «ای كسانی كه ايمان آوردهايد هر كس از شما از دين خود برگردد، به زودی خدا گروهی ديگر را میآورد كه آنان را دوست میدارد و آنان نيز او را دوست ميدارند. اينان در برابر مؤمنان فروتن و در برابر كافران سرسخت و قدرتمندند همواره در راه خدا جهاد میكنند و از سرزنش هيچ ملامتگری نمیترسند. اين فضل خداست که آن را به هر كه بخواهد میدهد و خدا بسيار عطا كننده و داناست.»[17]
همان طور كه گفتيم ، حصری که در این روایات آمده، نسبی است. بر همین اساس، اگر تفاوتهایی میان محبوبها در کلام سه معصوم: وجود دارد، به معنای آن نیست که میان آنان تضاد و تنافی است یا آنکه محبوبهای ایشان تنها همین امور است. بلکه هدف از این حصر تنها تاکید و اهتمام بخشی به این امور در زندگی است که توجه مخاطبان را برانگیزاند.
در روایت حضرت فاطمه3 و پیامبر6، واژه «حُبِّبَ» به شکل مجهول به کار رفته است تا دانسته شود این امور از سوی خدا در ایشان قرار داده شده است و محبت نسبت به این امور ، الهی و خدادادی است.
از آنجا که دنیا از نظر معصومین:، ظرف ظهور و بروز کمالات و تجلیات اسمای الهی است، لذا با آوردن «دنیاکم» بر این نکته تاکید میشود که گرایش الهی آنان به دنیایی که شما در آن زیست میکنید و به آن اهتمام میورزید، با تفاوت همراه است؛ اگر برای دیگران اموری محبوب است و نسبت به امور دیگر کور و کر میشوند، اما بر اهل بیت عصمت و طهارت:، اموری محبوب قرار داده شده که در چارچوب همان اصول اصلی ایمان و عمل صالح است. در حقیقت مصادیقی از ایمان و عمل صالح است.
به سخن دیگر، برای اکثریت مردم حتی برخی مسلمانان، دنیایی که آراسته و زینت داده شده و به آن گرایش داشته و محبوب آنان است، همان دنیای مادی است؛ چنانکه خدا میفرماید: «محبت و دوستی شهوات و خواستنيهای گوناگون از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسبهای نشاندار و دامها و كشتزارها برای مردم آراسته شده؛ ليكن اينها مايه تمتع زندگی دنياست؛ و حال آنكه فرجام نيكو نزد خداست.»[18]
اما برای معصومان: آنچه از سوی خدا از دنیای مردمان محبوب قرار داده شده است، اموری است که موجب تقرب به خدا و رسیدن به مقامات اخروی در قالب ایمان و عمل صالح است. از همین رو حتی نسبت به زنان اگر محبتی هست در قالب «حبّ الشّهوات» نیست، بلکه محبت به جنس زنان به عنوان بخش تکمیلکننده کمالات انسانی است؛ زیرا از نظر قرآن و روایات، انسان، بیجفت و زوج آفریده نشده است[19] به طوری که اگر جفت و زوجی نباشد، انسان به کمالاتی که بایسته و شایسته اوست دست نمییابد؛ از همین رو، در روایات نقل شده است؛ که وقتی مجردها به عالم برزخ میروند متوجه میشوند که ناقص هستند. آنان نادم هستند که چرا ازدواج نکردهاند و دوست میدارند به دنیا بازگردند تا ازدواج کرده و دین خویش را کامل کنند. امام باقر7 نیز از پیامبر6 نقل میکند: بیشتر اهل دوزخ، افراد مجرد هستند.[20]
سه محبوب فاطمه3
حضرت فاطمه3 فرمودند:
«حُبِّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْيَاكُمْ ثَلَاثٌ: تِلاوَةُ كِتابِ الله وَ النَّظَرُ في وَجهِ رَسُولَ اللهِ6، وَِ الْإِنْفَاقُ فِي سَبِيلِ اللهِ»؛
از دنیای شما سه چیز در نظر من دوست داشتنی است: خواندن کتاب خدا، قرآن، نگاه به سیمای رسول خدا6، انفاق در راه خدا.[21]
از نظر فاطمه3 آنچه از سوی خدا محبوب قرار داده شده، سه چيز بسیار با اهمیت است که عبارتند از:
1- تلاوت قرآن: قرآن مهمترین کتابی است که فلسفه و سبک زندگی انسان را در دنیا ترسیم میکند و به عنوان کتاب هدایت الهی و تبیینگر هر چیزی است تا انسان با بهرهگیری از نورانیت آن، دل خویش را روشن کرده و به چنان سعه وجودی و سعه صدری دست یابد که بتواند مظهر همه اسمای الهی باشد. از همین رو در آیات قرآن، خدا از بندگان خویش میخواهد تا آنجا که میتوانند قرآن بخوانند و در آن تدبر و تفکر کنند: ﴿فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ﴾؛ يعني: تا جایی که در توان شما است، قرآن را قرائت کنید.[22] در همین آیه بیان میشود که حتی در شرایطی که کار دارید و حتی بیمار و ناتوان هستید از قرائت قرآن در حد توان بهره برید. از همین رو خدا به پیامبرش میفرماید: ﴿وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً﴾؛ قرآن را شمرده شمرده بخوان.[23] و در این کار در حد توان و آنچه میسر است کوتاهی نکن!؛ زیرا قرائت قرآن بویژه ترتیل و شمرده شمرده خواندن آن امکان تدبر و تفکر در آن و موجبات افزایش ایمان و تثبیت دلها فراهم آید و هر گونه اضطراب و تشویش در موقعیتهای گوناگون زندگی برطرف شود.
2- نگاه به چهره پيامبر خدا6: سیمای پیامبر6 به عنوان وجه الله مجسم ، میتواند انسان را نه تنها در مسیر درست یاری و امداد رساند، بلکه موجبات آرامش دلها را فراهم آورد. بیگمان معصومان: وجه الله و مظهر تمام اسما و صفات الهی هستند. در این میان پیامبر اکرم6 مظهر اتم و اکمل صفات و اسمای الهی میتواند مسیر درست و راست را به انسان نشان دهد و خُلق عظیم ایشان، جلوه تام تجلیات اسمای الهی است. از آنجا که، «نگاه با محبت به چهره عالم، عبادت است.»[24] هیچ عالم و دانشمندی برتر از پیامبر6 نیست؛ چون ایشان معلم بشر و معلم فرشتگان است.
در روایات؛ نظر کردن به برخي چيزها عبادت شمرده شده، از جمله آنها «روایت شده است كه نظر به سوی كعبه عبادت است، و نظر به چهره والدین عبادت است و نظر در قرآن حتّی بدون خواندن آن عبادت است، و نظر به چهره عالم عبادت است، و نظر به سوی آل محمّد: عبادت است.»[25]
3- انفاق در راه خدا: در آیات قرآن، پس از نماز، از زكات به عنوان مهمترین وجه تمایز اسلام و کفر، نام برده شده است. این بدان معنا است که يكي از محبوبترین اعمال اجتماعی، توجه به امور اقتصادی مردم است. حتی یکی از خواستهای محتضر، تاخیر مرگ است تا آنها اجازه یابند انفاق کنند. خداوند در قرآن میفرماید: «ای كسانی كه ايمان آورده ايد! زنهار اموال شما و فرزندانتان، شما را از ياد خدا غافل نگرداند و هر كس چنين كند آنان خود زيانكارانند، و از آنچه روزی شما گردانيدهايم انفاق كنيد پيش از آنكه يكی از شما را مرگ فرا رسد و بگويد پروردگارا چرا تا مدتی بيشتر اجل مرا به تاخير نينداختی تا صدقه دهم و از نيكوكاران باشم».[26] و[27]
موضع فاطمه3 نسبت به دنيا
او میداند كه خداوند روزی را برای مخلوق خود تضمين و بين آنها به عدالت و مصلحت تقسيم كرده است و در اين راه كوچكترين موجودات را نيز فراموش نكرده است.
بدين سان از خدای متعال میخواهد كه او را به آنچه روزی او كرده و مقرر ساخته است قانع سازد. و هرگز بر جمع ثروت حريص نبود.
فكر و انديشه فاطمه3 به جهانی ديگر معطوف است، مفتون زخارف دنيا و سرمستي های آن نيست. ضمن اينكه كار میكند و تلاش به توليد بيشتر دارد. او مثل پيامبر6 میانديشد و درخواست دارد كه «پروردگارا دوست دارم يك روز گرسنه باشم و يك روز سير. تا آن روز كه گرسنهام تو را بخوانم و تضرع و عرض نياز كنم و آن روز كه سيرم شكرگزار نعمت تو باشم»[28]
علی7 و فاطمه زهرا3 و خاندان ايشان، بي رغبت به متاع دنیا و خریدار رضایت خدا بودند. فاطمه زهرا3 از پيامبر اكرم6 نقل ميكند كه فرموده دخترم! آیا دوست داری دعایی تو را بیاموزم که هیچ کسی آن را نمیخواند مگر آنکه خواستههای او تحقق پذیرد؟ عرض ميكند: پدرجان! چنین دعایی از دنیا و آنچه در آن است نزد من محبوبتر است.»[29]
در جائی دیگر فرمودند:
من دنیای دنیاپرستان را دوست ندارم.[30]
همچنین درباره شکوه و غمهای جانکاه حضرت زهرا3 پیامبر گرامی اسلام6 به اصحاب خویش خبر داده و فرمود: «دخترم آن چنان در امواج بلاها و مصیبتها غمناک و نگران میشود که دست به دعا برداشته از خدا آرزوی مرگ و شهادت میکند و میگوید:
پروردگارا! از زندگی خسته و روی گردان شدهام و از دنیازدگان، بلاها و مصیبتهای ناگوار دیدم، خدایا! مرا به پدرم رسول خدا6 متصل گردان و مرگ مرا زود برسان.»[31]
توجه به حيات جاودانه
فاطمه3؛ هرگز اسير زرق و برق دنيا نشد و زيبائيهای آن، او را نفريفت و هوسهای ناموزون در درون او پديد نياورد. دنيا، برای او بزرگترين مقصد و منتهی نيست، بلكه وسيلهای است برای رسيدن به سعادت آخرت. در دعای او اين جمله را میبينيم كه فرمود: «اللَّهُمَ لا تَجْعَل الدُنيا اَكبر همّي وَ لا مَبْلَغِ عِلْمي»؛ يعنی: خداوندا! دنيا را بزرگترين همّ و مقصدم قرار مده. . .
در دعائی ديگر عرض می کند؛ خداوندا! مرا تا آنگاه زنده بدار كه زندگی برای من مفيد و خيرآور باشد، و مرگ مرا زمانی مقدر فرما كه در آن زمان, مردن برای من بهتر باشد.[32]
در همه مناجاتهايش و سخنانش توجه به دين و دنيا و معاد دارد و باز هم در جملهای ديگر از دعای خود عرض میکند: ای كسی كه هر روز نزد او جديد است و هر رزق و روزی در نزد او آماده، تو آن خدای دائمی كه روزگار كهنه و فرسودهات نسازد ... خدايا! مرا به آنچه روزیم کردی تابع ساز، بر كار من پرده بپوشان و مادام كه زندهام مرا در عافيت (دين و دنيا) بدار،[33] مرا بيامرز و بر من رحمت آور. (يَا مَنْ كُلُّ يَوْمٍ عِنْدَهُ جَدِيدٌ وَ كُلُّ رِزْقٍ عِنْدَهُ عَتِيدٌ أَنْتَ الدَّائِمُ لَا تُبْلِيكَ الْأَزْمَانُ ... اللَّهُمَّ قَنِّعْنِي بِمَا رَزَقْتَنِي وَ اسْتُرْنِي وَ عَافِنِي أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي وَ اغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي...)
فاطمه و زيور دنيا
پيامبر 6 وقتی از سفر میآمد، ابتدا به ديدار فاطمه3 میرفت، و به منزل او وارد میشد و در نزد او مدتی طولانی میماند.
يكبار كه از سفر رسيد، فاطمه3 برای خود دو بازوبند و گردنبند و دو گوشواره از نقره و پردهای برای درب خانه به خاطر آنكه پدرش و همسرش از سفر میآيند تهيه كرده بود.
وقتی پيامبر6 از سفر آمد وارد حجره فاطمه3 شد، و اصحاب كنار در منزل ايستادند در اين هنگام ديدند حضرت از حجره بيرون آمد، در حاليكه ناراحتی در چهره اش ديده میشود، و آمد تا كنار منبر نشست.
فاطمه3 حدس زد که پيامبر 6 به خاطر بازوبند و گردنبند و گوشواره و پرده با وی چنان رفتار كرد. لذا همه آنها را باز كرد و خدمت پيامبر6 فرستاد و گفت: به پيامبر6 بگو: دخترت سلام میرساند و میگويد: اينها را در راه خدا انفاق كن.
وقتی آنها را آورد حضرت6 فرمود: آنچه میخواستم انجام داد. پدرش به قربانش. و اين جمله را سه بار فرمود. بعد فرمود: دنيا برای محمد و آل محمد نيست. اگر دنيا در پيشگاه خداوند به قدر بال مگس ارزش داست به كافر يك جرعه آب نمینوشانيد.
سپس حضرت برخاست و وارد منزل فاطمه3 گرديد.[34]
رسول خدا 6 از هر فرصتی برای تربیت جسمی و روحی فاطمه3 استفاده میکرد تا از او دختری نمونه، همسری نمونه و مادری نمونه بسازد، تا الگوی دیگران باشد. ابن شهر آشوب نقل میکند: روزی حضرت فاطمه3 از پدرش رسول خدا6 تقاضای انگشتری نمود، پیغمبر به او فرمود: میخواهی چیزی به تو یاد دهم که از انگشتر بهتر باشد؟ سپس به او فرمود: هرگاه نماز شب خود را خواندی از خدا بخواه که به حاجت خود میرسی! فاطمه3 به دستور پدر این کار را انجام داد. هاتفی او را ندا داد: ای فاطمه3! آنچه را خواستهای در زیر مصلی و جای نماز تو است. فاطمه جای نماز را بلند کرد، زیر آن انگشتر یاقوتی را که به قیمت در نمیآمد مشاهده نمود. آن را بر داشته به انگشت کرد و مسرور شد. چون شب شد در خواب دید گویا در بهشت است و سه قصر را مشاهده کرد که مانند آنها در بهشت نبود، پرسید: این قصرها از آن کیست؟ گفتند: فاطمه دختر محمد6. فاطمه 3داخل یکی از آن قصرها شد و گردشی کرد. تختی در آنجا دید که سه پایه داشت. پرسید: این تخت چرا سه پایه دارد؟ گفتند: چون صاحب این تخت از خدا انگشتری درخواست کرده، به همین جهت یکی از پایههای این تخت را برداشته و برای او انگشتر درست کرده و به او دادهاند و از این جهت این تخت روی همین سه پایه مانده است. فاطمه3 از خواب بیدار شد. چون صبح شد، پیش پدر آمد و خوابی را که دیده بود برای پدر تعریف کرد. حضرت به او فرمود: دنیا از آن شما نیست و آخرت بهره شما است و وعده گاه شما بهشت خواهد بود، شما را با دنیای فانی و پر از فریب، کاری نیست. سپس به او دستور داد که به همان ترتیب انگشتر را زیر مصلی و جانماز خود بگذارد. فاطمه3 طبق دستور پدر عمل کرد. شب در خواب بهشت را دید و داخل همان قصر شده و آن تخت را مشاهده کرد که روی چهار پایه است و چون علت را پرسید گفتند: انگشتر برگشت و تخت به حال نخستین روی چهار پایه استوار گردید.[35]
سوید بن غفله میگوید: علی 7 به گرسنگی و یا تنگدستی شدیدی مبتلا شده بود، فاطمه3 خدمت رسول الله6 آمد و در خانه را کوبید. حضرت فرمود:
ای ام ایمن! صدای پای محبوبم (فاطمه) را از پشت در میشنوم.
ام ایمن برخاست و در را به روی فاطمه3 گشود، وی وارد شد، حضرت فرمود: چه خواستهاي داري؟ فاطمه عرض کرد:
ای رسول خدا6غذای ملائکه، نزد پروردگارمان چیست؟[36]
فرمود: «التَّحْمِيدُ»
يعني: ستایش خدا.
عرض کرد: غذای ما چیست؟
رسول الله6 فرمود:
«وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، مَا أَقْتَبِسُ فِي آلِ مُحَمَّدٍ شَهْراً نَاراً»؛
قسم به آنکه جانم به دست اوست، یک ماه است در میان آل محمد پاره آتش (جهت پختن نان و غذا) نمیبینم.
پنج کلام به تو تعلیم میدهم که جبرئیل7 به من تعلیم نمود. عرض کرد: یا رسول الله، آن پنج کلام چیست؟ فرمود:
«یا رَبَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، يَا ذَا الْقُوَّةِ الْـمَتِينَ، وَ يَا رَاحِمَ الْـمَسَاكِينِ، وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ»
يعني: ای پروردگار اولین و آخرین، ای صاحب نیروی متین و محکم، و ای رحم کننده بر مساکین، و ای رحیمترین رحم کنندگان.
فاطمه3 برگشت. چون علی7 وی را دید، فرمود: پدر و مادرم فدایت، با خود چه آوردی، ای فاطمه!
عرض کرد: «برای دنیا رفتم، و برای آخرت آمدم.»[37]
علی7 فرمود:
«خَيْرٌ أَمَامَكِ، خَيْرٌ أَمَامَك»[38]؛ يعني: پیش رویت خیر است، پیش رویت خیر است.
فاطمه3 اسوه حیات زیبا
درودهای خداوند و فرشتگان و حاملان عرش او و همه آفریدگان زمینی و آسمانی بر آن گوهر قدسی باد, که در قالب انسانی ظهور یافت. آن صورت نفس کلّی، فیض بخش عوالم عقلانی، پاره حقیقت نبوی، سرآمد نگاه انوار علوی، سرچشمههای اسرار فاطمی، رهایی یافته و رهایی دهنده دوستدارانش از آتش دوزخ، میوه درخت یقین، بانوی بانوان دو عالم، شناخته ارج و ناشناخته مزار، روشنیِ چشم رسول و زهرای پاک بتول.[39]
سیره رفتاری حضرت زهرا3
گاهی شکوه بانوی بزرگ جهان، چنان دل و جان را لبریز میسازد که توان سخن گفتن را از انسان میگیرد. جایگاه رفیع فاطمه اطهر3 خیره کننده دیدگان هر بیناست. باری! برخی در شناختن و شناساندن این بانو، که مادرِ عصمت و آینه عفاف است، به دامن روایات و آیاتی پناه میبرند که گویای شأن والای اوست.
در شأن فاطمه3 آیات بسیاری نازل گشته و روایات نیز همچون دریایی موّاج و متلاطم طراوت بخش ساحل اندیشهها و کرانههای معرفت است.
امّا در این میان، راه دیگری نیز وجود دارد که ما را با ژرفای کمالات و جلوه فضیلتهای این بانو آشنا میسازد، آن هم نگریستن به سیره عملی و شیوه رفتاری آن بزرگوار است. در واقع، زندگی نامه زیبا و پرنکته و آموزنده او در ابعاد گونه گون، آینهای است که نوری از بزرگیها و فضیلتهای او را بر رواق دلمان میتاباند و شبستان جان را همچون روز، روشن میسازد.
- 3
زندگی حضرت فاطمه 3 سراسر نور و پر از معنویت بود. او توانست در خانه کوچک خود، با تمام مشکلات، به عرفان کامل برسد. وی به جایی رسید که جبرئیل امین بر او نازل میشد.
فاطمه3 عاشق عبادت بود. او در تسلیم و اطاعت و در استقبال از عبادت، چنان به پیش رفت که حتی سلامت خویش را از یاد بُرد.
امام باقر7 در شأن عبادت او فرمود: «كَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا» آن قدر روی پا ایستاد تا اینکه پاهایش ورم کرد.
روزی رسول خدا6 به او فرمود: «دخترم از خدا چیزی بخواه که جبرئیل از جانب خدا وعده اجابت داده است. »، فاطمه 3 عرض کرد: «حاجتی جز توفیق در بندگی خدا ندارم. آرزویم این است ناظر جمال او باشم و به وجه کریمش نظاره کنم» و خود در مناجاتش میفرمود: «أَسْأَلُكَ لَذَّةَ النَّظَرِ إِلَى وَجْهِك».
همسر و فرزندان او، عاشق معبود یگانه بودند. خانهای که پر از نور و نماز و قرآن و عبادت است، ارزشمند است.
حضرت علی7 و فاطمه زهرا3 هر دو عاشقانه و خالصانه عبادت میکردند. فاطمه زهرا3 چنان در محراب به عبادت میایستاد که از خوف خدا، نَفَسش به شماره میافتاد.
علاّمه مجلسی1 در مورد خانه علی و فاطمه3 از انس بن مالک، و بُریره نقل میکند:
هنگامی که رسول خدا6 این آیه شریفه را خواند: «﴿في بُيُوتٍ أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ﴾»[40]؛ در خانههایی (مانند معابد، مساجد و منازل انبیا و اولیا) خدا رخصت داده که آنجا رفعت یابد و در آن، ذکر نام خدا شود و صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند.
مردی برخاست و سؤال کرد: ای رسول خدا! این خانهها کدامند؟
حضرت فرمود: خانههای انبیا. سپس ابوبکر برخاست و پرسید: ای رسول خدا! آیا این خانه (اشاره به خانه علی و فاطمه) نیز از همان خانههاست؟ حضرت فرمود: آری و از برترین آنان است.
ابن عباس میگوید: در مسجد پیامبر6 بودیم که یکی از قاریان قرآن آیه ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللهُ. . .﴾ را تلاوت کرد. پرسیدم: ای رسول خدا! این خانهها کدام خانهها هستند؟
حضرت فرمود: خانههای انبیا. و سپس با دست خویش به خانه فاطمه زهرا3 اشاره کرد.[41]
- 3
امام باقر7 میفرماید: روزی پیامبر6 سلمان را برای رساندن پیامی به خانه فاطمه3 فرستاد. سلمان میگوید: سپس از درنگ کوتاهی در پشت درخانه آن حضرت، سلام گفتم، صدای فاطمه3 را از داخل خانه شنیدم که قرآن میخواند و در بیرون اتاق، دستاس در حال چرخیدن بود. ماجرا را به پیامبر6 خبر دادم. آن حضرت تبسّمی کرده و فرمود:
«ای سلمان! خداوند قلب، اعضا و جوارح دخترم فاطمه را تا فرق سرش مملوّ از ایمان کرده است. دخترم خود را در اطاعت و عبادت خدا قرار داده. پس خداوند فرشتهای را به نام زوقابیل (جبرئیل) فرستاده تا به جای او دستاس را بگرداند.»[42]
3. در محراب عبادت
پیامبر اکرم6 فرمود: دخترم فاطمه، سرور زنان جهان، از اوّلین و آخرین است. هنگامی که او در محراب عبادت میایستد، هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرّبین بر او سلام گفته و همان ندایی را که به مریم میگفتند، به فاطمه3 میگویند که: ﴿إِنَّ اللهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمينَ﴾[43]
حَسن بَصری (زاهد معروف) میگوید: «در امت اسلام عابدتر از فاطمه3
نبود. وی آنقدر نماز میخواند و عبادت میکرد که دو پای مبارکش ورم
مینمود.»[44]
- 3 و مائده آسمانی
حضرت فاطمه 3به نماز، علاقه فراوانی داشت و هرگاه حاجتی داشت، به نماز متوسّل میشد. سه روز بود که در خانه علی7 و فاطمه3 غذا یافت نمیشد و آنان این مدت را بدون غذا سپری کردند. علی7 وارد منزل شد در حالی که رسول خدا6 نشسته و فاطمه3 نماز میخواند و بین این دو نفر ظرفی سرپوشیده بود. وقتی فاطمه3 از نماز فارغ شد، سرپوش را از آن ظرف برداشت اما ظرف مملوّ از نان و گوشت بود. علی7 فرمود: ای فاطمه! این از کجا برایت رسیده؟ گفت: از جانب خدا نازل شده است. خداوند به هر که بخواهد، روزی میدهد. رسول خدا3 فرمود: آیا میخواهید نظیر این را برای شما نقل کنم؟ گفتند: بله، ای رسول خدا! فرمود: ای علی! مَثَل شما مثل زکریاست؛ که هر وقت بر حضرت مریم3 وارد میشد، میدید که در محراب عبادت است و در نزد وی خوراک نهاده شده است. زکریا میفرمود: ای مریم! این از کجا آمده است؟ مریم در جواب میگفت: از جانب خدا! خدا هرکس را که بخواهد، روزی میدهد. آن گاه آن غذا را یک ماه خوردند. و آن کاسه همان ظرفی است که حضرت مهدی «قائم آل محمّد6 » در آن غذا میخورد.[45]
- 3 و ترس از قیامت
حضرت زهرا3 به شدّت از روز قیامت و سختی آن نگران بود. او از پدرش رسول خدا6 درباره چگونگی زنده شدن و احوال قیامت سؤالات بسیاری مینمود.
علاّمه مجلسی1 مینویسد:
هنگامی که آیه «﴿وَ اِنَّ جَهَنَّم لَمَوعِدُهُم اَجمَعِين لَها سبعةُ ابوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنهُمْ جُزءٌ مَقْسومٌ﴾[46] بر پیامبر6 نازل شد، آن حضرت به شدّت گریست و یارانش نیز با گریه آن حضرت، گریه کردند؛ اما کسی نمیدانست که پیامبر چرا میگرید و جبرئیل چه چیزی را بر او نازل کرده که باعث گریه فراوان پیامبر شده است. از طرفی، هیچ کس یارای سخن گفتن با آن حضرت را نداشت. اصحاب چون میدانستند وقتی پیامبر6 نگاهش به فاطمه3 میافتد، شاد میگردد، فردی را به خانه فاطمه3 فرستادند تا وی را از این ماجرا و گریه پیامبر6 باخبر سازد. دختر رسول خدا با شنیدن این خبر برآشفت و خانه را به قصد مسجد و دیدار پیامبر6 ترک گفت. هنگامی که فاطمه3 نزد پیامبر آمد، فرمود: «پدرجان! جانم فدایت باد! چه چیز تو را به گریه درآورده است؟!». پیامبر6 آنچه را که جبرئیل بر او نازل کرده بود، بر دخترش تلاوت کرد. فاطمه6 از شدّت ترس و وحشت، با صورت بر زمین افتاد، در حالی که میفرمود: «وای، پس وای بر کسی که وارد دوزخ شود!»[47]
علی7 دست بر سر میگذاشت و فریاد میزد: «وای از دوری سفر، وای از کمی توشه راه سفر قیامت!»[48]
6. اُنس با قرآن کریم
توجّه ویژه حضرت زهرا3 به قرآن کریم، درس دیگری به شیفتگان این کتاب آسمانی میدهد. همانطور كه قبلاً ذكر شد حضرت فاطمه3 فرمود: سه چیز از دنیای شما را دوست دارم: تلاوت قرآن کریم، نگاه به چهره مقدّس پیامبر6 ؛ انفاق در راه خدا.»[49]
فاطمه زهرا3، با قرآن مأنوس بود و پیوسته از خانه کوچکش آوای خوش قرآن به گوش میرسید. گفتههای یاران و اصحاب رسول خدا6 مؤیّد این سیره و شیوه آن بانوی باعظمت است.
حضرت فاطمه3 به قرآن اهمیت میداد به گونهای که وصیّت کرد در شب اوّل قبر، علی7 بر مزارش بسیار قرآن بخواند. حتّی خادمهاش، فضّه که شاگرد مکتب فاطمه(س) است نیز تا بیست سال به غیر از آیات قرآن لب نگشود و جز با قرآن پاسخ نداد.
7. دعا برای دیگران
فاطمه3 چگونه سخن گفتن با خدا و دعا کردن را به آیندگان آموخت. او در دعا نیز همه را بر خود مقدّم میداشت. امام حسن7 میفرماید:
مادرم فاطمه3 را در شب جمعهای دیدم که پیوسته در حال رکوع و سجود بود تا این که صبح دمید و شنیدم که مردان و زنان با ایمان را نام میبُرد و بسیار برای آنان دعا میکرد؛ اما ندیدم حتّی یک بار برای خود دعا کند. از روی تعجّب گفتم: مادر! چرا برای خودت دعا نمیکنی و از خدا چیزی نمیخواهی ؛ همان گونه که برای دیگران دعا میکنی؟ مادرم در پاسخ فرمود: «فرزندم! اوّل همسایه سپس اهل خانه.»[50]
- 6
هنگامی که آیه «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَينَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً»[51] بر پیامبر6 نازل گشت؛ حضرت فاطمه3 پدر را «رسول اللّه» خطاب کرد. امام حسین7 از مادرش فاطمه زهرا3 نقل میکند:
از آن روزی که این آیه بر پیامبر6 نازل شد، هیبت آن حضرت، مانع شد که او را «پدر» خطاب کنم، از این رو میگفتم: یا رسول اللّه!. چون پیامبر6 چنین دید، فرمود: «دخترم! این آیه درباره تو و اهل بیت تو نازل نشده است؛ زیرا تو از من هستی و من از تو. تو مرا پدر خطاب کن. دخترم! این آیه درباره مُستکبران نازل گشته که احترام مرا نگه نمیدارند. پدر گفتن تو برای آرامش قلب من بهتر و به خشنودی خداوند نزدیکتر است. » سپس پیشانی مرا بوسید و مقداری از آب دهان خود را به [صورت] من کشید که از آن پس هرگز نیاز به عطر پیدا نکردم.[52]
«ادب» نمودار شخصیت انسان و بزرگترین سرمایه است. علی7 فرمود: «هیچ ارثی گران بهاتر از ادب نیست.»[53]
ادب، سیره رایج بین این دختر و پدر بزرگوارش بود. هرگاه رسول خدا6 نزد فاطمه3 میرفت، او بر میخاست و پدر را میبوسید و او را در جای خود مینشانید. البته رسول خدا هم به فاطمه اش عنایت ویژه داشت؛ چرا که وی کوثر الهی بود که به او کرامت شده است.
9. سبقت گرفتن در سلام
آن حضرت به پیروی از رسول خدا6 به سلام کردن بسیار اهمیت میداد. در روایت آمده است که شخصی گفت: نزد حضرت فاطمه3 آمدم، تا مرا دید، سلام کرد و در این امرِ نیکو بر من پیشی گرفت. سپس فرمود: چه چیز تو را به اینجا آورده است؟ عرض کردم: به جهت به دست آوردن خیر و برکت. فاطمه3 فرمود: پدرم مرا خبر داد که هرکس سه روز نزد من و یا پدرم آید و سلام کند، خداوند بهشت را بر وی واجب میگرداند.[54]
10. تحمّل سختی ها
در روزهای نخست شکل گیری حکومت اسلامی در مدینه، مسلمانان با مشکلات بسیاری مواجه بودند. بسیاری از مهاجران و انصار، با تنگدستی روزگار میگذراندند. در این حال علی7 نیز همانند سایر مسلمانان زندگی میکرد و هنگام توانمندی، دیگران را برخود مقدّم میداشت. تا چند سال، وضع به همین منوال سپری شد. علی7 و فاطمه3 در خانه زیراندازی جز یک پوست گوسفند نداشتند. فاطمه3 صبر کرد و سختیهای زندگی را به خاطر رضای خدا و خشنودی پدر و شوهر خویش تحمّل نمود. پیامبر6 ضمن باخبر بودن از وضع زندگی علی7 و فاطمه3 ، پیوسته دختر خود را به صبر و شکیبایی در برابر مشکلات زندگی فرامی خواند.
اَنَس میگوید: روزی فاطمه3 خدمت پدر آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه! من و پسر عمویم زیراندازی جز یک پوست گوسفند نداریم. شبها خودمان از آن استفاده میکنیم و روزها علف شترمان را روی آن پهن مینماییم. پیامبر6 فرمود: دخترم! صبر کن؛ زیرا موسی بن عمران، ده سال از روزهای زندگی خود را سپری کرد، در حالی که چیزی جز یک عبای قطوانیه نداشت.[55]
فاطمه3 هنگام سختیها عرض میکرد: «یا رسول اللّه! خداوند را در برابر نعمتهایش ستایش میکنم و بر نعمتهای ظاهری اش شکر گزارم.»[56] او ساده زندگی میکرد و از تحمّل مشکلات زندگی پرهیز نداشت، تا به شیرینیهای آخرت برسد. وسایل زندگی حضرت ساده و مهریه اش اندک بود. او آیین خانه داری و همسر داری را به خوبی مراعات میکرد و در زندگی، واقعاً شریک همسرش بود. گاهی که در خانه غذایی نبود و کودکان گرسنه بودند، فاطمه3 به علی7 چیزی نمیگفت و چیزی از او درخواست نمیکرد. او بیم داشت از این که همسرش نتواند خواسته او را برآورده کند و شرمنده شود. فاطمه3 در جواب علی7 که میفرمود: چرا به من خبر ندادی تا غذایی برای شما تهیه کنم؟ میگفت: ای ابوالحسن! من از خدایم شرم میکنم که تو را به چیزی که بر آن قدرت نداری، تکلیف کنم!
آری، فاطمه3 در تمام عرصهها نمونه و الگوست. در خانواده، همدم رنجها و غصّههای شوهر بود و پناه او.
علی7 میفرمود: وقتی به خانه میآمدم و به زهرا نگاه میکردم، تمام غم و اندوهم برطرف میشد. هرگز کاری نکردم که فاطمه از من خشمناک و ناراحت شود. فاطمه نیز هرگز مرا خشمناک نساخت.
11. حجاب و عفاف
حضرت زهرا3 هم در سخن، معلّم حجاب بود، هم در رفتار، اسوه عفاف. وی عقیده داشت: «بهترین چیز برای زن، آن است که نه مردان نامحرم او را ببینند و نه او مردان نامحرم را. » علی7 میفرماید: روزی با گروهی از اصحاب، خدمت رسول خدا6 بودیم. آن حضرت به اصحاب فرمود: صلاح و مصلحت زن در چیست؟ هیچ کس نتوانست پاسخ صحیحی بدهد، وقتی که اصحاب متفرّق شدند، من به خانه رفتم و موضوع سؤال رسول خدا6 را به فاطمه3 گفتم. فرمود: من جوابش را میدانم:
«صلاح زن در آن است که مردان بیگانه را نبیند و مردان بیگانه هم او را نبینند. »
من هنگامی که خدمت رسول خدا6 رسیدم، عرض کردم: فاطمه3 در پاسخ سؤال شما چنین فرموده است. پیامبر6 سخنِ پخته و منطقی زهرا 3 را پسندید و فرمود: «فاطمه3 پاره تن من است.»[57]
البته در توضیح فرمايش حضرت زهرا3 میتوان گفت؛ که عدم رعایت پوشش از طرف زنان در جامعه، میتواند فساد مردان را به دنبال داشته باشد که سرانجام این بی مبالاتی، به سستی بنیان خانواده و اجتماع خواهد انجامید.
پس بهترین، زیباترین و با صفاترین زندگی برای زنان در پرتو سخن پر مغز زهرا3 خلاصه میشود که: «صلاح زن در آن است که نه او مرد بیگانه را ببیند و نه مرد بیگانه او را. »
حضرت زهرا3 همان گونه که فرمود، طبق آن نیز رفتار کرد. تا آنجا حجاب را رعایت میکرد که روزی یکی از مسلمانان به نام «ابن مکتوم» که نابینا بود، به خانه فاطمه3 آمد. فاطمه از آن اتاق به اتاق دیگری رفت، به او گفتند: ابن مکتوم نابیناست. حضرت فرمود: او نابیناست؛ اما من که نابینا نیستم. . . !
از وصیّتهای فاطمه3 این بود که: «پس از مرگ، بدن مرا داخل تابوتی بگذارید، تا حجم بدنم پیدا نشود. » این شیوه تا آن زمان مرسوم نبود و این وصیّت، درسی از عفاف و حجاب و حیا بود که بانوان باید آن را مورد توجّه قرار دهند.
ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است |
|
ارزندهترین زینت زن، حفظ حجاب است |
فرمان خدا، قول نبیّ، نصّ کتاب است |
|
از بهر زنان افضلِ طاعات، حجاب است |
12. انفاق و ایثار
نمونه بارز انفاق و ایثار آن بزرگوار، بخشش «لباس عروسی» به زن فقیر، آن هم در شب عروسی است.
هنگامی که موکب عروس رهسپار خانه علی7 بود، زن سائلی پیش آمد، و در برابر عروس اظهار احتیاج به لباس نمود. فاطمه3 مظهر تقوا و ایثار، همراهان را به دور خود جمع کرد، و بی درنگ «لباس عروسی» را از تن در آورد و به آن زن فقیر بخشید. حضرت با این عمل، دیگری را برخود مقدّم داشت. این عمل وی به قدری جالب و این فداکاری، به اندازهای بزرگ است که تاکنون تاریخ نتوانسته نمونهای از آن را در خاطره خود ثبت نماید. آری، زهرای اطهر با همان لباس معمولی به خانه شوهر رفت و سند ایثار در چهره درخشان زندگی اش ثبت گردید.[58]
فاطمه3 و خانواده اش، مأوای بیچارگان و نیازمندان بودند. علی7 و زهرا سه روز روزه نذر گرفتند و هر سه روز، غذای افطار خود را به یتیم، مسکین و اسیر دادند. خدای متعال در تقدیر از این ایثار خالصانه، که جز به خاطر خدا انگیزه دیگری نداشت، سوره «هل أتی» را نازل فرمود.
13. فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی
فاطمه3 در برابر مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی، بی تفاوت نبود و پیوسته جبهه حق را یاری میکرد. در صحنههای اجتماعی و دفاع از دین و رهبر، حاضر بود. حضرت در جنگ اُحُد شرکت داشت و به امدادگری و مداوای زخمهای رسول خدا6 مشغول بود.
پس از رحلت رسول اکرم6 که خلافت غصب شد و «فدک» را از او گرفتند، همراه زنان بنی هاشم به مسجد آمد و در جمع مسلمانان حاضر، در خطبهای غرّا که پشت پرده خواند، از بدعتها، ستمها، حق کشیها، فراموش کردن وصیّت پیامبر و احیای سنّتهای جاهلی انتقاد کرد.
فاطمه3 در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبری امت اسلامی، از هیچ کوششی فروگذار نکرد و این امر را تکلیف خود دانست. گاهی شبها همراه علی7 به در خانه مهاجرین و انصار میرفت و حمایت از ولایت و وصیت رسول را در یادها زنده میکرد و آنان را به دفاع از حقّ شوهرش در مسئله خلافت و حقّ خودش فرا میخواند، اگرچه جز کلامی سرد و بی مهر نمیشنید!
فاطمه3 عنایت ویژهای به مسئله دفاع از امامت و ولایت امام علی3 داشت و به عنوان یک وظیفه اجتماعی در قالبهای مختلف، روی آن اهتمام و جدّیت میورزید. در مسئله «فدک» آن چیزی که جوهر اصلی کارها و پیگیریهای حضرت فاطمه3 بود، همان دفاع از «حقّ ولایت حضرت امیرمؤمنان7» بود. حتّی آخرین وصیّت او یعنی تشییع، به خاک سپاری و مخفی نگه داشتن قبر هم در واقع تداوم حضور سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا3 بود. این وصیّت، میزان هدفداری و بزرگواری ایشان را نشان میدهد. تا حضرت زنده بود، علی7 حامی نیرومندی داشت. به تعبیر بعضی از بزرگان: «به خاطر فاطمه3، حُرمت حضرت امیر مؤمنان7 را تا حدّی پاس میداشتند؛ اما پس از شهادت آن مظلومه، علی7 تنها و بی پناه و مظلومتر شد. » در یک جمله، فاطمه، فدایی امامت و رهبریت شد.
اینها و نمونههایی دیگر از سیره رفتاری آن بانوی بی همتا، جلوههای الگو بودن او برای همه فضیلت خواهان و حق جویان است که در پی «اُسوه» و سر مشق «چگونه زیستن»اند.
امید است این خصلتها و رفتارها، چون تابلویی، پیوسته در برابر دیدگان مان باشد. و اگر همواره آن حضرت را سرمشق و اسوه میدانیم و معرّفی میکنیم، «ابعاد الگویی» او را نیز در قالب سیره عملی و رفتاری حضرتش بشناسیم و بشناسانیم. زیرا این گونه، بهتر میتوان مَشی و مرام فاطمی3 را در بستر زندگی و اخلاق عینی پیاده کرد.
نکتهها
الف) ناگفته نماند آنچه فاطمه3 را اسوه و نمونه ساخته، کمال انسانی اوست و بدین خاطر، متعلّق به عالم انسانیت است.
ارزشهای انسانی، اختصاص به زن یا مرد ندارد و به تبع آن، اسوههای انسانی نیز همین گونهاند.
در یک جمله، فاطمه3 چنان که اسوه زنان است، اسوه مردان نیز هست. همان گونه که پیامبر6 و امامان: این چنیناند.
ب) باید توجّه داشت که سنّتهای الهی و قوانین هستی، که قواعد حاکم بر زندگی انسان، بخشی از آن است، همه ثابت و غیر قابل تغییرند. رابطه انسان با خدا و با جامعه و طبیعت، رابطهای است که در جوهر خود از اصول ثابتی تبعیت میکند و قابل تغییر نیست و حضرت زهرا3 به عنوان زنی که عالِم به این ارزشها بوده و بر طبق موازین الهی و انسانی زندگی میکرده، میتواند الگوی همه انسانها تا «انتهای تاریخ» باشد.
به عبارت دیگر، همان طور که «دین» امر ثابتی است، «الگو»هم میتواند ثابت و جاودانه باشد؛ لذا زندگی و سلوک آن حضرت همواره برای انسانها «چه در حال و چه در آینده» اسوه و الگوست.
ج) از خصوصیات اسوههای الهی این است که همواره از سایر افراد بشر در مراتب کمال انسانی پیشقدم هستند و این تقدّم به صورتی است که بشر هر چه در ابعاد مختلف رشد کند، بازهم نمیتواند بی نیاز از آنان باشد. ما انسانها هرچه سعی و تلاش کنیم، به افق فضائل آنان نمیرسیم و نمیتوانیم در حدود آنان و مانند آنها عمل کنیم، ولی باید در محدوده توان و استعداد خود در مسیر آنان حرکت نماییم.
این که میگوییم فاطمه3 یا سایر حضرات معصومان: الگوی همگانند، بدان معنا نیست که میتوان فاطمه3 یا علی7 شد، بلکه مقصود «فاطمه وار بودن و فاطمه گونه زیستن» است.
در سخنی از صادق آل محمّد7 آمده است: به خدا سوگند! من شما و روحهای تان و بوی خوش تان را دوست میدارم. ما را در این جهت با پرهیزکاری و تلاش خود یاری کنید. هرگز به ولایت ما نمیرسید جز با کوشش و تقوا. و کسی که دیگری را به عنوان «امام» و «اسوه» برگزیده است، باید عملش مطابق با عمل او باشد.[59] و[60]
خاتمه
بسمه تعالی
جلد اول کتاب «رنجنامه کوثر آفرینش» که شرحی است بر عبارات به کار رفته در خطبه حضرت زهرا3 تقدیم علاقمندان می گردد. این خطبه که به هنگام عیادت زنان مهاجر و انصار در حالی که آن حضرت از شدت درد و رنج در بستر بیماری آرمیده بود برای آنها ایراد نموده است.
امید است مورد عنایت وجود مقدس قطب عالم امکان، حضرت بقیه الله الاعظم4 و مادر پهلو شکسته اش قرار گیرد. التماس دعا. والسلام علیکم و رحمه الله.
قم المقدسه ـ سید مجتبی برهانی
[1] . (سوره تین، آیه 5).
[2] . (سوره غافر، آیه 3؛ سوره انشقاق، آیه 6؛ سوره فاطر، آیه 18؛ سوره زخرف، آیه 14).
[3] . (سوره بقره، آیات 30 تا 33).
[4] . (سوره روم، آیه 30).
[5] . (سوره اعراف، آیه 179).
[6] . (سوره جن، آیه 15).
[7] . (سوره انبیاء، آیه 98؛ سوره بقره، آیه 24؛ سوره تحریم، آیه 6؛ سوره اعراف، آیه 179؛ سوره فرقان، آیه 44)
[8] . (سوره رعد، آیه 26)
[9] . (سوره توبه، آیه 38)
[10] . (سوره عنکبوت، آیه ۶۴)
[11] . (سوره حدید، آیه ۲۰)
[12] . (احیاء العلوم ، غزالی، ج 4، ص 255؛ بحارالانوار، ج 76، ص 141، روایتهای 8 و 9، باب 19). «حُبِّبَ إليَّ من دُنياكم ثَلاثٌ: النِّساءُ وَ الطّيِبُ، وَ جُعلتُ قُرَّةُ عَيني فِی الصَّلوٰةًِ».
[13] . (مستدرکالوسائل، ج16، ص 259) «اِنِّي احبّ عَن دُنياکُم ثَلاث؛ اکرام الضّيف، وَ الصّوم في الصّيف، وَ الضّرب فِي سَبِيلِ اللهِ السّيف».
[14] . (نهج الحياهًْ یا فرهنگ سخنان فاطمه3، حدیث 164؛ وقایع الایام، خیابانی حدیث صیام: 295). «حُبِّبَ إلَي من دُنياكم ثَلاثٌ : تِلاوَةُ كِتابِ الله وَ النَّظَرُ في وَجهِ رَسولِ الله وَِ الْإِنْفَاقُ فِي سَبِيلِ اللهِ».
[15] . (سوره حجرات، آیه ۷).
[16] . (سوره بقره، آیه 165).
[17] . (سوره مائده، آیه ۵۴).
[18] . (سوره آل عمران، آیه ۱۴).
[19] . (سوره نساء، آیه 1؛ سوره روم، آیه 21؛ سوره ذاریات، آیه 49).
[20] . (وسائلالشیعه: ج ۱۴، ص ۵. )
[21] . وقائع الایّام، حدیث 295.
[22] . (سوره مزمل، آیه 20).
[23] . (سوره مزمل، آیه 4).
[24] . (الجعفریات ، الأشعثیات، ص194). «النَّظَرُ إِلَي وَجْهِ الْعَالِمِ حُبّاً لَهُ عِبَادَةٌ»
[25] . (من لا یحضره الفقیه- ترجمه غفارى، ج3، ص30، باب فضائل حج). «رُوِي أَنَّ النَّظَرَ إِلَي الْكعْبهًْ عِبَادَهًْ وَ النَّظَرَ إِلَي الْوَالِدَينِ عِبٰادَةً وَ النَّظَرَ فِي الْـمُصْحَفِ مِنْ غَيرِ قِرَاءَهًْ عِبٰادَةً وَ النَّظَرَ إِلَي وَجْهِ الْعَالِمِ عِبٰادَةً وَ النَّظَرَ إِلَي آلِ مُحَمَّدٍ عِبٰادَةً».
[26] . (سوره منافقون، آیات 9 و 10).
[27] . منبع: حكمتهاي فاطمي (ترجمه و توضيح چهل حديث از حضرت فاطمه3، جواد محدثي، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ سوم(1390).
[28] . [السيرهٔ النبويه.]
[29] . نهج الحياهٔ، ص 151، ح 80.. «يا اَبَة لَهذا اَحَبُّ اِلَيّ مِنَ الدُنْيا وَ ما فيها».
[30] . «اِنّي لا اُحِبُّ الدُّنْيا».
[31] . نهج الحياهٔ، ص 204، ح 118. برگرفته شده از http: //sedighe. ir
[32] . «اللَّهُم اَحْيِني ما عَمِلَتِ الحَيوٰة خَيراً وَ تَوفَّني اِذا كانَتْ الوَفاةُ خَيراً لي».
[33] . «إِلَـهِي أَصْلِحْ لِي دِينِيَ الَّذِي هُوَ عِصْمَةُ أَمْرِي وَ أَصْلِحْ لِي دُنْيَايَ الَّتِي فِيهَا مَعَاشِي وَ أَصْلِحْ لِي آخِرَتِيَ الَّتِي إِلَيْهَا مَعَادِي وَ اجْعَلِ الْحَيَاةَ زِيَادَةً لِي مِنْ كُلِّ خَيْرٍ. ».
[34] . بحار الانوار، ج 43، ص 20، ح7.
[35] . زندگی حضرت فاطمه و دختران پیامبر، ص 27.
[36] . «يَا رَسُولَ اللهِ! مَا طَعَامُ الْـمَلَائِكَةِ عِنْدَ رَبِّنَا؟».
[37] . «ذَهَبْتُ لِلدُّنْيَا وَ جِئْتُ لِلْآخِرَةِ».
[38] . بحارالانوار، ج 43، ص 152، ح 10. برگرفته شده از http: //sedighe. ir
[39] . صلوات کبیر، محی الدّین ابن عربی.
[40] . سوره نور، ایه 35.
[41] . فاطمه در کلام اهل سنّت، ص 343.
[42] . مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 338. «يا سلمانُ اِنَّ ابنَتي فاطمةَ مَلاءَ اللهُ قَلْبَها وَ جَوارِحَها اِلَي مِشاشِها. . .»
[43] . سوره آل عمران، آیه 42؛ اَمالی، صدوق، ص 437.
[44] . ربیع الابرار، ج 2، ص 104. «لم يکُنْ في الاُمّةِ اَزْهَدَ وَ لا اَعْبَدَ مِنْ فاطِمَةَ...»
[45] . بحارالانوار، ج 42، ص 31.
[46] . سوره حجر، ایه 44.
[47] . «اَلوَيلُ ثُمَّ الوَيلُ لِمَنْ دَخَلَ فِي النّار».
[48] . «وا بُعْدَ سَفَراه وا قِلّة زاداهُ في سَفَرِ القيامة».
[49] . اخلاق حضرت فاطمه3، ص 17. «حُبِّبَ إِلَيَّ مِنْ دُنْيَاكُمْ ثَلَاثٌ، تِلاوَتُ کتاب اللّـهِ، وَ النَّظَرُ فِي وَجهِ رَسُولِ اللّـهِ وَِ الْإِنْفَاقَ فِي سَبِيلِ اللهِ»
[50] . علل الشرایع، ص 215. «يا بُنيَّ! اَلْجار ثُمّ الدّار»
[51] . سوره نور، آیه 63.
[52] . بحارالانوار، ج 43، ص 93.
[53] . «لا مِيرَاثِ کَالأَدَب».
[54] . اخلاق حضرت فاطمه3، ص 63.
[55] . احقاق الحق، ج 10، ص 400.
[56] . سفینهٔ البحار، ج 1، ص 571.
[57] . کشف الغمّه، ج 2، ص 92. البته در بعضی از روایات آمده امام حسن7 سؤال رسول خدا6 را از مادرش پرسید و زهرا3 جواب فوق را داد. ر. ک: وسایل الشیعه، ج 2، ص 9.
[58] . با اقتباس ازالوقایع و الحوادث، ملبوبی، ج4، ص186.
[59] . ارشاد القلوب، دیلمی، ص 101، چ بیروت.
[60] . مجله فرهنگ کوثر تابستان 1382، شماره 58.